ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درهمایش مدیران بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس:
جنگ امروز جنگ روایتهاست
پرونده «ایران» درباره توان موشکی ایران به بهانه برگزاری رزمایش پیامبر اعظم 17
تیغهای آبدیده
محمد شلتوکی
پژوهشگره حوزه دفاعی
عملیات شهید سلیمانی و موشک باران پایگاه امریکایی عینالاسد در عراق را بدون شک میتوان نمود کاملی از بلوغ قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد، قدرتی که حالا پس از گذشت 37 سال از تولدش، چنان درخت تنومند و تناوری شده که دشمنان قسم خورده این آب و خاک امروز حتی از شاخ و برگهای گسترده آن در منطقه غرب آسیا هم ترس و واهمه دارند و این ترسشان را آشکارا مطرح میکنند.
ترکیبی از عزم و اراده و جسارت فرزندان این سرزمین برای پاسخ مستقیم به تروریستهای امریکایی که فرمانده سلحشور مبارزه با تروریسم در غرب آسیا را به شهادت رسانده بودند، در کنار ویژگیهای فناورانه صنعت موشکی ایران همه دست به دست هم داد و حاصلش در هم کوبیدن نقاط مختلف عینالاسد با دقت خیرهکننده و نمایش بلوغ و کارآمدی قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران در مقابل دیدگان ناظران جهانی بود.
عملیات شهید سلیمانی عنایت خداوند به رزمندگان فرماندهی موشکی بود تا توفیق نخستین سیلی به جنایتکاران امریکایی را بهعنوان مطلعی برای آغاز انتقام سخت بهدست آورند. رزمندگان گمنام و وارثان شهید طهرانی مقدم که قدرتافزایی و استفاده از ابزار قدرت آفندی یعنی توان موشکی را سرلوحه خود قرار دادند و با ایمان و خلوص این فرصت را پیدا کردند تا بخشی از دین خود را به شهید سلیمانی که نقش او در توسعه و تقویت قدرت موشکی جمهوری اسلامی هنوز از جمله ناگفتههاست، ادا کنند.
عینالاسد به همگان چه در داخل و چه در خارج نشان داد که مجاهدان گمنام در مسیر 37 ساله قدرتافزایی موشکی چگونه توانستند با عبور از تنگناها و تحریمهای داخلی و خارجی، کشور را به سطحی از قدرت آفندی برسانند که در برابر ابرقدرتهای نظامی جهان قد علم کنند و آن ابرقدرت را با ضربات موشکی در شوک مغزی فرو ببرند.
این مسیر امروز هم تداوم یافته و نمونهای از آن چندی پیش در رزمایش پیامبر اعظم(ص) 17 در برابر دیدگان جهان قرار گرفت. تکامل بیوقفه قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران را امروز به عینه میتوان در مجموعه نیروی هوافضای سپاه مشاهده کرد؛ آنجاکه با در اختیار داشتن انواع موشکهای کروز و بالستیک متنوع در بردهای مختلف و با انواع سامانههای پیشران سوخت مایع و سوخت جامد، توانسته است به سمت کیفیسازی این قدرت قدم بردارد و ماحصل آن در موضوعاتی چون تنوع و اثربخشی سرجنگیها و همچنین قابلیت مهم و حیاتی مانور در داخل و خارج از جو برای بیاثرسازی سامانههای دفاع موشکی دشمن قابل مشاهده است.
دستیابی به فناوریهای حساس و مهمی چون قابلیت مانور موشکهای بالستیک از آنجا حائز اهمیت است که طی سالهای گذشته، قدرتهای فرامنطقهای هزینههای قابل توجهی را با همکاری برخی رژیمهای مرتجع غرب آسیا به منظور تهیه و تدارک سامانههای سپر دفاع موشکی برای مقابله با توان موشکی جمهوری اسلامی ایران صرف کردهاند.
در یک مورد از این هزینهها میتوان به قرارداد 1.5 میلیارد دلاری یکی از کشورهای منطقه با امریکا به منظور ارتقای سامانه پاتریوت اشاره کرد که طی این قرارداد ایالات متحده هر تیر موشک PAC-3 MSE را با مبلغی حدود 9.5 میلیون دلار به این کشور فروخته است، یعنی تقریباً دو برابر قیمت واقعی آن! حالا باید به این نکته توجه کرد که چنین هزینههای سرسامآوری با قابلیتهای جدید موشکهای بالستیک ایرانی بیاثر شده است.
البته قابلیت موشکهای بالستیک ایران برای مقابله با سامانههای سپر دفاع موشکی چندان موضوع تازهای نیست؛ از سالها قبل این توانمندی به روشهای دیگری دنبال و احصا شده بود که از جمله آنها میتوان به حمل سرجنگیهای کاذب در کنار سرجنگیهای واقعی برای فریب سامانههای راداری دشمن اشاره کرد، دستاوردی که امروز با توجه به ورود نسل جدید فناوریهای بیاثرسازی سامانههای دفاع موشکی مانند قابلیت مانور موشک و سرجنگی در مراحل مختلف پرواز، دیگر برای جوانان این سرزمین قدیمی شده است.
امروز دیگر نمیتوان موشکهای بالستیک ایران را صرفاً یک پرتابه بالستیک محسوب کرد که صرفاً یک تراژکتوری بالستیک ساده را طی میکنند، بلکه با دستیابی به سامانههای رانشگر پیشرفته در مسیر پرواز نیز این موشکها قابلیت تغییر جهت و مسیر را برای ناکارآمدسازی سامانههای سپر موشکی پیدا کردهاند.
چنین دستاوردهای کاربردی و قابل توجهی در تعیین معادلات قدرت در هر نقطهای حائز اهمیت است. امروز نیروی هوافضای سپاه در حوزه موشکهای بالستیک توانسته است با اجرای یک برنامه توسعه متوازن در حوزه تولید موشکهای بالستیک سوخت مایع و جامد، توسعه سکوهای پرتاب تاکتیکی و متحرک، توسعه شهرهای موشکی زیرزمینی، ارائههای متنوعی از قدرت موشکی را برای دفاع از کشور در برابر دشمنان فراهم کند.
این نیروی پرتوان که امروز در خط مقدم قدرت دفاعی کشور قرار دارد توانسته است هر از چندگاهی با رونمایی از برخی توانمندیهای خارقالعاده خود، دشمنان را با موجی از سردرگمی همراه با بهت و حیرت مواجه کند که از نمونههای بارز آن میتوان به سامانه شلیک پیدرپی موشکهای بالستیک تحت عنوان «رگبار موشکی» و همچنین سامانه شلیک موشکهای مدفون در خاک تحت عنوان «مزرعه موشکی» اشاره کرد.
با دستیابی به این توانمندیها امروز دیگر دشمن نمیتواند بر نقاط خاصی در کشور بهعنوان مراکز موشکی متمرکز شود چراکه از هر نقطه از جغرافیای وسیعی مانند ایران میتواند موشکی بروید و به سمت هر هدف متخاصمی پرواز کند. سامانه رگبار موشکی نیز از جمله آن دستاوردهای مهمی است که اهمیت آن در ایجاد قابلیت اجرای عملیاتهایی با شلیکهای متعدد موشکی است و با استفاده از آن میتوان در مدت زمان کوتاهی، تعداد زیادی موشک را از شهرهای زیرزمینی به سمت اهداف دلخواه شلیک کرد.
آنچه در این مجال گفته شد، تنها بخش ناچیزی از افتخارات موشکی در دو حوزه صنعت موشکی و یگان موشکی است، افتخارآفرینی غیورمردان موشکی فصلهای ناگفته بسیار دارد که لاجرم باید از آن عبور کرد و شرح مفصل آن را به میادین عملی مانند عینالاسد موکول کرد؛ به امید افتخارآفرینی رزمندگان موشکی در نبرد نهایی آزادسازی کعبه و قدس، انشاءالله.
پژوهشگره حوزه دفاعی
عملیات شهید سلیمانی و موشک باران پایگاه امریکایی عینالاسد در عراق را بدون شک میتوان نمود کاملی از بلوغ قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد، قدرتی که حالا پس از گذشت 37 سال از تولدش، چنان درخت تنومند و تناوری شده که دشمنان قسم خورده این آب و خاک امروز حتی از شاخ و برگهای گسترده آن در منطقه غرب آسیا هم ترس و واهمه دارند و این ترسشان را آشکارا مطرح میکنند.
ترکیبی از عزم و اراده و جسارت فرزندان این سرزمین برای پاسخ مستقیم به تروریستهای امریکایی که فرمانده سلحشور مبارزه با تروریسم در غرب آسیا را به شهادت رسانده بودند، در کنار ویژگیهای فناورانه صنعت موشکی ایران همه دست به دست هم داد و حاصلش در هم کوبیدن نقاط مختلف عینالاسد با دقت خیرهکننده و نمایش بلوغ و کارآمدی قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران در مقابل دیدگان ناظران جهانی بود.
عملیات شهید سلیمانی عنایت خداوند به رزمندگان فرماندهی موشکی بود تا توفیق نخستین سیلی به جنایتکاران امریکایی را بهعنوان مطلعی برای آغاز انتقام سخت بهدست آورند. رزمندگان گمنام و وارثان شهید طهرانی مقدم که قدرتافزایی و استفاده از ابزار قدرت آفندی یعنی توان موشکی را سرلوحه خود قرار دادند و با ایمان و خلوص این فرصت را پیدا کردند تا بخشی از دین خود را به شهید سلیمانی که نقش او در توسعه و تقویت قدرت موشکی جمهوری اسلامی هنوز از جمله ناگفتههاست، ادا کنند.
عینالاسد به همگان چه در داخل و چه در خارج نشان داد که مجاهدان گمنام در مسیر 37 ساله قدرتافزایی موشکی چگونه توانستند با عبور از تنگناها و تحریمهای داخلی و خارجی، کشور را به سطحی از قدرت آفندی برسانند که در برابر ابرقدرتهای نظامی جهان قد علم کنند و آن ابرقدرت را با ضربات موشکی در شوک مغزی فرو ببرند.
این مسیر امروز هم تداوم یافته و نمونهای از آن چندی پیش در رزمایش پیامبر اعظم(ص) 17 در برابر دیدگان جهان قرار گرفت. تکامل بیوقفه قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران را امروز به عینه میتوان در مجموعه نیروی هوافضای سپاه مشاهده کرد؛ آنجاکه با در اختیار داشتن انواع موشکهای کروز و بالستیک متنوع در بردهای مختلف و با انواع سامانههای پیشران سوخت مایع و سوخت جامد، توانسته است به سمت کیفیسازی این قدرت قدم بردارد و ماحصل آن در موضوعاتی چون تنوع و اثربخشی سرجنگیها و همچنین قابلیت مهم و حیاتی مانور در داخل و خارج از جو برای بیاثرسازی سامانههای دفاع موشکی دشمن قابل مشاهده است.
دستیابی به فناوریهای حساس و مهمی چون قابلیت مانور موشکهای بالستیک از آنجا حائز اهمیت است که طی سالهای گذشته، قدرتهای فرامنطقهای هزینههای قابل توجهی را با همکاری برخی رژیمهای مرتجع غرب آسیا به منظور تهیه و تدارک سامانههای سپر دفاع موشکی برای مقابله با توان موشکی جمهوری اسلامی ایران صرف کردهاند.
در یک مورد از این هزینهها میتوان به قرارداد 1.5 میلیارد دلاری یکی از کشورهای منطقه با امریکا به منظور ارتقای سامانه پاتریوت اشاره کرد که طی این قرارداد ایالات متحده هر تیر موشک PAC-3 MSE را با مبلغی حدود 9.5 میلیون دلار به این کشور فروخته است، یعنی تقریباً دو برابر قیمت واقعی آن! حالا باید به این نکته توجه کرد که چنین هزینههای سرسامآوری با قابلیتهای جدید موشکهای بالستیک ایرانی بیاثر شده است.
البته قابلیت موشکهای بالستیک ایران برای مقابله با سامانههای سپر دفاع موشکی چندان موضوع تازهای نیست؛ از سالها قبل این توانمندی به روشهای دیگری دنبال و احصا شده بود که از جمله آنها میتوان به حمل سرجنگیهای کاذب در کنار سرجنگیهای واقعی برای فریب سامانههای راداری دشمن اشاره کرد، دستاوردی که امروز با توجه به ورود نسل جدید فناوریهای بیاثرسازی سامانههای دفاع موشکی مانند قابلیت مانور موشک و سرجنگی در مراحل مختلف پرواز، دیگر برای جوانان این سرزمین قدیمی شده است.
امروز دیگر نمیتوان موشکهای بالستیک ایران را صرفاً یک پرتابه بالستیک محسوب کرد که صرفاً یک تراژکتوری بالستیک ساده را طی میکنند، بلکه با دستیابی به سامانههای رانشگر پیشرفته در مسیر پرواز نیز این موشکها قابلیت تغییر جهت و مسیر را برای ناکارآمدسازی سامانههای سپر موشکی پیدا کردهاند.
چنین دستاوردهای کاربردی و قابل توجهی در تعیین معادلات قدرت در هر نقطهای حائز اهمیت است. امروز نیروی هوافضای سپاه در حوزه موشکهای بالستیک توانسته است با اجرای یک برنامه توسعه متوازن در حوزه تولید موشکهای بالستیک سوخت مایع و جامد، توسعه سکوهای پرتاب تاکتیکی و متحرک، توسعه شهرهای موشکی زیرزمینی، ارائههای متنوعی از قدرت موشکی را برای دفاع از کشور در برابر دشمنان فراهم کند.
این نیروی پرتوان که امروز در خط مقدم قدرت دفاعی کشور قرار دارد توانسته است هر از چندگاهی با رونمایی از برخی توانمندیهای خارقالعاده خود، دشمنان را با موجی از سردرگمی همراه با بهت و حیرت مواجه کند که از نمونههای بارز آن میتوان به سامانه شلیک پیدرپی موشکهای بالستیک تحت عنوان «رگبار موشکی» و همچنین سامانه شلیک موشکهای مدفون در خاک تحت عنوان «مزرعه موشکی» اشاره کرد.
با دستیابی به این توانمندیها امروز دیگر دشمن نمیتواند بر نقاط خاصی در کشور بهعنوان مراکز موشکی متمرکز شود چراکه از هر نقطه از جغرافیای وسیعی مانند ایران میتواند موشکی بروید و به سمت هر هدف متخاصمی پرواز کند. سامانه رگبار موشکی نیز از جمله آن دستاوردهای مهمی است که اهمیت آن در ایجاد قابلیت اجرای عملیاتهایی با شلیکهای متعدد موشکی است و با استفاده از آن میتوان در مدت زمان کوتاهی، تعداد زیادی موشک را از شهرهای زیرزمینی به سمت اهداف دلخواه شلیک کرد.
آنچه در این مجال گفته شد، تنها بخش ناچیزی از افتخارات موشکی در دو حوزه صنعت موشکی و یگان موشکی است، افتخارآفرینی غیورمردان موشکی فصلهای ناگفته بسیار دارد که لاجرم باید از آن عبور کرد و شرح مفصل آن را به میادین عملی مانند عینالاسد موکول کرد؛ به امید افتخارآفرینی رزمندگان موشکی در نبرد نهایی آزادسازی کعبه و قدس، انشاءالله.
سخنگوی دولت تأکید کرد دولت بنا ندارد دریافتی همه کارکنان را یکسان بالا ببرد
افزایش عادلانه حقوق کارمندان
برای کسانی که دریافتی کمتری دارند، افزایش حقوق بیشتر و مالیات کمتری لحاظ میشود
گروه سیاسی/ نشست خبری روز گذشته سخنگوی دولت درحالی برگزار شد که مسائل متنوعی موضوع پرسشهای خبرنگاران بود؛ مسائلی چون فرجام حذف ارز ترجیحی و نحوه افزایش پلکانی حقوقها تا آنچه که در مذاکرات رفع تحریمها در وین درجریان است یا سفر آتی رئیس جمهور به روسیه. فارغ از پاسخهای علی بهادری جهرمی، نکته این نشست، تأکید او بر این واقعیت بود که دولت صادق الوعده و مکلف به دادن وعده صادق به مردم است؛ به این معنی که هم وعدهها به مردم باید مطابق انتظارهای آنان از دولت باشد و هم براساس تأکید آیتالله رئیسی، هرجا که وعدهای محقق نشد، دلایل باید بهصورت شفاف برای مردم بیان شود.
تکلیف قانونی دولت نسبت به حذف
«ارز ترجیحی»
سخنگوی دولت در پاسخ به پرسشی در زمینه فرجام حذف ترجیحی، با تأکید بر اینکه دولت مصر به اجرای قانون است و قانون، دولت را مکلف به حذف ارز ترجیحی کرده است، اظهار کرد: قانون بودجه1400 با توجه به معایب و مفاسد متعددی که متوجه این شیوه توزیع یارانه است، بهصورت رسمی مخالفت خود را با استمرار این رویه اعلام کرده است، به این ترتیب که در بودجه 1400 سقف 8 میلیارد دلار، آن هم در نیمه اول سال برای ارز ترجیحی در نظر گرفته شد و دولت هم مکلف شد در پایان نیمه اول سال، ارز ترجیحی را حذف کند.
بهادری جهرمی با اشاره به اینکه دولت هم به همان مبانی کارشناسی معتقد است، افزود: در برخی اقلامی که ارز ترجیحی به آنها تعلق میگیرد، میزان مصرف دهک اول، تا 27 برابر دهک آخر است که نشان میدهد از بخشی که به حمایت دولت نیاز ندارد، 27 برابر بیشتر از بخش نیازمند حمایت، حمایت میشود.
سخنگوی دولت در بیان نقد دیگر این شیوه توزیع ارز، با اشاره به اینکه میزان تورم کالایی که ارز ترجیحی دریافت میکند از تورم بقیه کالاها بیشتر بوده است، این امر را به منزله ناکارآمد بودن شیوه فعلی تأمین ارز ترجیحی دانست و گفت: مجلس در بودجه 1400 دولت را مکلف کرد در پایان شهریورماه ارز ترجیحی را حذف کند، بنابراین دولت در ابتدای فعالیت خود با تکلیف حذف این ارز مواجه بود، اما راهکاری برای مقابله با اثرات آن پیشبینی نشده بود.
وی با اشاره به اظهارنظر رئیس جمهور در مجلس که خط قرمز دولت سفره مردم است، ادامه داد: دولت برای حل این مسأله، لایحه دوفوریتی به مجلس ارسال کرد تا سقف اعتبارات ارز ترجیحی تا مدت زمان برنامهریزیهای لازم افزایش یابد و همچنین اینکه شیوهها و راههای جبران حذف ارز ترجیحی پیشبینی شود.
بهادری جهرمی با بیان اینکه مجلس با فوریت لایحه مخالفت کرد، گفت: این مخالفت مجلس به معنای اجرای قانون بودجه 1400 بود. دولت هم بهدنبال اجرای مصوبه مجلس است تا به سفره مردم آسیب وارد نشود که مجلس هم دنبال همین مسأله است.
سخنگوی دولت در پایان این بخش از سخنان خود گفت: مهم این است که تا پایان زمان تصمیمگیری برای تغییر نظام توزیع یارانه و جبران خدمات، هیچ تغییری صورت نخواهد گرفت و پیش از هر اقدامی به مردم و تولیدکنندهها اطلاعرسانی لازم انجام خواهد شد.وی تأکید کرد که باوجود همه این مباحث، دارو و گندم اساساً از بحث ما خارج است و در مقام بحث (حذف ارز ترجیحی) نیست.
بهادری جهرمی در پاسخ به سؤال دیگری در این زمینه، با بیان اینکه دولت و مجلس معتقد هستند حذف ارز 4200 تومانی نباید معیشت و سفره مردم را با مشکل مواجه کند، گفت: مجلس در مقام بررسی دوباره موضوع قرار گرفته است، در کمیسیون تلفیق مباحث دولت و مجلس دنبال و بحث خواهد شد. اما تا امروز، مصوبه مجلس در بودجه 1400 و برای سال آینده نیز بودجه 1401 ملاک خواهد بود، دولت نیز خود را مکلف به آن میداند، البته با تأکید بر توجه به معیشت و سفره مردم.
کره جنوبی باید دارایی های ایران آزاد کند
به گزارش «ایران» سخنگوی دولت درباره حضور نماینده کشورهای عربستان و کره جنوبی در مذاکرات نیز با تأکید بر اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران مسئول حضور یا عدم حضور سایر کشورها در وین نیست، اظهار کرد: آنان به ابتکار خودشان در مذاکرات حاضر شدند.
وی با اشاره به اینکه در کره جنوبی بدهیهای انباشته شدهای داریم که برخلاف حقوق بینالمللی بلوکه شده است، افزود: کره جنوبی مکلف است همه داراییهای ایران را آزاد کند و دولت جمهوری اسلامی ایران نیز از هیچ کوشش و راهکاری در این زمینه فروگذار نخواهد کرد. بهادری جهرمی گفت: در برخی از این سفرها، دیدارهای متقابلی برای همین پیگیریها صورت گرفته که ناظر بر روابط متقابل آن دو کشور است.
سفر رئیس جمهور به روسیه
سخنگوی دولت همچنین درباره سفر رئیس جمهور به روسیه نیز با بیان اینکه این سفر به دعوت پوتین، رئیس جمهور این کشور انجام میشود، گفت: محوریت این سفر مباحث تجاری و اقتصادی خواهد بود، چرا که راهبرد دولت تقویت روابط تجاری پایدار با روسیه است.وی اضافه کرد: در حوزهبندی سیاست خارجی دولت که کشورهای منطقه را در اولویت قرار داده است، سفر به روسیه، بهعنوان یک کشور پرتعامل و در چهارچوب گسترش روابط منطقهای خواهد بود.
بهادری جهرمی درباره وصول مطالبات از کشورهای خارجی نیز با اشاره به اینکه ما در جنگ اقتصادی هستیم، اظهارکرد: در دوره جنگ اقتصادی بازگشت منابع ارزی با سهولت انجام نمیشود، ثانیاً اینکه جزئیات و شیوههای این امر قابل بیان نیست. باوجود این، وضعیت فروش نفت و سایر فرآوردهها و محصولات نفتی نسبت به شرایط تحریم و جنگ اقتصادی، قابل قبول است.وی بازگشت منابع به کشور را نیز قابل قبول خواند و گفت: هیچ مشکلی در تأمین منابع ارزی مورد نیاز کشور نداریم. ضمن اینکه در هیچ جلسهای نبوده است که بانک مرکزی اعلام نارضایتی کند و در کنار آن، بدون استثنا همه گزارشهای وزارت نفت در این زمینه شادی و خوشحالی آفرین بوده است.
هر زمان لازم باشد واکسن وارد می کنیم
سخنگوی دولت درباره تأمین واکسن نیز با بیان اینکه حدود 123 میلیون دوز واکسن در کشور تزریق شده است، کاهش شدید آمار فوتیها در کشور را نتیجه همراهی مردم با دولت دانست و گفت: امروز باید دو نکته مدنظر باشد، رعایت شیوهنامهها و تزریق دوز سوم واکسن.
بهادری جهرمی ادامه داد: همه مردم، حدود سه ماه پس از تزریق دوز دوم برای تزریق دوز سوم مراجعه کنند، در این زمینه واکسن به میزان لازم در کشور وجود دارد.او همچنین واردات واکسن را یکی از دستاوردهای خوب دولت جدید دانست و تصریح کرد: امروز در تأمین واکسن با هیچ محدودیتی مواجه نیستیم، لذا تا زمانی که نیاز نداریم، شاید واکسن وارد نشود، اما هر زمان که لازم باشد، از طریق واردات واکسن مورد نیاز تأمین خواهد شد.
سیاست دولت افزایش متوازن و عادلانه حقوق است
سخنگوی دولت درباره افزایش حقوقها در سال آتی نیز با بیان اینکه یکی از عوامل تورم، خلق پولهایی است که بدون توجه به منابع محدود و صرفاً با نگاه بخشی نگرانه و جزیرهای برای آن تصمیمگیری شده است، گفت: دولت معتقد است که افزایش حقوق جبران مادی خدمات کارکنان است، اما این افزایش باید متوازن باشد، بهعنوان مثال اگر در این زمینه دچار بخشی نگری شویم یا کسی که سقف حقوق را دریافت میکند همان قدری افزایش حقوق داشته باشد که فردی با کمترین دریافتی، این ظلم است و چه بسا پایههای خلق پول برای مردم را افزایش میدهد.
او افزود: اولاً سیاست دولت افزایش متوازن و عادلانه حقوق در همه سطوح است، ثانیاً دولت بنا ندارد حقوق همه را یکسان افزایش دهد، بلکه برای کسانی که دریافتی کمتری دارند، افزایش حقوق بیشتر و مالیات کمتری لحاظ میشود و برای کسانی که دریافتی بیشتری دارند، افزایش کمتر و مالیات پلکانی بیشتری اعمال میشود.
بهادری جهرمی، هدف از این رویکرد را توزیع عادلانهتر منابع موجود میان اقشار مختلف مردم دانست و تصریح کرد که این امر در کنار سایر سیاستها میتواند اثرات خوبی برای کاهش تورم داشته باشد.
اعتبارات دولت برای سیلزدگان
سخنگوی دولت همچنین در ابتدای این نشست نیز با اشاره به وقوع سیل در چهار استان کشور، گفت: هواشناسی از قبل به استانها هشدار داده بود و آمادگی لازم نیز برای مقابله با سیل تا حدودی ایجاد شده بود. به هر حال حوادث طبیعی مانند سیل تلخی آفرین هستند و ما شاهد خسارات انسانی و مادی در حادثه سیل اخیر بودیم اما این تلخی تاحدودی مدیریت شد.
وی با بیان اینکه بلافاصله بعد از وقوع سیل وزرای نیرو و کشور به نمایندگی از دولت به مناطق سیلزده اعزام شدند و با اندکی فاصله معاون اول رئیسجمهور هم به همراه وزیر کشاورزی از این مناطق بازدید کردند، اضافه کرد: متعاقب آن جلسه هیأت دولت با حضور مجازی مسئولان استانهای فارس، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان برگزار شد و گزارشی از اقدامات و عملیاتهای انجام شده در این استانها ارائه شد که اتصال برق و جادههای مواصلاتی و تأمین اقلام ضروری از سوی دولت و استانداریها، از جمله این اقدامات بود.
بهادری جهرمی ادامه داد: ۲۰۰ میلیارد تومان تنخواه برای چهار استان درنظر گرفته شد و همچنین سیمان رایگان و ۱۵ میلیارد تومان نیز از سوی ستاد اجرایی فرمان امام(ره) بهطور جداگانه در اختیار این استانها قرار گرفت.
عرضه کالاها در خانه مردم حتی زیر قیمت
سخنگوی دولت در پاسخ به پرسش «ایران» مبنی بر اینکه «دولت در ماههای پایانی سال چه برنامهای برای عرضه مستقیم و بدون واسطه کالا و اجناس به مردم دارد و جزئیات طرح دولت برای حمایت از تأمین مالی زنجیرهای چیست؟» گفت: امروز با فعالیت سامانه «بازرگام» کالاها حتی زیر قیمت در خانه به مردم عرضه میشود.
او با بیان اینکه این سامانه فعال است و در ادامه سبد کالای آن گسترش مییابد، افزود: میزان سفارشات در این سامانه از مناطق پایین دست شهرها و مناطق محروم نشین بیشتر بوده است که اغلب این کالاها در حوزه محصولات کشاورزی بود.بهادری جهرمی با بیان اینکه در حوزه صنعت و سایر محصولات نیز وزارت صمت جشنواره «خرید شفاف» را طراحی کرده است، اظهارکرد: این جشنواره از 25 دی ماه در سراسر کشور اجرا میشود که طی آن، میادین میوه و ترهبار، فروشگاهها و خود اصناف متولی شدند تا کالاهای مورد نیاز مردم با قیمت مناسب در اختیار آنان قرار گیرد.او درباره طرح دولت برای حمایت از تأمین مالی زنجیرهای نیز با اشاره به اینکه آسیبهای تأمین مالی یا تأمین تسهیلات بر کسی پوشیده نیست، گفت: سختیهای تأمین وثایق و نیز عدم اصابت منابع مالی به هدف و هزینه شدن منابع در جای دیگری به جای تولید نیز بر کسی پوشیده نیست.
سخنگوی دولت با اشاره به اینکه برای اصابت این تسهیلات به هدف و شفافیتهای مالیاتی و کاهش آثار تورمی وامها، تدابیر مشترکی در ستاد هماهنگی اقتصادی دولت در جریان است، افزود: در طرح تأمین مالی زنجیرهای، به جای شیوه سنتی دریافت تسهیلات مستقیم، فرایند تأمین مالی بنگاهها بهصورت پیوسته و در طول زنجیرههای تأمین و مبتنی بر جریان واقعی کالا و خدمات صورت میگیرد که در همین راستا تفاهمنامهای میان وزارت صمت و ۷ بانک عامل امضا شد که نشان دهنده هماهنگی تیم اقتصادی دولت است.
وی ادامه داد: در این روش به جای تسهیلات نقدی میتوان از ابزارهای اعتباری مانند اوراق و برات و همچنین فاینانس استفاده کرد که علاوه بر کاهش نیاز به نقدینگی بنگاهها منابع بانکی نیز به سمت فعالیتهای مولد و تولیدی هدایت میشود.
بهادری جهرمی با بیان اینکه با تحقق تأمین مالی زنجیرهای منابع سرگردان نداریم، انحراف از منابع رخ نمیدهد و تسهیلات راکد نمیماند گفت: زنجیرههای صنعتی که برای تأمین زنجیرهای انتخاب شدند، زنجیرههایی بالغ، هدفمند و نظام مند هستند. این موضوع یکی از اقدامات حلقههای زنجیره مقاوم شدن اقتصاد و تابآوری تولیدگران، فعالان اقتصادی و صنعتگران در شرایط کنونی است.
تکلیف قانونی دولت نسبت به حذف
«ارز ترجیحی»
سخنگوی دولت در پاسخ به پرسشی در زمینه فرجام حذف ترجیحی، با تأکید بر اینکه دولت مصر به اجرای قانون است و قانون، دولت را مکلف به حذف ارز ترجیحی کرده است، اظهار کرد: قانون بودجه1400 با توجه به معایب و مفاسد متعددی که متوجه این شیوه توزیع یارانه است، بهصورت رسمی مخالفت خود را با استمرار این رویه اعلام کرده است، به این ترتیب که در بودجه 1400 سقف 8 میلیارد دلار، آن هم در نیمه اول سال برای ارز ترجیحی در نظر گرفته شد و دولت هم مکلف شد در پایان نیمه اول سال، ارز ترجیحی را حذف کند.
بهادری جهرمی با اشاره به اینکه دولت هم به همان مبانی کارشناسی معتقد است، افزود: در برخی اقلامی که ارز ترجیحی به آنها تعلق میگیرد، میزان مصرف دهک اول، تا 27 برابر دهک آخر است که نشان میدهد از بخشی که به حمایت دولت نیاز ندارد، 27 برابر بیشتر از بخش نیازمند حمایت، حمایت میشود.
سخنگوی دولت در بیان نقد دیگر این شیوه توزیع ارز، با اشاره به اینکه میزان تورم کالایی که ارز ترجیحی دریافت میکند از تورم بقیه کالاها بیشتر بوده است، این امر را به منزله ناکارآمد بودن شیوه فعلی تأمین ارز ترجیحی دانست و گفت: مجلس در بودجه 1400 دولت را مکلف کرد در پایان شهریورماه ارز ترجیحی را حذف کند، بنابراین دولت در ابتدای فعالیت خود با تکلیف حذف این ارز مواجه بود، اما راهکاری برای مقابله با اثرات آن پیشبینی نشده بود.
وی با اشاره به اظهارنظر رئیس جمهور در مجلس که خط قرمز دولت سفره مردم است، ادامه داد: دولت برای حل این مسأله، لایحه دوفوریتی به مجلس ارسال کرد تا سقف اعتبارات ارز ترجیحی تا مدت زمان برنامهریزیهای لازم افزایش یابد و همچنین اینکه شیوهها و راههای جبران حذف ارز ترجیحی پیشبینی شود.
بهادری جهرمی با بیان اینکه مجلس با فوریت لایحه مخالفت کرد، گفت: این مخالفت مجلس به معنای اجرای قانون بودجه 1400 بود. دولت هم بهدنبال اجرای مصوبه مجلس است تا به سفره مردم آسیب وارد نشود که مجلس هم دنبال همین مسأله است.
سخنگوی دولت در پایان این بخش از سخنان خود گفت: مهم این است که تا پایان زمان تصمیمگیری برای تغییر نظام توزیع یارانه و جبران خدمات، هیچ تغییری صورت نخواهد گرفت و پیش از هر اقدامی به مردم و تولیدکنندهها اطلاعرسانی لازم انجام خواهد شد.وی تأکید کرد که باوجود همه این مباحث، دارو و گندم اساساً از بحث ما خارج است و در مقام بحث (حذف ارز ترجیحی) نیست.
بهادری جهرمی در پاسخ به سؤال دیگری در این زمینه، با بیان اینکه دولت و مجلس معتقد هستند حذف ارز 4200 تومانی نباید معیشت و سفره مردم را با مشکل مواجه کند، گفت: مجلس در مقام بررسی دوباره موضوع قرار گرفته است، در کمیسیون تلفیق مباحث دولت و مجلس دنبال و بحث خواهد شد. اما تا امروز، مصوبه مجلس در بودجه 1400 و برای سال آینده نیز بودجه 1401 ملاک خواهد بود، دولت نیز خود را مکلف به آن میداند، البته با تأکید بر توجه به معیشت و سفره مردم.
کره جنوبی باید دارایی های ایران آزاد کند
به گزارش «ایران» سخنگوی دولت درباره حضور نماینده کشورهای عربستان و کره جنوبی در مذاکرات نیز با تأکید بر اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران مسئول حضور یا عدم حضور سایر کشورها در وین نیست، اظهار کرد: آنان به ابتکار خودشان در مذاکرات حاضر شدند.
وی با اشاره به اینکه در کره جنوبی بدهیهای انباشته شدهای داریم که برخلاف حقوق بینالمللی بلوکه شده است، افزود: کره جنوبی مکلف است همه داراییهای ایران را آزاد کند و دولت جمهوری اسلامی ایران نیز از هیچ کوشش و راهکاری در این زمینه فروگذار نخواهد کرد. بهادری جهرمی گفت: در برخی از این سفرها، دیدارهای متقابلی برای همین پیگیریها صورت گرفته که ناظر بر روابط متقابل آن دو کشور است.
سفر رئیس جمهور به روسیه
سخنگوی دولت همچنین درباره سفر رئیس جمهور به روسیه نیز با بیان اینکه این سفر به دعوت پوتین، رئیس جمهور این کشور انجام میشود، گفت: محوریت این سفر مباحث تجاری و اقتصادی خواهد بود، چرا که راهبرد دولت تقویت روابط تجاری پایدار با روسیه است.وی اضافه کرد: در حوزهبندی سیاست خارجی دولت که کشورهای منطقه را در اولویت قرار داده است، سفر به روسیه، بهعنوان یک کشور پرتعامل و در چهارچوب گسترش روابط منطقهای خواهد بود.
بهادری جهرمی درباره وصول مطالبات از کشورهای خارجی نیز با اشاره به اینکه ما در جنگ اقتصادی هستیم، اظهارکرد: در دوره جنگ اقتصادی بازگشت منابع ارزی با سهولت انجام نمیشود، ثانیاً اینکه جزئیات و شیوههای این امر قابل بیان نیست. باوجود این، وضعیت فروش نفت و سایر فرآوردهها و محصولات نفتی نسبت به شرایط تحریم و جنگ اقتصادی، قابل قبول است.وی بازگشت منابع به کشور را نیز قابل قبول خواند و گفت: هیچ مشکلی در تأمین منابع ارزی مورد نیاز کشور نداریم. ضمن اینکه در هیچ جلسهای نبوده است که بانک مرکزی اعلام نارضایتی کند و در کنار آن، بدون استثنا همه گزارشهای وزارت نفت در این زمینه شادی و خوشحالی آفرین بوده است.
هر زمان لازم باشد واکسن وارد می کنیم
سخنگوی دولت درباره تأمین واکسن نیز با بیان اینکه حدود 123 میلیون دوز واکسن در کشور تزریق شده است، کاهش شدید آمار فوتیها در کشور را نتیجه همراهی مردم با دولت دانست و گفت: امروز باید دو نکته مدنظر باشد، رعایت شیوهنامهها و تزریق دوز سوم واکسن.
بهادری جهرمی ادامه داد: همه مردم، حدود سه ماه پس از تزریق دوز دوم برای تزریق دوز سوم مراجعه کنند، در این زمینه واکسن به میزان لازم در کشور وجود دارد.او همچنین واردات واکسن را یکی از دستاوردهای خوب دولت جدید دانست و تصریح کرد: امروز در تأمین واکسن با هیچ محدودیتی مواجه نیستیم، لذا تا زمانی که نیاز نداریم، شاید واکسن وارد نشود، اما هر زمان که لازم باشد، از طریق واردات واکسن مورد نیاز تأمین خواهد شد.
سیاست دولت افزایش متوازن و عادلانه حقوق است
سخنگوی دولت درباره افزایش حقوقها در سال آتی نیز با بیان اینکه یکی از عوامل تورم، خلق پولهایی است که بدون توجه به منابع محدود و صرفاً با نگاه بخشی نگرانه و جزیرهای برای آن تصمیمگیری شده است، گفت: دولت معتقد است که افزایش حقوق جبران مادی خدمات کارکنان است، اما این افزایش باید متوازن باشد، بهعنوان مثال اگر در این زمینه دچار بخشی نگری شویم یا کسی که سقف حقوق را دریافت میکند همان قدری افزایش حقوق داشته باشد که فردی با کمترین دریافتی، این ظلم است و چه بسا پایههای خلق پول برای مردم را افزایش میدهد.
او افزود: اولاً سیاست دولت افزایش متوازن و عادلانه حقوق در همه سطوح است، ثانیاً دولت بنا ندارد حقوق همه را یکسان افزایش دهد، بلکه برای کسانی که دریافتی کمتری دارند، افزایش حقوق بیشتر و مالیات کمتری لحاظ میشود و برای کسانی که دریافتی بیشتری دارند، افزایش کمتر و مالیات پلکانی بیشتری اعمال میشود.
بهادری جهرمی، هدف از این رویکرد را توزیع عادلانهتر منابع موجود میان اقشار مختلف مردم دانست و تصریح کرد که این امر در کنار سایر سیاستها میتواند اثرات خوبی برای کاهش تورم داشته باشد.
اعتبارات دولت برای سیلزدگان
سخنگوی دولت همچنین در ابتدای این نشست نیز با اشاره به وقوع سیل در چهار استان کشور، گفت: هواشناسی از قبل به استانها هشدار داده بود و آمادگی لازم نیز برای مقابله با سیل تا حدودی ایجاد شده بود. به هر حال حوادث طبیعی مانند سیل تلخی آفرین هستند و ما شاهد خسارات انسانی و مادی در حادثه سیل اخیر بودیم اما این تلخی تاحدودی مدیریت شد.
وی با بیان اینکه بلافاصله بعد از وقوع سیل وزرای نیرو و کشور به نمایندگی از دولت به مناطق سیلزده اعزام شدند و با اندکی فاصله معاون اول رئیسجمهور هم به همراه وزیر کشاورزی از این مناطق بازدید کردند، اضافه کرد: متعاقب آن جلسه هیأت دولت با حضور مجازی مسئولان استانهای فارس، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان برگزار شد و گزارشی از اقدامات و عملیاتهای انجام شده در این استانها ارائه شد که اتصال برق و جادههای مواصلاتی و تأمین اقلام ضروری از سوی دولت و استانداریها، از جمله این اقدامات بود.
بهادری جهرمی ادامه داد: ۲۰۰ میلیارد تومان تنخواه برای چهار استان درنظر گرفته شد و همچنین سیمان رایگان و ۱۵ میلیارد تومان نیز از سوی ستاد اجرایی فرمان امام(ره) بهطور جداگانه در اختیار این استانها قرار گرفت.
عرضه کالاها در خانه مردم حتی زیر قیمت
سخنگوی دولت در پاسخ به پرسش «ایران» مبنی بر اینکه «دولت در ماههای پایانی سال چه برنامهای برای عرضه مستقیم و بدون واسطه کالا و اجناس به مردم دارد و جزئیات طرح دولت برای حمایت از تأمین مالی زنجیرهای چیست؟» گفت: امروز با فعالیت سامانه «بازرگام» کالاها حتی زیر قیمت در خانه به مردم عرضه میشود.
او با بیان اینکه این سامانه فعال است و در ادامه سبد کالای آن گسترش مییابد، افزود: میزان سفارشات در این سامانه از مناطق پایین دست شهرها و مناطق محروم نشین بیشتر بوده است که اغلب این کالاها در حوزه محصولات کشاورزی بود.بهادری جهرمی با بیان اینکه در حوزه صنعت و سایر محصولات نیز وزارت صمت جشنواره «خرید شفاف» را طراحی کرده است، اظهارکرد: این جشنواره از 25 دی ماه در سراسر کشور اجرا میشود که طی آن، میادین میوه و ترهبار، فروشگاهها و خود اصناف متولی شدند تا کالاهای مورد نیاز مردم با قیمت مناسب در اختیار آنان قرار گیرد.او درباره طرح دولت برای حمایت از تأمین مالی زنجیرهای نیز با اشاره به اینکه آسیبهای تأمین مالی یا تأمین تسهیلات بر کسی پوشیده نیست، گفت: سختیهای تأمین وثایق و نیز عدم اصابت منابع مالی به هدف و هزینه شدن منابع در جای دیگری به جای تولید نیز بر کسی پوشیده نیست.
سخنگوی دولت با اشاره به اینکه برای اصابت این تسهیلات به هدف و شفافیتهای مالیاتی و کاهش آثار تورمی وامها، تدابیر مشترکی در ستاد هماهنگی اقتصادی دولت در جریان است، افزود: در طرح تأمین مالی زنجیرهای، به جای شیوه سنتی دریافت تسهیلات مستقیم، فرایند تأمین مالی بنگاهها بهصورت پیوسته و در طول زنجیرههای تأمین و مبتنی بر جریان واقعی کالا و خدمات صورت میگیرد که در همین راستا تفاهمنامهای میان وزارت صمت و ۷ بانک عامل امضا شد که نشان دهنده هماهنگی تیم اقتصادی دولت است.
وی ادامه داد: در این روش به جای تسهیلات نقدی میتوان از ابزارهای اعتباری مانند اوراق و برات و همچنین فاینانس استفاده کرد که علاوه بر کاهش نیاز به نقدینگی بنگاهها منابع بانکی نیز به سمت فعالیتهای مولد و تولیدی هدایت میشود.
بهادری جهرمی با بیان اینکه با تحقق تأمین مالی زنجیرهای منابع سرگردان نداریم، انحراف از منابع رخ نمیدهد و تسهیلات راکد نمیماند گفت: زنجیرههای صنعتی که برای تأمین زنجیرهای انتخاب شدند، زنجیرههایی بالغ، هدفمند و نظام مند هستند. این موضوع یکی از اقدامات حلقههای زنجیره مقاوم شدن اقتصاد و تابآوری تولیدگران، فعالان اقتصادی و صنعتگران در شرایط کنونی است.
صادرات کیوی در حالی متوقف شده است که محصولی برگشت نخورده
مجازات کیویکاران به جرم ناکرده
ساری- ترمز صادرات کیوی مازندران در حالی یک ماه است کشیده شده که سال گذشته تجار مازندرانی با صادرات کیوی، عنوان «تحریم شکن» را کسب کرده بودند. قرار دادن نام کیوی در کنار دو محصول برگشت خورده کشاورزی ایران از مقاصد صادراتی یعنی فلفل دلمهای و سیب زمینی سبب شد تا انگ وجود سموم غیراستاندارد بر پیشانی این محصول تقریباً ارگانیک مازندران هم بخورد و در سکوت مسئولان و متولیان برای اطلاعرسانی، ذائقه کیوی خواران داخلی را هم تحت تأثیر قرار دهد.
باغهای کیوی مازندران که بالغ بر ۶ هزار هکتار میشود در غرب این استان متمرکز است. برداشت محصول این باغها هم در شرایط نرمال سالانه به ۲۰۰ هزار تن میرسد و از نیمه دوم آبان ماه شروع و عمده تولیدات نیز به خارج از کشور صادر میشود. حالا این روزها کیویکاران مازندران چوب کار نکرده مسئولان برای شفافسازی و ابهامزدایی و ترکه تجارت مغشوش تعدادی از صادراتچیهای سودجو را میخورند که با انتقال کیوی یکی از استانهای همجوار آن را به نام مازندران صادر کردند و از این طریق راه را بر تداوم صادرات دستکم به صورت موقت تا رفع ابهامات بستهاند. بهگزارش ایرنا، فرهاد شاه نظری کارشناس کشاورزی علت توقف صادرات کیوی مازندران را اعلام وجود ذرات سفید روی پوست کیوی از سوی یکی از کشورهای مقصد صادراتی ذکر کرد و توضیح داد: کارشناسان قرنطینه در کشور هند بر وجود ذرات سفید روی پوست بعضی از محمولههای صادراتی انگشت گذاشتند ولی باید منتظر بمانیم تا ته چک برگه قرنطینه را به ایران ارسال کنند.
وی افزود: وجود ذرات سفید روی پوست کیوی به دلیل آفت سپردار سفید توت است که در محصولات دیگری مانند گردو، هلو و شلیل هم مانند کیوی روی دم میوه مینشیند و وجود آن روی میوه سبب میشود گواهی قرنطینه برای آن محصول صادر نشود. وی ادامه داد : کیویهای شمال سالها است که به بسیاری از کشورها صادر میشود و حاوی سموم یا آفتکشهای غیرمجاز نیست و ما امیدواریم که این مشکل هم بزودی برطرف شود. یک صادرکننده نمونه هم در این باره گفت: استانهای گیلان و مازندران از صادرکنندگان کیوی کشور هستند با این تفاوت که کیوی گیلان به دلیل شرایط اقلیمی زودتر از مازندران قابلیت صادرات پیدا میکند. سبحان فیاض افزود: در حال جمعآوری کیوی و انتقال آن به سردخانه بودیم که ناگهان متوجه شدیم صادرات این محصول به کشور هندوستان که خریدار عمده کیوی ایران است، متوقف شده است. وی با ابراز نگرانی از مشکل به وجود آمده، اظهار داشت: زمان در شرایط فعلی بسیار مهم است و باید هر چه سریعتر مشکل برطرف شود چرا که اگر همین امروز ممنوعیت صادرات برداشته شود، یک ماه زمان میبرد تا کیوی ایران از طریق ترانزیت جادهای به هند برسد. مهرداد محبوبی دوست مسئول قرنطینه گمرک بندر نوشهر هم شایعه وجود باقیمانده سم در کیوی مازندران را تکذیب کرد و گفت: امسال کشور هند در چند مورد نامه زده بود که در برخی محمولههای کیوی با وجود داشتن گواهی بهداشت، آفتهایی مشاهده و خواستار رفع این موارد شد که متأسفانه بموقع اقدام لازم صورت نگرفت تا اینکه از هشتم دسامبر صادرات متوقف شده تا مشکل حل شود.
باغهای کیوی مازندران که بالغ بر ۶ هزار هکتار میشود در غرب این استان متمرکز است. برداشت محصول این باغها هم در شرایط نرمال سالانه به ۲۰۰ هزار تن میرسد و از نیمه دوم آبان ماه شروع و عمده تولیدات نیز به خارج از کشور صادر میشود. حالا این روزها کیویکاران مازندران چوب کار نکرده مسئولان برای شفافسازی و ابهامزدایی و ترکه تجارت مغشوش تعدادی از صادراتچیهای سودجو را میخورند که با انتقال کیوی یکی از استانهای همجوار آن را به نام مازندران صادر کردند و از این طریق راه را بر تداوم صادرات دستکم به صورت موقت تا رفع ابهامات بستهاند. بهگزارش ایرنا، فرهاد شاه نظری کارشناس کشاورزی علت توقف صادرات کیوی مازندران را اعلام وجود ذرات سفید روی پوست کیوی از سوی یکی از کشورهای مقصد صادراتی ذکر کرد و توضیح داد: کارشناسان قرنطینه در کشور هند بر وجود ذرات سفید روی پوست بعضی از محمولههای صادراتی انگشت گذاشتند ولی باید منتظر بمانیم تا ته چک برگه قرنطینه را به ایران ارسال کنند.
وی افزود: وجود ذرات سفید روی پوست کیوی به دلیل آفت سپردار سفید توت است که در محصولات دیگری مانند گردو، هلو و شلیل هم مانند کیوی روی دم میوه مینشیند و وجود آن روی میوه سبب میشود گواهی قرنطینه برای آن محصول صادر نشود. وی ادامه داد : کیویهای شمال سالها است که به بسیاری از کشورها صادر میشود و حاوی سموم یا آفتکشهای غیرمجاز نیست و ما امیدواریم که این مشکل هم بزودی برطرف شود. یک صادرکننده نمونه هم در این باره گفت: استانهای گیلان و مازندران از صادرکنندگان کیوی کشور هستند با این تفاوت که کیوی گیلان به دلیل شرایط اقلیمی زودتر از مازندران قابلیت صادرات پیدا میکند. سبحان فیاض افزود: در حال جمعآوری کیوی و انتقال آن به سردخانه بودیم که ناگهان متوجه شدیم صادرات این محصول به کشور هندوستان که خریدار عمده کیوی ایران است، متوقف شده است. وی با ابراز نگرانی از مشکل به وجود آمده، اظهار داشت: زمان در شرایط فعلی بسیار مهم است و باید هر چه سریعتر مشکل برطرف شود چرا که اگر همین امروز ممنوعیت صادرات برداشته شود، یک ماه زمان میبرد تا کیوی ایران از طریق ترانزیت جادهای به هند برسد. مهرداد محبوبی دوست مسئول قرنطینه گمرک بندر نوشهر هم شایعه وجود باقیمانده سم در کیوی مازندران را تکذیب کرد و گفت: امسال کشور هند در چند مورد نامه زده بود که در برخی محمولههای کیوی با وجود داشتن گواهی بهداشت، آفتهایی مشاهده و خواستار رفع این موارد شد که متأسفانه بموقع اقدام لازم صورت نگرفت تا اینکه از هشتم دسامبر صادرات متوقف شده تا مشکل حل شود.
«ایران» گزارش میدهد؛ نگاه دولت سیزدهم به همسایگان چیست؟
اول همسایه
گروه سیاسی / 15 کشور همسایه و جمعیت بیش از 500 میلیون نفری از جمله ظرفیتهایی است که ایران برای ارتباطات سیاسی و اقتصادی با کشورهای پیرامونی خود دارد. استفاده عقلانی از این ظرفیت، عمق بخشی به تعاملات اقتصادی و شخصیت بخشی به بازیگران منطقهای برای از بین بردن سوء تفاهمهای منطقهای نه تنها میتواند به حل مسائل منطقه توسط کشورهای منطقه منتج شود و پای بیگانگان را کوتاه کند، که حتی آثار اقتصادی برای کشورها نیز خواهد داشت. تاریخ و سرنوشت مشترک و استفاده بهینه از ظرفیت همسایگی از جمله مسائلی است که میتوان در یک دیپلماسی پویا مورد توجه قرار بگیرد. بی توجهی به این مهم در سالهای گذشته ایران را از بسیاری از منافع این همکاریها محروم کرده است. چه اینکه رویکرد گذشته حتی منجر به بهبود روابط ایران و رفع مشکلات بین ایران و کشورهای غربی نشد و حتی به تحریم رئیس دستگاه دیپلماسی کشورمان منجر شد. دولت سیزدهم با اشراف بر این مسأله تقویت روابط با همسایگان را در دستور کار خود قرار داد. باید به این نکته نیز توجه داشت که سیاست همسایگی در دولت سیزدهم نه یک تاکتیک بلکه یک راهبرد است و به سایر مسائل از جمعه نتایج مذاکرات وین ارتباطی ندارد. این رویکرد جدید بخوبی از زمان تغییر گفتمان کشور مورد توجه سایر کشورهای مختلف نیز قرار گرفته است. همین جدیت ایران باعث شد تا فقط در چند ماه نخست آغاز به کار دولت، اتفاقات مهمی مثل نشست همسایگان افغانستان، قرارداد سوآپ گازی بین ترکمنستان، ایران و آذربایجان، فعال شدن در اکو و فعال شدن خطوط ترانزیتی مهم و افزایش حجم صادرات و تجارت با کشورهای همسایه و از این دست اتفاقات مثبت رخ دهد.
این تحرکات صرفاً به همسایههای شمالی محدود نمیشود. در آخرین نمونه دستگاه دیپلماسی کشورمان توافق چهارجانبه ایران، عمان، ترکمنستان و ازبکستان را پیگیری میکند. همچنین وزیر امور خارجه کشورمان این هفته خود را در سفر به عمان و قطر و دیدار با مقامات این کشورها گذراند و در آخر هفته نیز به دعوت وزیر خارجه جمهوری خلق چین وارد پکن خواهد شد.
تشکیل کمیته اقتصادی ایران و عمان
امیرعبداللهیان روز دوشنبه در سفر یک روزه به مسقط رفت و با فهد بن محمود معاون سلطان هیثم نیز دیدار کرد و توسعه مناسبات دوجانبه و همچنین همکاریهای اقتصادی را مورد بحث قرار داد. باید به این نکته توجه داشت که عمان همواره سعی داشته تا روابط سازندهای با کشورمان داشته باشد.
این کشور از مذاکرات و حتی جریان انتقال سفیر جمهوری اسلامی ایران در یمن نیز با ایران همکاری قابل قبولی نشان داد. این مسأله باعث شد تا وزیر خارجه کشورمان در دیدار همتای عمانی خود در مسقط به این موضوعات اشاره کند. وی عصر دوشنبه با بدر بن حمد البوسعیدی وزیر امور خارجه سلطنت عمان دیدار و درخصوص موضوعات مورد علاقه دو کشور به گفتوگو و تبادل نظر پرداخت.
وی در این دیدار از روند روبه گسترش روابط فیمابین ابراز خرسندی کرد و بر استمرار دیدار مسئولان و مقامات دو کشور در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و همچنین فعال شدن کمیتههای تخصصی از جمله کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی دو کشور تأکید کرد. امیرعبداللهیان با ابراز خرسندی از روند گسترش همکاریهای تجاری فیمابین، از جمله افزایش مبادلات، ابراز امیدواری کرد همکاریهای تجاری و اقتصادی کشورهای منطقه با یکدیگر بتواند الگویی برای پایداری صلح و امنیت منطقه قلمداد گردد.
بدر بن حمد البوسعیدی وزیر امور خارجه سلطنت عمان نیز در این دیدار با اشاره به ظرفیتها و توانمندیهای اقتصادی و منابع انسانی ایران، بر ارتقای همکاریهای دوجانبه و بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی منطقه تأکید کرد. وزیر امور خارجه کشورمان از نحوه نگرش عمان نسبت به مسائل منطقه مبتنی بر گفتوگو و همکاری تقدیر کرد و آن را تنها راه رفع مشکلات منطقه دانست.
از دیگر برنامههای اقتصادی این سفر میتوان به گفتوگو درخصوص سرمایهگذاری مشترک در برخی از پروژهها در داخل ایران در حوزههای مختلف از جمله سرمایهگذاری در بندر چابهار، با مقامات عمانی اشاره کرد. همچنین یکی از مشکلات اتباع دو کشور برای انجام امور تجاری و فعالیتهای مردمی موضوع پروازهاست و در این دیدارها در مورد ازسرگیری پروازهای ایران ایر و عمان ایر گفتوگو انجام شد و توافق شد که اقدامات لازم در این زمینه از سر گرفته شود.
دیدار با مذاکره کننده ارشد دولت یمن
گفتنی است شامگاه دوشنبه حسین امیرعبداللهیان با محمد عبدالسلام مذاکره کننده ارشد دولت نجات ملی یمن در مسقط دیدار و گفتوگو کرد. وی ضمن ابراز تأسف از استمرار جنگ تحمیلی راه حل رفع مشکلات یمن را سیاسی خواند و گفت: موضوع یمن یک موضوع یمنی است و با گفتوگوهای یمنی - یمنی میتوان آینده سیاسی این کشور را رقم زد.
تقویت روابط تهران-دوحه
پس از مسقط، وزیر خارجه کشورمان وارد دوحه شد تا با امیر قطر و همتای خود در این کشور دیدار و گفتوگو داشته باشد. فرصتهای همکاری تهران و دوحه قابل توجه است. یکی از این فرصتها که باعث شده مسئولان کشورمان در جریان این سفر به آن اشاره کنند.
بازیهای جام جهانی فوتبال است که ایران میتواند در حوزه خدمات فنی و مهندسی و سایر مسائل با قطر همکاری داشته و زمینهای برای افزایش تعاملات دوجانبه باشد. در جریان این سفر روز گذشته حسین امیرعبداللهیان با شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر و سپس شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی معاون نخست وزیر و وزیر خارجه قطر دیدار و گفتوگو کرد.
وزیر امور خارجه کشورمان در این دیدار دیدگاه منطقهای و آمادگی جمهوری اسلامی ایران در زمینه توسعه تعاملات با کشورهای منطقه در فرمتهای دو یا چندجانبه را مورد تأکید قرار داد. امیرعبداللهیان همچنین با تشریح رویکرد دولت سیزدهم در حوزه روابط با همسایگان، تبادل هیأتها در سطوح عالی دو کشور به منظور رایزنیهای فیمابین را مورد تأکید قرار داد. شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر دولت قطر نیز در این دیدار با تأکید بر اهمیت روابط فیمابین و همچنین همکاریهای دو طرف در حوزه مسائل منطقه، علاقهمندی کشورش برای گسترش همکاریها را مورد تأکید قرار داد.
دیدار امیرعبدالهیان با اسماعیل هنیه
حسین امیر عبداللهیان در ادامه دیدارهای خود در قطر، با اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در محل سفارت ایران در دوحه دیدار و رایزنی کرد. وزیر امور خارجه در این دیدار با تشریح دیدگاه اصولی جمهوری اسلامی ایران درخصوص قضیه فلسطین، بعنوان مشکلی ساخته شده در قلب امت اسلامی و از سوی رژیم کودککش صهیونیستی، جنایات وحشیانه اشغالگران صهیونیست علیه قدس، مسجدالاقصی، غزه و سرزمینهای اشغالی فلسطین، تجاوزات و جنایات رژیم اشغالگر علیه ملت و مقدسات فلسطین را محکوم کرد و مراتب پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران در دفاع مشروع مردم و مقاومت فلسطین در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی را مورد تأکید قرار داد.
اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس نیز در این دیدار با قدردانی از حمایت و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از مبارزه مردم فلسطین در مسیر مبارزه با تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی، خواستار تحرک و بسیج مواضع اسلامی و عربی و بینالمللی به منظور اتخاذ مواضعی قاطع علیه سرکشیهای این رژیم شد.
گفتنی است حجم فشرده دیدارها در این دو سفر و همچنین سفرهای متعدد وزیر امور خارجه کشورمان نشان داده است که دولت توجه جدی به تقویت روابط همسایگی از خود نشان داده است.
پکن: برای تقویت شراکت راهبردی با ایران آمادهایم
سخنگوی وزارت خارجه چین در اشاره به سفر وزیر خارجه ایران به این کشور گفت، پکن آماده تعمیق بیشتر شراکت راهبردی با تهران است. به گزارش فارس «وانگ ونبین» در کنفرانس خبری روزانه در اشاره به سفر روز جمعه حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران به این کشور برای دیدار با همتای چینی، گفت پکن آماده است شراکت راهبردی با ایران را بیش از پیش تعمیق کند. این دیپلمات چینی گفت که امیرعبداللهیان و «وانگ یی»، وزیر خارجه چین روز جمعه (۲۴ دی) دیدار خواهند کرد. این دیدار در حالی برگزار میشود که چین و ایران شاهد ارتقای روابط دوجانبه هستند. هفتم فروردینماه سند برنامه همکاریهای جامع ایران و چین در جریان سفر وانگ یی عضو شورای دولتی و وزیر امور خارجه جمهوری خلق چین به تهران، به امضای وزرای خارجه دو کشور رسید. سند حاضر یک برنامه جامع در بازه زمانی بلندمدت (۲۵ ساله) رویکردی مبتنی بر احترام متقابل و منافع برد-برد در زمینه روابط دوجانبه، منطقهای و بینالمللی است.
این تحرکات صرفاً به همسایههای شمالی محدود نمیشود. در آخرین نمونه دستگاه دیپلماسی کشورمان توافق چهارجانبه ایران، عمان، ترکمنستان و ازبکستان را پیگیری میکند. همچنین وزیر امور خارجه کشورمان این هفته خود را در سفر به عمان و قطر و دیدار با مقامات این کشورها گذراند و در آخر هفته نیز به دعوت وزیر خارجه جمهوری خلق چین وارد پکن خواهد شد.
تشکیل کمیته اقتصادی ایران و عمان
امیرعبداللهیان روز دوشنبه در سفر یک روزه به مسقط رفت و با فهد بن محمود معاون سلطان هیثم نیز دیدار کرد و توسعه مناسبات دوجانبه و همچنین همکاریهای اقتصادی را مورد بحث قرار داد. باید به این نکته توجه داشت که عمان همواره سعی داشته تا روابط سازندهای با کشورمان داشته باشد.
این کشور از مذاکرات و حتی جریان انتقال سفیر جمهوری اسلامی ایران در یمن نیز با ایران همکاری قابل قبولی نشان داد. این مسأله باعث شد تا وزیر خارجه کشورمان در دیدار همتای عمانی خود در مسقط به این موضوعات اشاره کند. وی عصر دوشنبه با بدر بن حمد البوسعیدی وزیر امور خارجه سلطنت عمان دیدار و درخصوص موضوعات مورد علاقه دو کشور به گفتوگو و تبادل نظر پرداخت.
وی در این دیدار از روند روبه گسترش روابط فیمابین ابراز خرسندی کرد و بر استمرار دیدار مسئولان و مقامات دو کشور در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و همچنین فعال شدن کمیتههای تخصصی از جمله کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی دو کشور تأکید کرد. امیرعبداللهیان با ابراز خرسندی از روند گسترش همکاریهای تجاری فیمابین، از جمله افزایش مبادلات، ابراز امیدواری کرد همکاریهای تجاری و اقتصادی کشورهای منطقه با یکدیگر بتواند الگویی برای پایداری صلح و امنیت منطقه قلمداد گردد.
بدر بن حمد البوسعیدی وزیر امور خارجه سلطنت عمان نیز در این دیدار با اشاره به ظرفیتها و توانمندیهای اقتصادی و منابع انسانی ایران، بر ارتقای همکاریهای دوجانبه و بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی منطقه تأکید کرد. وزیر امور خارجه کشورمان از نحوه نگرش عمان نسبت به مسائل منطقه مبتنی بر گفتوگو و همکاری تقدیر کرد و آن را تنها راه رفع مشکلات منطقه دانست.
از دیگر برنامههای اقتصادی این سفر میتوان به گفتوگو درخصوص سرمایهگذاری مشترک در برخی از پروژهها در داخل ایران در حوزههای مختلف از جمله سرمایهگذاری در بندر چابهار، با مقامات عمانی اشاره کرد. همچنین یکی از مشکلات اتباع دو کشور برای انجام امور تجاری و فعالیتهای مردمی موضوع پروازهاست و در این دیدارها در مورد ازسرگیری پروازهای ایران ایر و عمان ایر گفتوگو انجام شد و توافق شد که اقدامات لازم در این زمینه از سر گرفته شود.
دیدار با مذاکره کننده ارشد دولت یمن
گفتنی است شامگاه دوشنبه حسین امیرعبداللهیان با محمد عبدالسلام مذاکره کننده ارشد دولت نجات ملی یمن در مسقط دیدار و گفتوگو کرد. وی ضمن ابراز تأسف از استمرار جنگ تحمیلی راه حل رفع مشکلات یمن را سیاسی خواند و گفت: موضوع یمن یک موضوع یمنی است و با گفتوگوهای یمنی - یمنی میتوان آینده سیاسی این کشور را رقم زد.
تقویت روابط تهران-دوحه
پس از مسقط، وزیر خارجه کشورمان وارد دوحه شد تا با امیر قطر و همتای خود در این کشور دیدار و گفتوگو داشته باشد. فرصتهای همکاری تهران و دوحه قابل توجه است. یکی از این فرصتها که باعث شده مسئولان کشورمان در جریان این سفر به آن اشاره کنند.
بازیهای جام جهانی فوتبال است که ایران میتواند در حوزه خدمات فنی و مهندسی و سایر مسائل با قطر همکاری داشته و زمینهای برای افزایش تعاملات دوجانبه باشد. در جریان این سفر روز گذشته حسین امیرعبداللهیان با شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر و سپس شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی معاون نخست وزیر و وزیر خارجه قطر دیدار و گفتوگو کرد.
وزیر امور خارجه کشورمان در این دیدار دیدگاه منطقهای و آمادگی جمهوری اسلامی ایران در زمینه توسعه تعاملات با کشورهای منطقه در فرمتهای دو یا چندجانبه را مورد تأکید قرار داد. امیرعبداللهیان همچنین با تشریح رویکرد دولت سیزدهم در حوزه روابط با همسایگان، تبادل هیأتها در سطوح عالی دو کشور به منظور رایزنیهای فیمابین را مورد تأکید قرار داد. شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر دولت قطر نیز در این دیدار با تأکید بر اهمیت روابط فیمابین و همچنین همکاریهای دو طرف در حوزه مسائل منطقه، علاقهمندی کشورش برای گسترش همکاریها را مورد تأکید قرار داد.
دیدار امیرعبدالهیان با اسماعیل هنیه
حسین امیر عبداللهیان در ادامه دیدارهای خود در قطر، با اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در محل سفارت ایران در دوحه دیدار و رایزنی کرد. وزیر امور خارجه در این دیدار با تشریح دیدگاه اصولی جمهوری اسلامی ایران درخصوص قضیه فلسطین، بعنوان مشکلی ساخته شده در قلب امت اسلامی و از سوی رژیم کودککش صهیونیستی، جنایات وحشیانه اشغالگران صهیونیست علیه قدس، مسجدالاقصی، غزه و سرزمینهای اشغالی فلسطین، تجاوزات و جنایات رژیم اشغالگر علیه ملت و مقدسات فلسطین را محکوم کرد و مراتب پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران در دفاع مشروع مردم و مقاومت فلسطین در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی را مورد تأکید قرار داد.
اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس نیز در این دیدار با قدردانی از حمایت و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از مبارزه مردم فلسطین در مسیر مبارزه با تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی، خواستار تحرک و بسیج مواضع اسلامی و عربی و بینالمللی به منظور اتخاذ مواضعی قاطع علیه سرکشیهای این رژیم شد.
گفتنی است حجم فشرده دیدارها در این دو سفر و همچنین سفرهای متعدد وزیر امور خارجه کشورمان نشان داده است که دولت توجه جدی به تقویت روابط همسایگی از خود نشان داده است.
پکن: برای تقویت شراکت راهبردی با ایران آمادهایم
سخنگوی وزارت خارجه چین در اشاره به سفر وزیر خارجه ایران به این کشور گفت، پکن آماده تعمیق بیشتر شراکت راهبردی با تهران است. به گزارش فارس «وانگ ونبین» در کنفرانس خبری روزانه در اشاره به سفر روز جمعه حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران به این کشور برای دیدار با همتای چینی، گفت پکن آماده است شراکت راهبردی با ایران را بیش از پیش تعمیق کند. این دیپلمات چینی گفت که امیرعبداللهیان و «وانگ یی»، وزیر خارجه چین روز جمعه (۲۴ دی) دیدار خواهند کرد. این دیدار در حالی برگزار میشود که چین و ایران شاهد ارتقای روابط دوجانبه هستند. هفتم فروردینماه سند برنامه همکاریهای جامع ایران و چین در جریان سفر وانگ یی عضو شورای دولتی و وزیر امور خارجه جمهوری خلق چین به تهران، به امضای وزرای خارجه دو کشور رسید. سند حاضر یک برنامه جامع در بازه زمانی بلندمدت (۲۵ ساله) رویکردی مبتنی بر احترام متقابل و منافع برد-برد در زمینه روابط دوجانبه، منطقهای و بینالمللی است.
تأکید مجلس بر حذف ارز ترجیحی در بودجه 1400 بار دیگر در لایحه 1401 در دستور کار قرار گرفت
تکلیف2ساله
در چهارمین سال از متولد شدن ارز 4 هزار و 200 تومانی، مجلس حکم به حذف این ارز داد. دقیقاً دیماه سال گذشته بود که در جریان بررسی لایحه بودجه 1400 کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که باید ارز 4 هزار و 200 تومانی در بودجه حذف شود و نرخ تسعیر ارز نیز به 17 هزار و 500 تومان برسد.
گروه اقتصادی/ در چهارمین سال از متولد شدن ارز 4 هزار و 200 تومانی، مجلس حکم به حذف این ارز داد. دقیقاً دیماه سال گذشته بود که در جریان بررسی لایحه بودجه 1400 کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که باید ارز 4 هزار و 200 تومانی در بودجه حذف و نرخ تسعیر ارز نیز به 17 هزار و 500 تومان برسد. تصمیمی که در آن دوره با مخالفتهای دولت وقت مواجه شد.
با این حال در نهایت در قالب جزء 3 بند «ب» تبصره یک قانون بودجه سالجاری، مجلس خواستار حذف ارز ترجیحی شد و سقف تخصیص این ارز در سالجاری را حداکثر 8 میلیارد دلار تعیین کرد.
درجزء 3 بند «ب» تبصره یک قانون بودجه سالجاری، آمده است که دولت و دستگاههای موضوع قانون مدیریت خدمات کشوری از جمله بانک مرکزی مجاز به تخصیص، فروش، تهاتر یا مبادله منابع ارزی حاصل از صادرات نفت گاز و میعانات گازی فرآوردههای نفتی و گازی (اصلی و فرعی) و سایر منابع به غیر از نرخ سامانه معاملات الکترونیکی (ایسیتی) بجز برای واردات کالاهای اساسی، دارو و تجهیزات مصرفی پزشکی و تا سقف 8 میلیارد دلار نیستند. دولت موظف است براساس ارزیابی شرایط اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی کشور نسبت به افزایش تدریجی نرخ ارز ترجیحی مواد فوق تا نرخ سامانه معاملات الکترونیکی اقدام و مابهالتفاوت منابع وصولی را به ردیف درآمدها واریز کند.
ارز ترجیحی باید از شهریور حذف میشد
بر اساس تکلیفی که مجلس در قالب بودجه سالجاری برای دولت در نظر گرفته و حداکثر سقف تخصیص این ارز را 8 میلیارد دلار تعیین کرده است، باید از شهریور ماه امسال، ارز 4 هزار و 200 تومانی حذف میشد.
در حالی دولت سیزدهم کار خود را از شهریورماه امسال به صورت رسمی آغاز کرد که دولت دوازدهم، تمام 8 میلیارد دلار تعیین شده در قانون بودجه را مصرف کرده بود و بدین ترتیب ادامه سیاست ارز ترجیحی نیاز به مصوبه دوباره مجلس شورای اسلامی داشت چرا که مجلس در قانون بودجه امسال به صراحت و روشنی سقف تخصیص ارز 4 هزار و 200 تومانی را 8 میلیارد دلار تعیین کرده و ازسوی دیگر خواستار افزایش نرخ ارز به قیمت سامانه الکترونیکی شده است.
در همین راستا و در شرایطی که دولت قبل تمام ارز دولتی تعیین شده در سقف بودجه را مصرف کرده بود، دولت سیزدهم در قالب یک لایحه دوفوریتی خواستار افزایش سقف ارز ترجیحی به 12.6 میلیارد دلار شد. همچنین در این لایحه پیشنهاد شده بود که در صورت حذف این ارز، مابهالتفاوت آن به صورت یارانه مستقیم به مردم پرداخت شود. اما مجلس با عدم تصویب دو فوریت این لایحه عملاً امکان افزایش سقف ارز 4 هزار و 200 تومانی را منتفی کرد. در این رابطه طبق گفته نمایندگان مجلس، دولت بر اساس حکمی که در قانون بودجه سالجاری آمده است، میتواند ارز ترجیحی را بهطور کامل حذف کند و دیگر نیازی به مصوبه مجلس نیست. این در حالی است که دولت در لایحه خود قصد داشت برای تداوم تأمین کالاهای اساسی مشمول ارز دولتی، سقف 8 میلیارد دلاری در نظر گرفته شده در قانون بودجه امسال را افزایش دهد.
تعیین تکلیف ارز در بودجه 1401
بنابراین، دولت در تدوین لایحه بودجه سال آینده، ارز ترجیحی را حذف و به ازای آن پرداخت یارانه مستقیم را از محل مابهالتفاوت ریالی آن پیشنهاد کرد. پیشنهادی که روز یکشنبه هفته جاری با تصویب کلیات بودجه 1401، مورد تأکید دوباره مجلس قرار گرفت. بدین ترتیب مجلس تاکنون دو بار دولت را مکلف به حذف ارز 4 هزار و 200 تومانی کرده است. یک بار در قانون بودجه سالجاری که دولت دوازدهم آن را اجرا نکرد و یک بار با عدم تصویب دو فوریت لایحه افزایش سقف ارز ترجیحی و سرانجام تصویب کلیات لایحه بودجهای که به طور کامل ارز 4 هزار و 200 تومانی از آن حذف شده است.
هر چند در روز رأیگیری و بررسی کلیات لایحه بودجه سال آینده برخی نمانیدگان با حذف ارز ترجیحی مخالفت کردند، اما در نهایت این لایحه با 174 رأی مثبت به تصویب مجلس رسید که نشان دهنده عزم مجلس برای اصلاح سیاست ارز 4 هزار و 200 تومانی است.
در همین زمینه دولت نیز برای از بین بردن اثرات احتمالی حذف این ارز، برنامه پرداخت یارانه مستقیم بخصوص برای اقشار کمدرآمد را در دستور کار خود قرار داده است. بدین ترتیب، ضمن اینکه از یک رانت و فساد بزرگ در اقتصاد ایران جلوگیری میشود به جای اختصاص ارز با کمترین قیمت برای واردات برخی اقلام اساسی، مابهالتفاوت آن به حساب ایرانیان واریز میشود. درباره نگرانی برخی درباره رشد تورم نیز، بررسی از میزان تورم کالاهای مشمول و غیرمشمول ارز ترجیحی در سالهای اخیر نشان میدهد کالاهایی که مشمول ارز 4 هزار و 200 تومانی بودند هم از تورم بالا مصون نبودند و با رشد بالای قیمت مواجه شدهاند به طوری که براساس گفتههای سید مسعود میرکاظمی رئیس سازمان برنامه و بودجه این دست از کالاها در مهر ماه نسبت به مهر ماه سال گذشته 190 درصد تورم داشتهاند.
لیستی که کوتاه شد
سیاست اختصاص ارز ترجیحی به واردات کالاهای اساسی از ابتدای سال ۱۳۹۷ پیگیری شده و در شانزدهم مرداد ماه ۱۳۹۷ با ابلاغ ۲۵ قلم کالا به عنوان کالاهای اساسی، ارز با نرخ ترجیحی تنها برای واردات این ۲۵ قلم کالا اختصاص داده شد. با توجه به آثار منفی تخصیص ارز ترجیحی که در برخی سالها رقم آن با کل درآمد نفتی ایران برابری میکرد، دولت قبل نیز به این نتیجه رسید که باید حداقل دایره کالاهای مشمول را تنگتر کند و برهمین اساس طی سالهای گذشته بعضی کالاها مانند برنج، روغن، چای، شکر، لاستیک و... از شمول ارز 4 هزار و 200 تومانی حذف شدند. بدینترتیب طبق دادههای موجود در حال حاضر از ۲۵ قلم کالای تعیین شده در سال ۱۳۹۷ تنها ۵ قلم باقی مانده و به تدریج بیشتر کالاها از فهرست کالاهای اساسی مشمول ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومان خارج شده است.
تخصیص ارز به واردات درست نیست
در همین زمینه به اعتقاد رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی ادامه مسیر اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی به صلاح کشور نیست و نتیجهای جز ایجاد رانت و فساد، توقف تولید، قاچاق کالای اساسی به خارج از کشور و افزایش سرانه مصرف ندارد.
محمدرضا پورابراهیمی در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه روش تخصیص ارز به واردات روش درستی نیست، افزود: بهطور متوسط سالانه ۱۵ میلیارد دلار منابع ارزی کشور برای کالاهای اساسی تخصیص داده میشود این یعنی در طول این سالها حدود ۴۰۰ الی ۵۰۰ هزار میلیارد تومان با میانگین ۱۰ هزار تومان مابهالتفاوت کالاهای اساسی به دست مردم نرسیده است. با توجه به اینکه ادامه این روند به صلاح کشور نیست، موضوع تعیین روش جایگزینی به جای ارائه ارز ۴۲۰۰ تومانی و عدم انتفاع مردم مطرح شد اما نتوانستیم با دولت به توافق لازم برسیم و دولت نپذیرفت؛ متأسفانه مافیای واردات در کشور با اعمال نفوذ و ترساندن مسئولین ارشد نظام، اجازه عملیاتی شدن این کار را نداد.
پورابراهیمی درباره احتمال افزایش تورم با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی گفت: اکنون گرانی رخ داده که نمونه بارز آن در قیمت مرغ است. مثلاً میتوان هر کیلو مرغ را به نرخ یک و نیم دلار یا یک و هشت دهم دلار وارد کرد که حتی با فرض قیمت هر کیلو مرغ به نرخ دو دلار آن هم با ارز ۴۲۰۰ تومانی باید قیمت هر کیلو گوشت مرغ 10 هزار تومان باشد که این طور نیست. همین الان مردم گوشت مرغ را در بازار با نرخهای دیگری تهیه میکنند.
وی ادامه داد: مردم به نرخ بازار آزاد خرید میکنند بنابراین حتی میتوان گفت که با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی قیمتها هم کاهش پیدا خواهد کرد. در حال حاضر بنا بر گزارش رسمی بانک مرکزی در سالهای اخیر نرخ تورم کالاهای اساسی از نرخ تورم کالاهای غیر اساسی بالاتر است که این برای کشور فاجعه است، یعنی ما ارز ۴۲۰۰ میدهیم اما مردم متحمل تورم میشوند.
55 میلیارد دلار رانت
براساس اعلام هادی قوامی معاون امور حقوقی و امور مجلس وزارت اقتصاد، از سال 97 تاکنون 55 میلیارد دلار ارز ترجیحی با هدف حمایت از اقشار آسیبپذیر و مردم اختصاص داده شد، اما عمده آن به جیب دلالان و واردکنندگان رفت و دولت در لایحه بودجه دیگر ارز 4200 تومانی برای سال آینده در نظر نگرفته است.
گروه اقتصادی/ در چهارمین سال از متولد شدن ارز 4 هزار و 200 تومانی، مجلس حکم به حذف این ارز داد. دقیقاً دیماه سال گذشته بود که در جریان بررسی لایحه بودجه 1400 کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که باید ارز 4 هزار و 200 تومانی در بودجه حذف و نرخ تسعیر ارز نیز به 17 هزار و 500 تومان برسد. تصمیمی که در آن دوره با مخالفتهای دولت وقت مواجه شد.
با این حال در نهایت در قالب جزء 3 بند «ب» تبصره یک قانون بودجه سالجاری، مجلس خواستار حذف ارز ترجیحی شد و سقف تخصیص این ارز در سالجاری را حداکثر 8 میلیارد دلار تعیین کرد.
درجزء 3 بند «ب» تبصره یک قانون بودجه سالجاری، آمده است که دولت و دستگاههای موضوع قانون مدیریت خدمات کشوری از جمله بانک مرکزی مجاز به تخصیص، فروش، تهاتر یا مبادله منابع ارزی حاصل از صادرات نفت گاز و میعانات گازی فرآوردههای نفتی و گازی (اصلی و فرعی) و سایر منابع به غیر از نرخ سامانه معاملات الکترونیکی (ایسیتی) بجز برای واردات کالاهای اساسی، دارو و تجهیزات مصرفی پزشکی و تا سقف 8 میلیارد دلار نیستند. دولت موظف است براساس ارزیابی شرایط اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی کشور نسبت به افزایش تدریجی نرخ ارز ترجیحی مواد فوق تا نرخ سامانه معاملات الکترونیکی اقدام و مابهالتفاوت منابع وصولی را به ردیف درآمدها واریز کند.
ارز ترجیحی باید از شهریور حذف میشد
بر اساس تکلیفی که مجلس در قالب بودجه سالجاری برای دولت در نظر گرفته و حداکثر سقف تخصیص این ارز را 8 میلیارد دلار تعیین کرده است، باید از شهریور ماه امسال، ارز 4 هزار و 200 تومانی حذف میشد.
در حالی دولت سیزدهم کار خود را از شهریورماه امسال به صورت رسمی آغاز کرد که دولت دوازدهم، تمام 8 میلیارد دلار تعیین شده در قانون بودجه را مصرف کرده بود و بدین ترتیب ادامه سیاست ارز ترجیحی نیاز به مصوبه دوباره مجلس شورای اسلامی داشت چرا که مجلس در قانون بودجه امسال به صراحت و روشنی سقف تخصیص ارز 4 هزار و 200 تومانی را 8 میلیارد دلار تعیین کرده و ازسوی دیگر خواستار افزایش نرخ ارز به قیمت سامانه الکترونیکی شده است.
در همین راستا و در شرایطی که دولت قبل تمام ارز دولتی تعیین شده در سقف بودجه را مصرف کرده بود، دولت سیزدهم در قالب یک لایحه دوفوریتی خواستار افزایش سقف ارز ترجیحی به 12.6 میلیارد دلار شد. همچنین در این لایحه پیشنهاد شده بود که در صورت حذف این ارز، مابهالتفاوت آن به صورت یارانه مستقیم به مردم پرداخت شود. اما مجلس با عدم تصویب دو فوریت این لایحه عملاً امکان افزایش سقف ارز 4 هزار و 200 تومانی را منتفی کرد. در این رابطه طبق گفته نمایندگان مجلس، دولت بر اساس حکمی که در قانون بودجه سالجاری آمده است، میتواند ارز ترجیحی را بهطور کامل حذف کند و دیگر نیازی به مصوبه مجلس نیست. این در حالی است که دولت در لایحه خود قصد داشت برای تداوم تأمین کالاهای اساسی مشمول ارز دولتی، سقف 8 میلیارد دلاری در نظر گرفته شده در قانون بودجه امسال را افزایش دهد.
تعیین تکلیف ارز در بودجه 1401
بنابراین، دولت در تدوین لایحه بودجه سال آینده، ارز ترجیحی را حذف و به ازای آن پرداخت یارانه مستقیم را از محل مابهالتفاوت ریالی آن پیشنهاد کرد. پیشنهادی که روز یکشنبه هفته جاری با تصویب کلیات بودجه 1401، مورد تأکید دوباره مجلس قرار گرفت. بدین ترتیب مجلس تاکنون دو بار دولت را مکلف به حذف ارز 4 هزار و 200 تومانی کرده است. یک بار در قانون بودجه سالجاری که دولت دوازدهم آن را اجرا نکرد و یک بار با عدم تصویب دو فوریت لایحه افزایش سقف ارز ترجیحی و سرانجام تصویب کلیات لایحه بودجهای که به طور کامل ارز 4 هزار و 200 تومانی از آن حذف شده است.
هر چند در روز رأیگیری و بررسی کلیات لایحه بودجه سال آینده برخی نمانیدگان با حذف ارز ترجیحی مخالفت کردند، اما در نهایت این لایحه با 174 رأی مثبت به تصویب مجلس رسید که نشان دهنده عزم مجلس برای اصلاح سیاست ارز 4 هزار و 200 تومانی است.
در همین زمینه دولت نیز برای از بین بردن اثرات احتمالی حذف این ارز، برنامه پرداخت یارانه مستقیم بخصوص برای اقشار کمدرآمد را در دستور کار خود قرار داده است. بدین ترتیب، ضمن اینکه از یک رانت و فساد بزرگ در اقتصاد ایران جلوگیری میشود به جای اختصاص ارز با کمترین قیمت برای واردات برخی اقلام اساسی، مابهالتفاوت آن به حساب ایرانیان واریز میشود. درباره نگرانی برخی درباره رشد تورم نیز، بررسی از میزان تورم کالاهای مشمول و غیرمشمول ارز ترجیحی در سالهای اخیر نشان میدهد کالاهایی که مشمول ارز 4 هزار و 200 تومانی بودند هم از تورم بالا مصون نبودند و با رشد بالای قیمت مواجه شدهاند به طوری که براساس گفتههای سید مسعود میرکاظمی رئیس سازمان برنامه و بودجه این دست از کالاها در مهر ماه نسبت به مهر ماه سال گذشته 190 درصد تورم داشتهاند.
لیستی که کوتاه شد
سیاست اختصاص ارز ترجیحی به واردات کالاهای اساسی از ابتدای سال ۱۳۹۷ پیگیری شده و در شانزدهم مرداد ماه ۱۳۹۷ با ابلاغ ۲۵ قلم کالا به عنوان کالاهای اساسی، ارز با نرخ ترجیحی تنها برای واردات این ۲۵ قلم کالا اختصاص داده شد. با توجه به آثار منفی تخصیص ارز ترجیحی که در برخی سالها رقم آن با کل درآمد نفتی ایران برابری میکرد، دولت قبل نیز به این نتیجه رسید که باید حداقل دایره کالاهای مشمول را تنگتر کند و برهمین اساس طی سالهای گذشته بعضی کالاها مانند برنج، روغن، چای، شکر، لاستیک و... از شمول ارز 4 هزار و 200 تومانی حذف شدند. بدینترتیب طبق دادههای موجود در حال حاضر از ۲۵ قلم کالای تعیین شده در سال ۱۳۹۷ تنها ۵ قلم باقی مانده و به تدریج بیشتر کالاها از فهرست کالاهای اساسی مشمول ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومان خارج شده است.
تخصیص ارز به واردات درست نیست
در همین زمینه به اعتقاد رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی ادامه مسیر اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی به صلاح کشور نیست و نتیجهای جز ایجاد رانت و فساد، توقف تولید، قاچاق کالای اساسی به خارج از کشور و افزایش سرانه مصرف ندارد.
محمدرضا پورابراهیمی در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه روش تخصیص ارز به واردات روش درستی نیست، افزود: بهطور متوسط سالانه ۱۵ میلیارد دلار منابع ارزی کشور برای کالاهای اساسی تخصیص داده میشود این یعنی در طول این سالها حدود ۴۰۰ الی ۵۰۰ هزار میلیارد تومان با میانگین ۱۰ هزار تومان مابهالتفاوت کالاهای اساسی به دست مردم نرسیده است. با توجه به اینکه ادامه این روند به صلاح کشور نیست، موضوع تعیین روش جایگزینی به جای ارائه ارز ۴۲۰۰ تومانی و عدم انتفاع مردم مطرح شد اما نتوانستیم با دولت به توافق لازم برسیم و دولت نپذیرفت؛ متأسفانه مافیای واردات در کشور با اعمال نفوذ و ترساندن مسئولین ارشد نظام، اجازه عملیاتی شدن این کار را نداد.
پورابراهیمی درباره احتمال افزایش تورم با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی گفت: اکنون گرانی رخ داده که نمونه بارز آن در قیمت مرغ است. مثلاً میتوان هر کیلو مرغ را به نرخ یک و نیم دلار یا یک و هشت دهم دلار وارد کرد که حتی با فرض قیمت هر کیلو مرغ به نرخ دو دلار آن هم با ارز ۴۲۰۰ تومانی باید قیمت هر کیلو گوشت مرغ 10 هزار تومان باشد که این طور نیست. همین الان مردم گوشت مرغ را در بازار با نرخهای دیگری تهیه میکنند.
وی ادامه داد: مردم به نرخ بازار آزاد خرید میکنند بنابراین حتی میتوان گفت که با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی قیمتها هم کاهش پیدا خواهد کرد. در حال حاضر بنا بر گزارش رسمی بانک مرکزی در سالهای اخیر نرخ تورم کالاهای اساسی از نرخ تورم کالاهای غیر اساسی بالاتر است که این برای کشور فاجعه است، یعنی ما ارز ۴۲۰۰ میدهیم اما مردم متحمل تورم میشوند.
55 میلیارد دلار رانت
براساس اعلام هادی قوامی معاون امور حقوقی و امور مجلس وزارت اقتصاد، از سال 97 تاکنون 55 میلیارد دلار ارز ترجیحی با هدف حمایت از اقشار آسیبپذیر و مردم اختصاص داده شد، اما عمده آن به جیب دلالان و واردکنندگان رفت و دولت در لایحه بودجه دیگر ارز 4200 تومانی برای سال آینده در نظر نگرفته است.
گفت وگو با معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی
مدل تعاونی برای مدیریت مردم بر سرخابیها
مریم آریایی
خبرنگار
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی حذف دو باشگاه بزرگ و محبوب پرسپولیس و استقلال از لیگ قهرمانان آسیا را محصول مدیریت غلط گذشته دانسته و حالا پیشنهادی برای غلبه بر این مشکل دارد. او اخیراً از پیشنهاد خود به رئیس جمهوری برای واگذاری مدیریت این دو تیم در قالب تعاونی به مردم خبر داده است. در نامه حجتالله عبدالملکی به رئیس جمهور به تجربه باشگاهداری در دو تیم بارسلونا و رئال مادرید به شیوه تعاونی اشاره و پیشنهاد واگذاری این دو باشگاه به مردم با نگاهی به این تجربه موفق جهانی مطرح شده است. درباره جزئیات این ایده با مهدی مسکنی، معاون تعاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید.
اخیراً وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در پیشنهادی به رئیس جمهور موضوع واگذاری دو تیم استقلال و پرسپولیس در قالب تعاونی را مطرح کرده است، توضیح بیشتری درباره این ایده میدهید؟
اقتصاد ایران به طور کلی شامل سه بخش دولتی، خصوصی و تعاونی است. دو باشگاه استقلال و پرسپولیس تا به حال مدیریت دولتی داشتهاند و با توجه به قواعد فیفا حالا میبینیم که به مشکل خوردهاند و مدیریت این باشگاهها نباید دولتی باشد. از سوی دیگر سالهاست بحث واگذاری این دو باشگاه بر اساس اصل 44 قانون اساسی مطرح شده اما تاکنون محقق نشده و حالا مشکلی که برای این دو تیم پیش آمده به دلیل همین عدم خصوصیسازی و باقی ماندن مدیریت و مالکیت دولتی است. درباره شیوه واگذاری این دو باشگاه و خصوصی شدن آن چند راهکار وجود دارد؛ اول اینکه به واگذاری به صورت تک مالکیتی یا چند مالکیتی صورت گیرد و یک یا چند سرمایهدار محدود آن را خریداری کنند و یا اینکه از طریق بورس و سهام تعریف شود که مردم خرید کنند که البته این مدل واگذاری هم مشکلاتی به همراه دارد و چون این شرکتها زیانده هستند آن اتفاق نمیافتد و البته رئیس سازمان بورس هم اعلام کرده 10 تا 20 درصد سهام این دو باشگاه به صورت سهام خرد عرضه میشود بنابراین 80 تا 90 درصد مالکیت این باشگاهها باقی میماند و همچنان مشکل باقی است. البته ناگفته نماند در ایران حدود ۲۰ سال است بحث خصوصیسازی باشگاهها مطرح شده اما عملی نمیشود، چون ارادهای وجود ندارد. وقتی درباره اقتصاد تعاونی در کشورهای دیگر مطالعه میکردیم به مدلی در اسپانیا برخوردیم که مدیریت ۴ باشگاه ورزشی به بخش تعاونی سپرده شده است که معروفترین آنها رئال مادرید و بارسلونا هستند یعنی این دو باشگاه بسیار موفق و صاحبنام به صورت تعاونی و توسط مردم اداره میشوند.
پیشینه مطالعاتی در این زمینه چه بوده است؟
درباره مدیریت تعاونی باشگاههای ورزشی در سال ۱۳۹۱ پژوهشی در دانشگاه تهران درخصوص جمع سپاری باشگاههای ورزشی و بخصوص استقلال و پرسپولیس انجام گرفته. ما با بازخوانی و مطالعات تطبیقی متوجه شدیم که این مطالعه قابل اعتنا است و میتوان از آن استفاده کرد.
و مدل واگذاری این دو باشگاه به صورت تعاونی چطور مد نظر است؟
بر اساس اصل۴۳ و ۴۴ قانون اساسی، بخش عمدهای از امور و مالکیتها باید در بستر فعالیتهای مردمی و تعاونی واگذار شود در این زمینه ما هیچ راهی نداریم جز اینکه هواداران و پیشکسوتان و حامیان را در قالب تعاونی تعریف کنیم و آنها ارکان اداری و مدیریتی این باشگاهها شوند. برای هر کدام از اینها راهکارهای مختلفی در نظر گرفته شده؛ مثلاً برای حامیان، شرکتهای بزرگ تبلیغاتی و... که در قالب تعاونی نقش آنها تعریف میشود و پس از آن انتخابات و تصمیمات به صورت شفاف، مردمی، چابک و هوشمند برگزار و انجام خواهد شد. هیچ جایی جز بخش تعاون سابقه و تجربه انجام چنین کاری را ندارد؛ تجربهای که در بحث سهام عدالت در بخش تعاون انجام شد. ۴۹ میلیون مستمریبگیر امروز در بخش سهام عدالت داریم که در اینجا جامعه هدف نهایتاً به ۲۰ تا ۳۰ میلیون میرسد. یعنی تنها جایی که این تجربه را دارد و این سابقه را دارد که چنین کاری را انجام دهد همین بخش است. حالا ما این مسأله را به عنوان یک ایده مطرح کردیم که میشود از این منظر کار را انجام داد.
بیشتر درباره این ایده توضیح میدهید؟
پیشنهاد ما بهطور مشخص این است زمانی که استادیوم آزادی مثلاً در پنج نوبت دربی را برگزار میکند، تماشاچیانی که با علاقه در تابستان و زمستان و از کیلومترها از راه دور برای تماشای بازی میآیند و یا کسانی که از طریق فضای مجازی با خرید حجم اینترنت به تماشای بازی مینشینند آورده آنها به نوعی سهام افراد تلقی شود. چرا کسانی که بهصورت دغدغهمند مسائل را دنبال میکنند و همچنین پیشکسوتان نباید در ارزش برند و مالکیت باشگاه دخیل باشند و همیشه این مالکیت و ارزش در دست جریانهای قدرت و سیاسی باشد؟ البته وقتی از تعاونیها صحبت میکنیم ممکن است آن را با تعاونیهای مسکن و یا تعاونیهای مصرف مقایسه کنند اما حرف ما این است که ما مدل جدید باشگاهی در قالب تعاونی را به صورت تجربه شده در کشورهای اروپایی و بخصوص در نمونه اسپانیا داریم.
و این جایگزین بحث خصوصیسازی میشود؟
بله، ما در اینجا تجربه تراکتورسازی را داریم که خصوصیسازی شد و آسیبهای آن را دیدیم. امیدواریم که دیگر تکرار نشود. ایده مطرح شده توسط وزیر محترم در نامه به رئیس جمهور حدود یک ماه قبل اعلام شد و دفتر رئیس جمهور مکاتبهای با وزیر اقتصاد و وزیر ورزش و جوانان کردند تا این موضوع مورد بررسی قرار گیرد و جلساتی هم با دوستان سازمان خصوصیسازی و وزارت ورزش و جوانان برگزارشد و همچنین مذاکراتی با دوستان مجلس داشتیم که رئیس کمیته ورزش مجلس و رئیس فراکسیون ورزشی مجلس هم از این مدل استقبال کردند. ما به دنبال این هستیم که موجودی ایجاد کنیم تا بالاخره مسأله این دو باشگاه حل شود و با توجه به اینکه خصوصیسازی این دو باشگاه در ۲۰ سال گذشته به نتیجه نرسیده است بهتر است از تجربیات موفق دنیا از جمله سپردن کارها به بخش تعاون استفاده کنیم. بهتر است در این زمینه با علاقهمندان به این دو تیم صحبت شود. از آنها دعوت شده و مدل واگذاری را با توجه به مدلهای موفق مطرح شده ارائه کنیم و مطمئن هستیم مردم بهخوبی خود با توجه به دسترسی به منابع اطلاعاتی و خبری میتوانند در این باره بهترین قضاوت و تصمیم را داشته باشند.
اما آیا تعاونیهای ما آنقدر قوی هستند که بتوانند این موضوع را پوشش دهند؟
اصلاً نیازی نیست تعاونیهای موجود این موضوع را پوشش دهند بلکه تعاونی متشکل از هواداران پیشکسوتان و حامیان تشکیل خواهد شد.
در چه قالبی مد نظرتان است؟ سهامی عام؟
دو بستر برای این کار داریم؛ یکی تعاونیهای فراگیر ملی و دیگری تعاونی سهامی عام که به نظر ما بیشتر تعاونی فراگیر ملی یا OTC در این مورد موفق خواهند بود که سهام و حق عضویت آنها قابل خرید و فروش و جابهجایی شود و بسترهای آن فراهم است. در سهامی عام تحلیل ما این است که هر چه وارد بورس شود چون ممکن است درگیر سفته بازی شود و به دلیل هیجاناتی که در این دو مجموعه وجود دارد ممکن است ارزشهای کاذب ایجاد کند، لذا فراگیر ملی را توصیه میکنیم.
توضیح بیشتری درباره تعاونیهای فراگیر ملی میدهید؟
تعاونیهای فراگیر ملی بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی از سال 87 تعریف شدهاند که بخش اعظم جامعه هدف را میتوانند تحت پوشش قرار دهند و برای دهکهای پایین جامعه هم قابل طراحی است و هم به صورت حجمی و هم چند صد هزار نفری تعاونیهایی از این دست داریم و مدل تجربه شدهای است. در این مورد هم اطلاعات اولیه را جمعآوری و تدوین کردهایم. حتی مشخص است چه تعداد هوادار جامعه هدف هستند.
البته آقای وزیر تعاونیهای سهامی عام را مطرح کردهاند.
بله این هم به عنوان یک ایده مطرح است، پیشنهاد اولیه بوده و قطعی نیست و برای ما مهم این است که در بستر تعاونی انجام شود. برای این کار نیازمند این هستیم که با وزارت ورزش وجوانان و همچنین وزارت امور اقتصادی و دارایی جلساتی داشته باشیم و بستر مدیریت مردمی این باشگاهها چه به صورت تعاونی فراگیر ملی و چه به صورت سهامی عام فراهم شود.
اگر این کار کلید بخورد فکر میکنید چه زمانی برای تحقق و اجرایی شدن آن لازم است؟
این کار ظرف سه ماه قابل انجام است. البته به شرط آنکه اراده انجام آن وجود داشته باشد، در وزارت تعاون این اراده وجود دارد و امیدواریم در وزارت ورزش و جوانان و وزارت اموراقتصادی و دارایی هم این اراده و همکاری وجود داشته باشد و این امر محقق شود. ممکن است اختلافنظرهایی باشد. یک تفاوت دیدگاه در این زمینه وجود دارد و آن اینکه کار را به مردم بسپاریم یا نسپاریم؟ اگر میخواهیم کار را به مردم بسپاریم باید کاملاً به مردم بسپاریم، همه اتفاقات خوب این کشور را همیشه مردم رقم زدهاند، جنگ را چه کسی اداره کرد؟ انتخابات و سایر عرصههای مهم همواره وقتی توسط مردم اداره شده به بهترین شکل بوده است. هر باشگاه ۵ راه درآمدی دارد؛ یک از محل حق پخش تلویزیونی، دیگری فروش محصولات ، سوم نقل و انتقال بازیکنان ، فروش بلیت مسابقات و راه پنجم از طریق اسپانسرهاست که ما فقط از طریق نقل و انتقالات کسب درآمد میکنیم و 4 راه عملاً رها شده است چون جریانی که در لایه مدیریتی کار قرار میگیرد متأسفانه از طریق مردم انتخاب نمیشود، بلکه در فرایندهای سیاسی انتخاب میشود. وقتی کار را به مردم بسپاریم این مشکلات حل خواهد شد.
آیا اختلافها و درگیریها بالاتر نمیرود؟
حتماً اختلافات و درگیریها هم هست اما مگر الان که دست دولت است اختلاف نظری وجود ندارد؟ نباید از اینکه کار را به مردم بسپاریم هراس داشته باشیم. اراده دولت آقای رئیسی این است که کار را به مردم بسپارد و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم پی این است که کار به مردم سپرده شود. باید مردم تمرین همکاری و تعاون را داشته باشند و اینکه در کشورهای دیگر مدلهای بسیاری حاکی از موفقیت اقتصاد تعاون را شاهد هستیم که نشان میدهد این شدنی است.
خبرنگار
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی حذف دو باشگاه بزرگ و محبوب پرسپولیس و استقلال از لیگ قهرمانان آسیا را محصول مدیریت غلط گذشته دانسته و حالا پیشنهادی برای غلبه بر این مشکل دارد. او اخیراً از پیشنهاد خود به رئیس جمهوری برای واگذاری مدیریت این دو تیم در قالب تعاونی به مردم خبر داده است. در نامه حجتالله عبدالملکی به رئیس جمهور به تجربه باشگاهداری در دو تیم بارسلونا و رئال مادرید به شیوه تعاونی اشاره و پیشنهاد واگذاری این دو باشگاه به مردم با نگاهی به این تجربه موفق جهانی مطرح شده است. درباره جزئیات این ایده با مهدی مسکنی، معاون تعاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید.
اخیراً وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در پیشنهادی به رئیس جمهور موضوع واگذاری دو تیم استقلال و پرسپولیس در قالب تعاونی را مطرح کرده است، توضیح بیشتری درباره این ایده میدهید؟
اقتصاد ایران به طور کلی شامل سه بخش دولتی، خصوصی و تعاونی است. دو باشگاه استقلال و پرسپولیس تا به حال مدیریت دولتی داشتهاند و با توجه به قواعد فیفا حالا میبینیم که به مشکل خوردهاند و مدیریت این باشگاهها نباید دولتی باشد. از سوی دیگر سالهاست بحث واگذاری این دو باشگاه بر اساس اصل 44 قانون اساسی مطرح شده اما تاکنون محقق نشده و حالا مشکلی که برای این دو تیم پیش آمده به دلیل همین عدم خصوصیسازی و باقی ماندن مدیریت و مالکیت دولتی است. درباره شیوه واگذاری این دو باشگاه و خصوصی شدن آن چند راهکار وجود دارد؛ اول اینکه به واگذاری به صورت تک مالکیتی یا چند مالکیتی صورت گیرد و یک یا چند سرمایهدار محدود آن را خریداری کنند و یا اینکه از طریق بورس و سهام تعریف شود که مردم خرید کنند که البته این مدل واگذاری هم مشکلاتی به همراه دارد و چون این شرکتها زیانده هستند آن اتفاق نمیافتد و البته رئیس سازمان بورس هم اعلام کرده 10 تا 20 درصد سهام این دو باشگاه به صورت سهام خرد عرضه میشود بنابراین 80 تا 90 درصد مالکیت این باشگاهها باقی میماند و همچنان مشکل باقی است. البته ناگفته نماند در ایران حدود ۲۰ سال است بحث خصوصیسازی باشگاهها مطرح شده اما عملی نمیشود، چون ارادهای وجود ندارد. وقتی درباره اقتصاد تعاونی در کشورهای دیگر مطالعه میکردیم به مدلی در اسپانیا برخوردیم که مدیریت ۴ باشگاه ورزشی به بخش تعاونی سپرده شده است که معروفترین آنها رئال مادرید و بارسلونا هستند یعنی این دو باشگاه بسیار موفق و صاحبنام به صورت تعاونی و توسط مردم اداره میشوند.
پیشینه مطالعاتی در این زمینه چه بوده است؟
درباره مدیریت تعاونی باشگاههای ورزشی در سال ۱۳۹۱ پژوهشی در دانشگاه تهران درخصوص جمع سپاری باشگاههای ورزشی و بخصوص استقلال و پرسپولیس انجام گرفته. ما با بازخوانی و مطالعات تطبیقی متوجه شدیم که این مطالعه قابل اعتنا است و میتوان از آن استفاده کرد.
و مدل واگذاری این دو باشگاه به صورت تعاونی چطور مد نظر است؟
بر اساس اصل۴۳ و ۴۴ قانون اساسی، بخش عمدهای از امور و مالکیتها باید در بستر فعالیتهای مردمی و تعاونی واگذار شود در این زمینه ما هیچ راهی نداریم جز اینکه هواداران و پیشکسوتان و حامیان را در قالب تعاونی تعریف کنیم و آنها ارکان اداری و مدیریتی این باشگاهها شوند. برای هر کدام از اینها راهکارهای مختلفی در نظر گرفته شده؛ مثلاً برای حامیان، شرکتهای بزرگ تبلیغاتی و... که در قالب تعاونی نقش آنها تعریف میشود و پس از آن انتخابات و تصمیمات به صورت شفاف، مردمی، چابک و هوشمند برگزار و انجام خواهد شد. هیچ جایی جز بخش تعاون سابقه و تجربه انجام چنین کاری را ندارد؛ تجربهای که در بحث سهام عدالت در بخش تعاون انجام شد. ۴۹ میلیون مستمریبگیر امروز در بخش سهام عدالت داریم که در اینجا جامعه هدف نهایتاً به ۲۰ تا ۳۰ میلیون میرسد. یعنی تنها جایی که این تجربه را دارد و این سابقه را دارد که چنین کاری را انجام دهد همین بخش است. حالا ما این مسأله را به عنوان یک ایده مطرح کردیم که میشود از این منظر کار را انجام داد.
بیشتر درباره این ایده توضیح میدهید؟
پیشنهاد ما بهطور مشخص این است زمانی که استادیوم آزادی مثلاً در پنج نوبت دربی را برگزار میکند، تماشاچیانی که با علاقه در تابستان و زمستان و از کیلومترها از راه دور برای تماشای بازی میآیند و یا کسانی که از طریق فضای مجازی با خرید حجم اینترنت به تماشای بازی مینشینند آورده آنها به نوعی سهام افراد تلقی شود. چرا کسانی که بهصورت دغدغهمند مسائل را دنبال میکنند و همچنین پیشکسوتان نباید در ارزش برند و مالکیت باشگاه دخیل باشند و همیشه این مالکیت و ارزش در دست جریانهای قدرت و سیاسی باشد؟ البته وقتی از تعاونیها صحبت میکنیم ممکن است آن را با تعاونیهای مسکن و یا تعاونیهای مصرف مقایسه کنند اما حرف ما این است که ما مدل جدید باشگاهی در قالب تعاونی را به صورت تجربه شده در کشورهای اروپایی و بخصوص در نمونه اسپانیا داریم.
و این جایگزین بحث خصوصیسازی میشود؟
بله، ما در اینجا تجربه تراکتورسازی را داریم که خصوصیسازی شد و آسیبهای آن را دیدیم. امیدواریم که دیگر تکرار نشود. ایده مطرح شده توسط وزیر محترم در نامه به رئیس جمهور حدود یک ماه قبل اعلام شد و دفتر رئیس جمهور مکاتبهای با وزیر اقتصاد و وزیر ورزش و جوانان کردند تا این موضوع مورد بررسی قرار گیرد و جلساتی هم با دوستان سازمان خصوصیسازی و وزارت ورزش و جوانان برگزارشد و همچنین مذاکراتی با دوستان مجلس داشتیم که رئیس کمیته ورزش مجلس و رئیس فراکسیون ورزشی مجلس هم از این مدل استقبال کردند. ما به دنبال این هستیم که موجودی ایجاد کنیم تا بالاخره مسأله این دو باشگاه حل شود و با توجه به اینکه خصوصیسازی این دو باشگاه در ۲۰ سال گذشته به نتیجه نرسیده است بهتر است از تجربیات موفق دنیا از جمله سپردن کارها به بخش تعاون استفاده کنیم. بهتر است در این زمینه با علاقهمندان به این دو تیم صحبت شود. از آنها دعوت شده و مدل واگذاری را با توجه به مدلهای موفق مطرح شده ارائه کنیم و مطمئن هستیم مردم بهخوبی خود با توجه به دسترسی به منابع اطلاعاتی و خبری میتوانند در این باره بهترین قضاوت و تصمیم را داشته باشند.
اما آیا تعاونیهای ما آنقدر قوی هستند که بتوانند این موضوع را پوشش دهند؟
اصلاً نیازی نیست تعاونیهای موجود این موضوع را پوشش دهند بلکه تعاونی متشکل از هواداران پیشکسوتان و حامیان تشکیل خواهد شد.
در چه قالبی مد نظرتان است؟ سهامی عام؟
دو بستر برای این کار داریم؛ یکی تعاونیهای فراگیر ملی و دیگری تعاونی سهامی عام که به نظر ما بیشتر تعاونی فراگیر ملی یا OTC در این مورد موفق خواهند بود که سهام و حق عضویت آنها قابل خرید و فروش و جابهجایی شود و بسترهای آن فراهم است. در سهامی عام تحلیل ما این است که هر چه وارد بورس شود چون ممکن است درگیر سفته بازی شود و به دلیل هیجاناتی که در این دو مجموعه وجود دارد ممکن است ارزشهای کاذب ایجاد کند، لذا فراگیر ملی را توصیه میکنیم.
توضیح بیشتری درباره تعاونیهای فراگیر ملی میدهید؟
تعاونیهای فراگیر ملی بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی از سال 87 تعریف شدهاند که بخش اعظم جامعه هدف را میتوانند تحت پوشش قرار دهند و برای دهکهای پایین جامعه هم قابل طراحی است و هم به صورت حجمی و هم چند صد هزار نفری تعاونیهایی از این دست داریم و مدل تجربه شدهای است. در این مورد هم اطلاعات اولیه را جمعآوری و تدوین کردهایم. حتی مشخص است چه تعداد هوادار جامعه هدف هستند.
البته آقای وزیر تعاونیهای سهامی عام را مطرح کردهاند.
بله این هم به عنوان یک ایده مطرح است، پیشنهاد اولیه بوده و قطعی نیست و برای ما مهم این است که در بستر تعاونی انجام شود. برای این کار نیازمند این هستیم که با وزارت ورزش وجوانان و همچنین وزارت امور اقتصادی و دارایی جلساتی داشته باشیم و بستر مدیریت مردمی این باشگاهها چه به صورت تعاونی فراگیر ملی و چه به صورت سهامی عام فراهم شود.
اگر این کار کلید بخورد فکر میکنید چه زمانی برای تحقق و اجرایی شدن آن لازم است؟
این کار ظرف سه ماه قابل انجام است. البته به شرط آنکه اراده انجام آن وجود داشته باشد، در وزارت تعاون این اراده وجود دارد و امیدواریم در وزارت ورزش و جوانان و وزارت اموراقتصادی و دارایی هم این اراده و همکاری وجود داشته باشد و این امر محقق شود. ممکن است اختلافنظرهایی باشد. یک تفاوت دیدگاه در این زمینه وجود دارد و آن اینکه کار را به مردم بسپاریم یا نسپاریم؟ اگر میخواهیم کار را به مردم بسپاریم باید کاملاً به مردم بسپاریم، همه اتفاقات خوب این کشور را همیشه مردم رقم زدهاند، جنگ را چه کسی اداره کرد؟ انتخابات و سایر عرصههای مهم همواره وقتی توسط مردم اداره شده به بهترین شکل بوده است. هر باشگاه ۵ راه درآمدی دارد؛ یک از محل حق پخش تلویزیونی، دیگری فروش محصولات ، سوم نقل و انتقال بازیکنان ، فروش بلیت مسابقات و راه پنجم از طریق اسپانسرهاست که ما فقط از طریق نقل و انتقالات کسب درآمد میکنیم و 4 راه عملاً رها شده است چون جریانی که در لایه مدیریتی کار قرار میگیرد متأسفانه از طریق مردم انتخاب نمیشود، بلکه در فرایندهای سیاسی انتخاب میشود. وقتی کار را به مردم بسپاریم این مشکلات حل خواهد شد.
آیا اختلافها و درگیریها بالاتر نمیرود؟
حتماً اختلافات و درگیریها هم هست اما مگر الان که دست دولت است اختلاف نظری وجود ندارد؟ نباید از اینکه کار را به مردم بسپاریم هراس داشته باشیم. اراده دولت آقای رئیسی این است که کار را به مردم بسپارد و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم پی این است که کار به مردم سپرده شود. باید مردم تمرین همکاری و تعاون را داشته باشند و اینکه در کشورهای دیگر مدلهای بسیاری حاکی از موفقیت اقتصاد تعاون را شاهد هستیم که نشان میدهد این شدنی است.
وزیر اموراقتصادی و دارایی با حضور در مجلس وضعیت بازار بورس را تشریح کرد
نمایندگان از پاسخ خاندوزی قانع شدند
وزیر امور اقتصادی و دارایی با حضور در کمیسیون اقتصادی مجلس به سؤالات نمایندگان در بخشهای مختلف مسائل بانکی و گمرکات، اموال تملیکی، بازار سرمایه، حمایت از سهامداران خرد پاسخ داد و نمایندگان از توضیحات وی قانع شدند. به گزارش ایرنا، روز گذشته سید احسان خاندوزی در حاشیه جلسه کمیسیون اقتصادی مجلس به خبرنگاران گفت: نمایندگان مجلس در برخی موضوعات مرتبط با عملکرد وزارت اقتصاد سؤالاتی داشتند که با حضور معاونین وزارتخانه با جزئیات و تفصیل پاسخ داده شد. وزیر امور اقتصادی و دارایی افزود: همچنین سؤالاتی در حوزه مسائل بانکی و گمرکات، اموال تملیکی از سوی نمایندگان مطرح شد که توضیحات لازم ارائه شد و در اکثر موارد به اقناع نمایندگان منجر شد.
خاندوزی در ادامه عملکرد وزارت اقتصاد برای اجرایی شدن بیانیه گام دوم انقلاب را از جمله سؤالات مطرح شده در این جلسه عنوان کرد و گفت: ما در سه بند بیانیه در ارتباط با اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد و کمک به رشد علمی و پژوهشی کشور وظایفی را در وزارت اقتصاد بهطور مستقیم و در سایر ابعاد هم غیرمستقیم داشتیم. وی بیان کرد: در این جلسه درباره عملکرد چهار ماه گذشته دولت برای کاهش تورم نقطه به نقطه، حرکت به سمت توزیع عادلانهتر تسهیلات و منابع در کشور و همچنین شفافیت در عرصه شرکتها و بانکهای دولتی، مبارزه با فساد توضیحاتی ارائه شد.
وزیر امور اقتصادی و دارایی ادامه داد: در سایر حوزهها مانند موضوع بازار سرمایه، حمایت از سهامداران خرد و همچنین حوزههای خزانه و خزانهداری و واریز هزینههایی که مربوط به بخشهای کتابخانههای کشور و استانهای مختلف بود هم پاسخهایی ارائه شد که اغلب سؤالکنندگان قانع شدند. خاندوزی با بیان اینکه بورس آینه تمام نمای اقتصاد ایران است و همه بخشها، وزارتخانهها و حتی تحولات خارجی و داخلی کشور در آینه بورس منعکس میشود، گفت: وظیفه دولت این است که در سازماندهی شفاف، رقابتی با نقدینگی و نقد بودن در بازار سهام، مبارزه با مفاسد احتمالی و حمایت از سهامداران خرد تلاش کند.
وزیر امور اقتصادی و دارایی تصریح کرد: برخی از نمایندگان دغدغههایی داشتند مبنی بر اینکه اجزای ۱۰ بسته پیشنهادی دولت که در ستاد اقتصادی برای صنایع بورسی تصویب شده بود، بازتابی در لایحه بودجه ۱۴۰۰ نداشته است. وی اضافه کرد: با توجه به اصراری که وزارت اقتصاد و سازمان بورس داشت و موافقت رئیس جمهور، بنا شد به غیر از اجزایی که مابهازای بودجهای ندارد و کاملاً قابل پیادهسازی است، اجزایی که نیازمند درج در بودجه است، در مصوبه رسمی و با امضای رئیسجمهور به مجلس ابلاغ شود که رسماً به عنوان پیام دولت در حمایت از صنایع بورسی در زمره مصوبات لایحه بودجه ۱۴۰۱ قرار خواهد گرفت.
خاندوزی در ادامه عملکرد وزارت اقتصاد برای اجرایی شدن بیانیه گام دوم انقلاب را از جمله سؤالات مطرح شده در این جلسه عنوان کرد و گفت: ما در سه بند بیانیه در ارتباط با اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد و کمک به رشد علمی و پژوهشی کشور وظایفی را در وزارت اقتصاد بهطور مستقیم و در سایر ابعاد هم غیرمستقیم داشتیم. وی بیان کرد: در این جلسه درباره عملکرد چهار ماه گذشته دولت برای کاهش تورم نقطه به نقطه، حرکت به سمت توزیع عادلانهتر تسهیلات و منابع در کشور و همچنین شفافیت در عرصه شرکتها و بانکهای دولتی، مبارزه با فساد توضیحاتی ارائه شد.
وزیر امور اقتصادی و دارایی ادامه داد: در سایر حوزهها مانند موضوع بازار سرمایه، حمایت از سهامداران خرد و همچنین حوزههای خزانه و خزانهداری و واریز هزینههایی که مربوط به بخشهای کتابخانههای کشور و استانهای مختلف بود هم پاسخهایی ارائه شد که اغلب سؤالکنندگان قانع شدند. خاندوزی با بیان اینکه بورس آینه تمام نمای اقتصاد ایران است و همه بخشها، وزارتخانهها و حتی تحولات خارجی و داخلی کشور در آینه بورس منعکس میشود، گفت: وظیفه دولت این است که در سازماندهی شفاف، رقابتی با نقدینگی و نقد بودن در بازار سهام، مبارزه با مفاسد احتمالی و حمایت از سهامداران خرد تلاش کند.
وزیر امور اقتصادی و دارایی تصریح کرد: برخی از نمایندگان دغدغههایی داشتند مبنی بر اینکه اجزای ۱۰ بسته پیشنهادی دولت که در ستاد اقتصادی برای صنایع بورسی تصویب شده بود، بازتابی در لایحه بودجه ۱۴۰۰ نداشته است. وی اضافه کرد: با توجه به اصراری که وزارت اقتصاد و سازمان بورس داشت و موافقت رئیس جمهور، بنا شد به غیر از اجزایی که مابهازای بودجهای ندارد و کاملاً قابل پیادهسازی است، اجزایی که نیازمند درج در بودجه است، در مصوبه رسمی و با امضای رئیسجمهور به مجلس ابلاغ شود که رسماً به عنوان پیام دولت در حمایت از صنایع بورسی در زمره مصوبات لایحه بودجه ۱۴۰۱ قرار خواهد گرفت.
شهرام مکری و مرتضی فرشباف در گفت و گو با «ایران» از «جنایت بیدقت» گفتهاند
در دل ماجرای تاریخ
نرگس عاشوری
خبرنگار
فیلم «جنایت بیدقت» به کارگردانی شهرام مکری از نیمه آذرماه به سینماها آمده است. ایده محوری فیلم درباره آتشسوزی سینمارکس است که به زمانهای دیگرتسری پیدا میکند. مکری با روایتهای غیرخطی و بازی با زمان قصد دارد زمان را در هم بیامیزد تا جایی که مخاطب حس کند در دل یک اجراست و از جمع مخاطبان یکی ممکن است آن اتفاق شوم را دوباره رقم بزند. به تعبیر مرتضی فرشباف تجربه تماشای فیلم، حس نشستن روی صندلی الکتریکی قبل از جوخه اعدام است. برای شناخت بهتر جهان فیلم تازه شهرام مکری، به همراه مرتضی فرشباف که این روزها فیلم سینمایی «تومان» - به تعبیر مکری از بهترینهای سینمای ایران- را در حال اکران دارد به گفتوگو نشستیم. ماحصل این گفت و گوی دو ساعته را میخوانید.
«ایران»: در فیلم شما نه زمان معنا دارد و نه جغرافیا؛ یعنی مخاطب گم میکند که این واقعه در تهران اتفاق افتاده یا در شهر دیگر، در زمان حال اتفاق افتاده یا در زمان گذشته. حتی از همان ابتدای فیلم تکبعلی بین 4 و 40 مردد است، از میان چهار شخصیت قصه سینما رکس فقط سن اوست که با تاریخ واقعه همخوانی دارد؛ اما در عین حال به جزئیاتی از اتفاق که مربوط به حادثه رکس میشود، امانتدار هستند مثلاً این که اول قصدشان آتشزدن سینما سهیلا بوده و نشده، آمدهاند بیرون جگر خوردهاند، به سینما رکس رفتهاند و موقع اکران گوزنها این اتفاق در سینما رکس افتاده است. کجاها سعی کردید به این واقعیت وفادار باشید و جاهای دیگر این نظم را به هم بریزید؟
شهرام مکری: در این باره صحبت خواهیم کرد که چطور ممکن است بتوانیم دائم یک چیز را تعریف و از تعریف شانه خالی کنیم. اولین باری که تصاویر تکبعلی را در دادگاه دیدم، بهنظرم آمد که ابوالفضل کاهانی میتواند شبیه به این صورت باشد اما این که شبیه باشد یا نه، در چنین کانسپتی چقدر اهمیت دارد؟ من چرا باید بگویم صورت تکبعلی میتواند شبیه باشد ولی لهجهاش میتواند آبادانی نباشد؟ کجا قرار است این مرز را تعیین کنم؟ در زمان پیش تولید ابوالفضل به لحاظ وزن، بیشتر از کاراکتر تکبعلی بود؛ آیا ما باید به او میگفتیم که رژیم بگیر و لاغر شو یا همانی را که بود حفظ میکردیم؟ میدانستم که تکلیفم با رویکرد تاریخی ماجرا روشن است و نمیخواهم مابهازاسازی تاریخی کنم و این که تاریخ خودم را تعریف میکنم نه تاریخی که اتفاق افتاده، شروع کردم به بازی کردن با چنین ایدههایی. اشکال ندارد، ابوالفضل کاهانی کاملاً شبیه باشد ولی لهجه آبادانی نداشته باشد. اشکال ندارد اگر این وقایع به لحاظ روزشمار دقیق اتفاق بیفتند؛ اما کاراکترها در زمان حال همان کارها را انجام دهند. چقدر مهم است که این کاراکترها وقتی این لباسها تنشان است، در پس زمینهشان، پراید و پژو رد میشود یا نه یا در سالن سینما در دست مردم موبایل هست یا نه. مجموع اینها؛ یعنی انتخاب بین چیزهای متنوع که میتواند مانع بردن فیلم به یک دوره تاریخی شود. بعد از اولین نما یعنی داروخانه، تکبعلی را در سالن سینما حجاب میبینیم؛ آن چهار نفر دارند با یک دختر محجبه امروزی، حرف میزنند و میگویند ما به کدام سالن باید برویم. در واقع آن چهار نفر را اولین بار در زمان حال میبینیم. بعد وقتی کات میخورد، انگار دارند وارد سینما سهیلا میشوند. این که انتخاب کنیم اولین بار آنها را از گذشته ببینیم که دارند به زمان حال میآیند یا این که در مقطعی از زمان حال آنها را ببینیم و ببریمشان به گذشته و دوباره بیاوریمشان به حال، چنین انتخابهایی باعث میشود که فیلم کاملاً بدون زمان و مکان به نظر برسد و همانطور که میگویید، از تعریف خودش حول یک محور، مثلاً بازنمایی تاریخی پرهیز کند.
مرتضی فرشباف: از سفر بوسان بهخاطر دارم که پیش از «هجوم»، با نسیم فیلمنامهای بر اساس کشته شدن تراژیک یکی از اعضای گروه موسیقی «سگهای زرد» نوشته بودید که آنجا هم جنایت بیدقت معاصر دیگری را دستمایه فیلمت قرار داده بودی. تو خیلی وقت است که دور واقعیات تاریخی پرسه میزنی که یکی را بهعنوان سنگ محک برداری و در برابر سینما قرار بدهی و پتانسیل سینما را در بازتاب آن محک بزنی. چطور شد سینما رکس را انتخاب کردید؟
مکری: تلفیق در دل ماجرای تاریخ را برای اولین بار نسیم (احمدپور) مطرح کرد. من سینما را میخواستم و او تاریخ را و این دو در سینما رکس به هم میرسیدند.
فرشباف: در دوران اکران فیلم در جشنواره ونیز من هم مثل بقیه نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و بارها فیلم را بلعیدم. اما دیشب که برای اولین بار در سینمای موزه فیلم را روی پرده میدیدم، انگار با تماشای فیلم روی پرده، آنچه وعده میدادی تازه به سرمان آمد. به غیر از تفاوت تأثیر نماها و میزانسنها بر پرده بزرگ، نخ تسبیحی وجود دارد که فقط روی پرده قابل دریافت است. بهنظر میرسد «جنایت بیدقت» مدام میان سه لحن کارگردانی در حرکت است. اولی لحن فیلم-در-فیلمی است که روی پرده سینمای داخل فیلم به نمایش درمیآید. دیگری لحنی است باحضور کاراکتری که تنها فردیت متمرکز فیلم است (تکبعلی)، سومی هم کسانی هستند که مثل ما به سینما آمدهاند و صندلیهای سینمای داخل فیلم را پُر کردهاند. در ابتدا تصور میکردم اینها منفک از هم هستند، اما پیوستگی آن را بالاخره در سینما پیدا کردم. یکهو پی بردم چه مسیر فرمی را تجربه کردی و متوجه سؤالهایی که از خودت کردی و آزمونهایی که برای خودت طراحی کردی و هچلهایی که خودت را انداختی، شدم.
مکری: این ایدهای بود که نسیم به ذهنم انداخت و در زمان اکران تبدیل به تجربه جذابی شد. در «ماهی و گربه» یا «هجوم» پرفورمنسی را مقابل دوربین اجرا میکردیم و گاهی به شوخی میگفتیم اگر این فیلمها به ثمر نرسد و نتوانیم فیلمبرداری کنیم میتوانیم بهصورت تئاتر نشان تماشاچی بدهیم. چیزی که اتفاق میافتاد یک اجرا جلوی دوربین بود که میتوانست بدون حضور دوربین هم هویت داشته باشد. در «جنایت بیدقت» نگران بودم که این پرفورمنس کمرنگ شود اما با ایدهای که نسیم اضافه کرد و تصوری که از سالن و پرده سینما به وجود آورد موقعی که تماشاچی در سینما مینشیند و فیلم را میبیند انگار این پرفورمنس دوباره آنجا زاییده میشود. این روزها کامنتهای زیادی از این دست میگیرم که در هنگام اکران فیلم در سینما دو نفر از سالن بیرون رفتند و ما نگران بودیم که لابد میخواهند سینما را آتش بزنند. یکی نوشته بود برق سالن سینما رفت و تصور کردیم این هم بخشی از فیلم است و میخواهند فیلم را شبیه اجرا در بیاورند. این رابطه فقط در سالن به وجود میآمد نه موقعی که فیلم را روی مانیتور میبینید.
فرشباف: صندلی سینمای فیلم تو برای من که از عاقبت سوختن آن باخبرم، حس صندلی الکتریکی قبل از جوخه اعدام را میداد. موقع تماشا در سینما حسام این بود که یکی از جمع ما تماشاگران هم ممکن است آن اتفاق شومی را که در انتظارش هستیم رقم بزند. تو دو بار در «ماهی و گربه» و «هجوم» به تماشاگرانت ثابت کردی که میشود پرده را برداشت و اتفاقی را که در زمان گذشته افتاده به حال تبدیل کرد و مثل سن تئاتر نفس به نفس کاراکترها در جهان چهارچوبداری که انگار درش را قفل کردهای و نمیگذاری کسی بیرون برود، بدون کات پرسه زد، اما اینبار نشان دادی که میشود در عین این که عامدانه کات میزنی، غلط میشوی، بیمنطق میشوی و زنجیره علت و معلولی قصهگویی را رعایت نمیکنی؛ یعنی تمام ابزار امنی که میتواند یک فیلم را نجات بدهد سرسختانه کنار میگذاری، اما باز هم سینما در نهایت به شکل معجزهآسایی میتواند فاصله پرده تا تماشاچی را رد کند. انگار تو از دورترین نقطه، دوباره بههمانجایی رسیدهای که با دو فیلم قبلات تجربه کردهای.
مکری: در دو فیلم قبلی به خاطر اصراری که در نمایش میزانسن دارم تجربه تماشاچی و تجربه صحنه یکی میشود. از من سؤال میشود که چه اصراری داری همه فیلمها را در یک نمای بلند فیلمبرداری کنی. جواب این است که چطور میتوانیم این دو تا تجربه (تماشاچی-صحنه) را یکی کنیم. آیا میتوانیم تماشاچی را به تماشاچی فعال در سالن سینما تبدیل کنیم؟ انگار قاعده این است که تماشاچی باید کاملاً نظارهگر باشد. نوع دیگرش در این زمینه فیلم «شیرین» عباس کیارستمی است که تجربه تماشاگر در مقابل تماشاگر است؛ تو در سالن نشستی و تماشاچی روی پرده را نگاه میکنی و فیلم جایی بین شماست که وجود ندارد، جایی بین شما دارد اتفاق میافتد که نیست. در فیلم «جنایت بیدقت» فکر میکردم چطور از این تجربه میتوان استفاده کرد و این دو تماشاچی را رو به روی هم نشاند و تماشاچی حساش این شود که انگار در دل یک اجراست. من اگر این فرصت را داشتم در هر اجرا در لحظهای که فرج میآید و به آن سه نفری که داخل سینما هستند میگوید بریم بیرون، دوست داشتم با همان بازیگرها اجرایی شبیه به آن در سالن سینما داشته باشم. آن وقت میتوانستم این تجربه را تبدیل به یک تجربه زنده کنم یا ایدههایی از این دست.
فرشباف: تو و کیارستمی، هر دو با رویکردی فرمالیستی، در حین آنکه علیه ابزار قصهگویی در سینما قیام میکنید فیلمتان در نهایت در خدمت گسترش زبان سینما قرار میگیرد. فکر میکنی آقای کیارستمی چرا از فیلم دیدن پرهیز داشت؟ حرص میخورد از اینکه من اینقدر شیفته «چشمان باز بسته» کوبریک هستم. میگفت سرتاپا دروغ است اما وقتی ابزار سینما را در دست میگرفت از هر با ایمانی ریاضتکشتر میجنگید تا به خودش بباوراند که از این مدیوم الکن عقیم زندگی بخشی بر میآید. او یک مرتد با ایمان بود. با ایمانترین کافری که به عمرم در سینما دیدهام. تو یکبار در مصاحبه با سینما-ادبیات گفتی که «هر فیلمسازی باید عاقبت یک روز «کلوز-آپ» خودش را بسازد.» کیارستمی با «کلوز-آپ» میخواهد ببیند سینما؛ این تصویر دو بعدی دروغین، میتواند حقیقتاً زندگی کسی را نجات دهد؟ اما تو «سینهفیل» عاشق سینمایی هستی که میخواهد ببیند آیا سینما «هنوز» میتواند نجات دهنده باشد؟
مکری: در واقع بهنظرم عباس کیارستمی تمام تلاشش را میکرد بگوید این چیزی که من انتخاب کردم بهنام سینما درشأن من هست؛ یعنی یک کاری با آن میکنم که به خودم بقبولانم چرا سینما را کنار نمیگذارم. به همین خاطر تمام فیلمهایش را راجع به خود سینما میساخت.
فرشباف: کیارستمی انگار مدام سینما را در محک و آزمون قرار میدهد. با عزم راسخ علیه همه آن قراردادهایی که دستاویزی هستند تا کارگردان در نقطه امن قرار بگیرد، قیام میکرد. این همان عزمی است که تو داری، اما یک تفاوت عمده دارد. کیارستمی وقتی میخواست ادیسهای را شروع کند به دل جاده میزد و از واقعیت بیرون، شاعرانگی را دریافت میکرد و آن را بهعنوان فوت کوزهگری به جهان فیلمش قرض میداد. اما تو میخواهی ثابت کنی یک تاریخ به موازات تاریخ زیسته ما وجود دارد به اسم تاریخ سینما که آن هم میتواند منقطع نباشد، دستبهدست شود و جهان فیلمها، در دل آن، در ارتباط مدام با یکدیگر به تاریخ سینما کیفیتی سیال ببخشد. حالا انگار برای تو وقت این پرسش رسیده که آیا میتوان به این تاریخ سیال رجوع کرد و با استفاده از کیفیت بازتابی آن از واقعیت، تراژدیای را در این سمت؛ در دل تاریخ زیستهمان نجات داد؟ پس هنوز مکانیک همان مکانیک است ولی انگار دو فرمالیست مطلق (تو و کیارستمی) از دورترین نقطه از یکدیگر، قرار است در این نقطه به هم برسند و همدیگر را در آغوش بکشند. فرمالیستتر از کیارستمی که نداریم؟! عاشق این بود که خودش را بیندازد توی هچلی که جوابش را نداشته باشد و تا تهِ مسیر میرفت. میگفت «اگر جواب سؤالها را داشته باشم مگر مرض دارم سه سال از عمرم را بگذارم برای ساختناش؟» میگفت «بقیه برای جوابهایی که دارند فیلم میسازند، من فقط پیسؤالم میروم.» این «سؤال» را در تو هم میبینم. برای من دستاورد «جنایت بیدقت» این است که تو میگویی منِ کارگردان فقط وقتی اجازه دارم بگویم تمام مردمی که روی صندلیهای سینمای فیلمم نشستهاند میتوانند تکبعلی باشند و بههمان اندازه در وقوع این جنایت سهم داشته باشند که بلد باشم سازهای بسازم که در دل روایت آن یک پلان بدون تپق و غلط وجود نداشته باشد و تمام مسیر را بندبازی کنم، اما در نقطه پایان سازه پا برجا بماند. در نتیجه فیلم تو، مملو میشود از واحدهای کوچولو کوچولو تپق؛ غایت زیباییشناسی دستانداز. اصل کانسپت نوآ بامبک و گرتاگرویک در فیلم «فرانسیسها» همین زیباییشناسی نقصان است. به قهرمانش میگوید درست است تو رقاص خوبی نیستی اما میتوانی سکندری خوردنات را به رقص خود بدل کنی. این به نوعی برای من پیشنهاد «جنایت بیدقت» هم هست؛ یعنی بهجای اینکه در بازخوانی تاریخ، آدمها انگشت اتهام را به سمت هم نشانه بروند چطور میتوانند با شفقت با آن برخورد کنند. یک جور دعوت به نگاهی تازه است.
مکری: در «هجوم» و «ماهی و گربه» از یک نظم بیرونی حرف میزنیم یک نظم ریاضیوار یا هر آنچه هست محصول مهندسی بیرونی است. در «جنایت بیدقت» اما ایده از دل یک بینظمی اولیه میآمد. این ایده هم از خود سینمارکس میآمد. یک جور بینظمی مطلق در ماجرای سینما رکس وجود دارد که محصول نهایی آن نظمی است که فراتر از آن مجموعه بینظم بهنظر میرسد. در نتیجه ما را به یک دست پنهان ارجاع میدهد. آنقدر ماجرا از بیرون منظم است که ما نمیتوانیم فکر کنیم در درون آن، این همه بینظمی اتفاق افتاده باشد. در تک تک اجزای آن بینظمی وجود دارد اما وقتی از بیرون نگاه میکنی تعجب میکنی که مگر میشود هوشی پشت آن وجود نداشته باشد، چون مجموعه کار کرده و به نتیجه رسیده است. اگر همین اتفاقات نتیجه نداشت حتماً بینظمی آن به چشم میآمد.
فرشباف: آیا در فیلم تو میتوان کنشی را پیدا کرد که بر حسب تصادف نباشد؟ تکبعلی آن کتابی را که تنها شعار فیلم: توی آن نوشته شده «من فقط تعریف میکنم، شمایید که قضاوت میکنید.» را هم موقع فرار از دست پلیسها اتفاقی از جایی برداشته...
مکری: بگذار راجع به همین دیالوگی که گفتی یک توضیحی بدهم. در 20 ساعت فیلم دادگاه سینمارکس مدام تکبعلی و دیگران حرف میزنند و میگویند کجا رفتیم و چه کار کردیم. ناگهان در اپیزود چهاردهم یا پانزدهم یک جا قاضی به تکبعلی میگوید تو چرا این کار را کردی. تکبعلی جواب میدهد که «من فقط دارم تعریف میکنم این شمایید که قضاوت میکنید» این جمله کاملاً بولد و شعاری بیرون آمد و حداقل از نگاه من و نسیم، بهعنوان مانیفست تکبعلی بالای این دادگاه قرار گرفت: «من فقط دارم تعریف میکنم این شمایید که قضاوت میکنید.» تماشاچی وقتی در روند فیلم این جمله به گوشش میرسد میگوید آهان پس ایده شهرام این است اما در واقع ایده تکبعلی این بوده.
فرشباف: آیا این فیلم تلاش توست برای این که همزاد (Alter ego) تکبعلی باشی؟ به نظر میرسد مؤلفان این فیلم؛ تو و نسیم و آقای اثباتی، تنها کسانی هستند که نسخه دوای چشم تکبعلی را دارند و آن را دست به دست میکنند، تا تکبعلی را از درهای تاریخ سینمای ایران رد بکنند تا بتواند اتفاقی در گذشته را جبران کند و خودش را از برزخی که چهل سال است در آن گرفتار شده، خلاص کند. این همدلانه نیست؟
مکری: اگر ما بخواهیم به آن پرفورمنس فینال برسیم یعنی تماشاچی که در سالن نشسته به این فکر کند که نفر بغل دستیاش که همین الان از سالن بیرون رفت ممکن است بخشی از اجرا باشد. در واقع در نفر بغل دستیاش یک تکبعلی میبیند پس خودش هم برای کنار دستیاش تکبعلی خواهد بود. این بیشتر شبیه جایگزینیهای «هجوم» است.
فرشباف: آن قطعه موسیقی که روی سکانس تخم مرغ خوردن جمع چهار نفره آتشافروزان گذاشتی، در خود یک نوع همدلی دارد. خیلی سخت است خودت را بهعنوان فیلمساز موظف کنی با آدم هایی که روزگاری بر پای زنانی مثل مادر من، به جرم مینیژوپ پوشیدن تیغ کشیدهاند، چنین نوای موسیقی همدلانهای بگذاری. شبیه ریاضت کشیدن است.
مکری: تنها مسیری بود که میشد تهش به این پیشنهاد و پرفورمنس رسید. به نسیم میگفتم تصور ما این است آدمهایی که جرم و جنایت انجام میدهند از ما نیستند. دیگرانی که از آنها میسازیم باعث میشود بین خودمان فاصلهای بهوجود بیاید. میگوییم ما که این شکلی نیستیم. ما ربطی به آنها نداریم، آنها لباس دیگری میپوشند و رفتاری غیر از ما دارند. برای اینکه به این پرفورمنس برسیم که نفر بغلدستیات، صندلی کناری ات که داره میره بیرون از سالن ممکن است تکبعلی باشد به این احتیاج داشتیم. تصور این را که جانیان با ما متفاوت هستند، بشکنیم.
«ایران»: با توجه به نوع هندسی روایت که دایره وار است، انگار آدمها در موقعیت اسیر هستند و ما هنوز در همان تاریخ زندگی میکنیم. یک دیدگاه روانشناسانه وجود دارد مبنی بر اینکه زندگی یک حادثه را آن قدر برایت تکرار میکند که تو یاد بگیری چگونه با آن برخورد کنی یا از آن درس بگیری و بتوانی از آن عبور کنی. نگاه شما هم بر همین مبناست یا اینکه میخواهید بگویید در هر شرایطی این تاریخ از حال ما جدا نیست؟
مکری: زندگی ما شامل تجربه حال میشود. این تجربه حال همه چیز را در خودش تعریف میکند. آن چیزی که بهعنوان گذشته میبینیم و آن چیزی که از آینده تصور میکنیم، هر دو در موقعیت حال بر ما واقع میشوند. وقتی به خاطرات فکر میکنم، به چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است، همیشه تصورم این است که چقدر واقعیت این خاطره چیزی که من فکر میکنم بوده است. احتمالاً برای شما هم اتفاق افتاده از کوچه دوران کودکی تصوری داشتیم که وقتی بزرگتر شدیم و دوباره آن را دیدیم متفاوت بود. برای من اولین چیزی که جالب بود، ابعاد آن بود؛ کوچه کوچکتر از چیزی بود که از کودکی تصورش را داشتم. چون من کوچکتر بودم، کوچه بزرگتر به نظر میرسید اما همین الآن که بزرگتر شدم، قدم بلندتر شده و دیدم بالاتر رفته است، ذهنیتام همان چیزی است که از کودکی فرض میکردم. ما این جمله را شنیدیم که تاریخ خودش را به شکل کمدی یا تراژدی تکرار میکند ولی آیا واقعاً میتوانیم چیزی را که دارد تکرار میشود، همانی بدانیم که قبلاً وجود داشته؟ آیا تفاوت کوچکی بین اینها وجود دارد؟ عجیبترین تصویری که من این روزها با آن مواجه شدم، تصویر گردش زمین به دور خورشید است؛ گردش منظومه شمسی را بهعنوان تکرارشوندهترین موضوع زندگی در نظر بگیرید. بر اساس آن زمانبندی میکنیم، ساعت تعریف میکنیم و قرارهایمان را میگذاریم. ما همیشه آن را در بعد کاغذ میبینیم. میگوییم این خورشید است و زمین به این شکل دور آن میچرخد و منظومه شمسی این طور میشود و... اما تصویر واقعی چیزی نیست که ما تصور میکنیم. تصویر واقعی یک مخروط است که زمین دائم در آن میچرخد و بهسمت فضای بالاتر حرکت میکند و خورشید در این انبساط دائم بالاتر میرود و تمام سیارات هم همین کار را انجام میدهند. در واقع هیچ کدام از تکرارها، تکرار قبلی نیست؛ نه در سطح، نه در اندازه، دائم دارند بزرگتر میشوند. فکر کنید تاریخ چطور در دل این مخروط قرار گرفته، حتی اگر خودش را باز تکرار کند.
فرشباف: همان طور که گفتم فیلم تو عامدانه پُر از تپقهای مدام است. خیلی سخت است مدام تپق بزنی و روایتت پیش برود. انگار که از همۀ همکارانت خواستهای که میشود لطف کنید همهتان مدام نقص داشته باشید؟ میشود تو کهداری این جا طراحی لباس میکنی، کسی نفهمد پوشش آدمها برای چه دوره زمانی است؟ میشود تو که فیلمنامه مینویسی، دیالوگ ات کاشتی برای هیچ برداشتی نباشد؟ میشود به فیلمبردار بگویی، در تمام حرکتهای دوربینت از کاراکترت جا بمانی؟
مکری: خیلیها مینویسند که حتی فیلمبردار از میزانسن جا مانده است. میدانید این چقدر ترس در دل فیلمبردار به وجود میآورد که تو به فیلمبردارت با آن کارنامه کاری بگویی اشتباه باش. بگویی جا بمان، موقعیتها را از دست بده.
فرشباف: اولین تپق را خودت میزنی، («چهار سال» و «چهل سال» در داروخانه) و این خیلی قشنگ است. یا اصلاً چند بار آدمها در حرف هم میپرند یا میپرسند «چی؟ چی گفتی؟»
مکری: فیلم دادگاه را نگاه کنید. آدمها همدیگر را نمیشنوند. سیستم صوتی خراب بوده و کارکرد بلندگوها طوری است که قاضی دائم میگوید چی گفتی؟ تکبعلی جملهاش را بلندتر تکرار میکند. بعد از آن پشت یکی میآید و میگوید آقا سرت رو بیار جلو. طرف میگوید پونصد نفری که در سینما سوختند... یکی از پشت میآید و به شانهاش میزند که میشه رو به میکروفن بگی. میگه بله. اون پونصد نفری که در سینما سوختند... یعنی به جای این تأثیرگذاری جمله: «500 نفر در سینما سوختند» یکهو اجرا مهم میشود. برخی آدمها لهجه دارند بازپرس میگوید تو با لهجه دیگری حرف میزنی میشه جوری بگی من بفهممش. انگار ویژگی جالب دادگاه در نشنیدن است. یک جوری اجرای نشنیدن است. وقتی تو نشنیدن را اجرا میکنی ممکن است پساش برداشتهای سیاسی و معنادار بیاید.
«ایران»: از سرخوشی فیلمهای شهرام مکری و اینکه خود را هم در کنار بقیه جهان دست میاندازد گفتید. طنازی بخش دیالوگنویسی فیلم که حتی با خودش هم شوخی میکند «از این فیلمهایی که از این خوشهها دارند (نشان جوایز بینالمللی) خوشم نمی آید» یا مثلاً اسم سینما شبیه اسم ساعت خودمه و یا این عبارت که سینما پول میدهد که لیلا را ببیند و.. آیا در دیگر بخشهای کار او هم دیده میشود؟
فرشباف: شوخیاش همینجاست که تو لحن سینمایی را دست میاندازی که به نظر میرسد خودت فرزند خلف آن هستی؛ سینمای جشنوارهای. راستش جهان فیلمهای تو مثل یک شهر بازی است؛ انگار آدم سوار یک رولر کوستر است که میتواند بارها بلیت آن را بخرد و هر بار دری تازه به رویش باز شود. به این خاطر که کارگردان از کوچکترین جزئیات تا بزرگترین عناصر سازهاش را رندانه به بازی میگیرد و جوابی تازه میدهد. من که عادت کردهام هر فیلم تو را سه بار ببینم؛ بار اول میبینم که در ورودیاش را پیدا کنم. بار دوم، حالا که آدرسها را دارم، میآیم چک میکنم که همه چیز سر جایش است یا نه. بار سوم اما در صندلی فرو میروم و به فیلمت گوش میکنم و حسابی میخندم؛ ریاضی آن را کنار میگذارم و تازه میبینم که فیلم چقدر بامزه است.
مکری: به نظرم مهم است که خودت را اول بگذاری وسط.
فرشباف: این فرم «نقش غلط»، بهغایت در فیلم تو اتفاق افتاده است. یعنی یک پلان بدون تپق وجود ندارد که تمام المانهایش در کنار هم هارمونی دقیقی از یک لحظه واقعی را بسازند؛ درواقع تو لجبازانه تمام دورریزهای سینما را که به جرم تپق معمولاً از روایت حذف شدهاند برداشتی و گفتی من شماها را لازم دارم تا بتوانم تاریخ خودم را تعریف کنم. این خیلی جاهطلبانه است. اینکه تو پلانی بدون تپق نداشته باشی، اما نتیجه نهایی آن به فیلمی با هارمونی دقیقی منجر شود که تکبعلی را در سکانس پایانی به بیرون از سالن سینما هدایت کند و جهان به ظاهر بیحساب و کتاب فیلمت را نجات دهد، دستاورد فرمی فیلم توست. آنقدر در تمامی سطوح مدام بیدقتی میکنی تا به تماشاگرت، مزه حرفی را که میزنی با فرم فیلمت بچشانی. و تازه، بازی مرغ و تخم مرغ را هم در چنین بستری به راه میاندازی. بازیگوشانه این فکر را به جان تماشاگر میاندازی که آیا اول هارولد شاویی بوده و واقعهای را پیشگویانه در تاریخ سینما خلق کرده که بازتابش به واقعه سینما رکس منجر شده، یا سینما رکس واقعهای تاریخی است که در فیلم تو، در سینما بازتاب مییابد؟
مکری: و اینکه چه کسی نظارهگر است. ما وقتی به آیینه نگاه میکنیم، داریم خودمان را میبینیم؛ یعنی نگاه کردن در آیینه با تعریف نگاه به خود معنا پیدا میکند.
فرشباف: پس چرا برای مای فیلمساز، منتقد وطنی، یا تماشاچی حرفهای سینما در ایران، این مدیوم هنوز جنس عاریهای است که از غرب آمده و فیلمسازان ما اجازه ندارند در آن صاحب گرامر باشند، یا جسارت دست بردن در گرامر دیگری را به خود بدهند؟ چرا اینقدر باورش سخت است که در این جا هم میشود یک کار فرمی تازه انجام داد؟ وقتی کار میکنی، این امنیت فکری را از کجا پیدا میکنی که تا این اندازه فرمالیست باشی و از نتیجه نترسی؟
مکری: آنقدرها هم حوزه امنی نیست. آدمهایی مثل من و تو وقتی یک فیلم را میسازیم، باید به فکر امکان و شرایط ساخت فیلم بعدیمان هم باشیم. چون نه پولی داریم و نه سراغ سرمایههای مشخص و معین میرویم البته که نتیجهاش این است که فاصله فیلمهایمان خیلی زیاد است.
فرشباف: اگر خیلی خوب کار کنیم و بخت با ما یار باشد، هر سه سال و نیم یک فیلم داریم.
مکری: هر چقدر هم سعی میکنم این فاصله را کمتر و فشردهتر کنم امکانپذیر نیست. چون از شروع کار تا همین لحظه که راجع به محصول نهایی حرف میزنیم، باید فیلم را یک جور ساپورت کنیم. این روزها دائم در اینستاگرام پست میگذارم که مردم فیلم را ببینید. کاری که جزو وظیفه کارگردان به نظر نمیرسد. مجموع اینها استرسی را میسازد که برمیگردد به آن چیزی که تو روی کاغذ مینویسی. چقدر ممکن است بتوانی جاهطلبانه رفتار کنی؛ یعنی چقدر ممکن است آن چیزی که راجع به سینما فکر میکنی بتوانی روی پرده بیاوری و تماشاچی با جملاتی که به عنوان سلاح یاد گرفته با آن مواجهه ای از قبل برنامهریزی شده نداشته باشد. یک دوره تماشاچیها در سالن تاریک سینما به این فکر میکردند چیزی که میبینند رمز و راز است یا آدمهای دست نیافتنی آن را ساختند پس برای کشف جهانش تلاش بیشتری میکردند اما الان موضوع کاملاً برعکس شده است. به دلیل ایده دموکرات بودن شهرت، دموکرات بودن ابراز عقیده، فیلم را سریع مصرف میکنند و آن را تبدیل میکنند به یک پست در اینستاگرام. جامعهای که فیلمها را اینطور مصرف میکند، احتیاج دارد به اینکه کمی هم مسلح باشد تا چنین کاری (نقد) را انجام دهد. اولین ابزاری که در اختیارش است و سریع و راحت و در زمانی کوتاه یاد گرفته جملاتی است مثل فیلم لاغر، فیلم تکبعدی، فیلم کپی شده، کاراکتر عمیق نشده و... انگار یک سری واژه ساخته شده که چون قابلیت استفاده عام و توئیتری دارد، همینطور بین برخی تماشاچیها تخس شده است. به دلیل تعریف قدرتمندانهای که تماشاچی بعد از همهگیری پوپولیسم به دست آورد او حالا در سینما قدرتمند مطلق است و میتواند مکانیسمی را تعریف کند که مثلاً فیلم مرتضی در طول اکران، چند سانس داشته باشد. اگر تو نخواهی از واژههای آشنای او استفاده کنی، اگر نخواهی به او هنرپیشهای که دوست دارد را نشان بدهی، دیالوگی را که او دوست دارد در دهان بازیگر بگذاری، دوربینی را که دوست دارد استفاده کنی و... نتیجهاش این میشود که با القابی مثل روشنفکرنما پس رانده میشوی و فیلم ساختنت روز به روز سختتر میشود. در حاکمیت اکثریت چیزی فراموش شده است و آن حق حیات اقلیت است.
فرشباف: تو همانقدر که سینهفیل سینمای جهان هستی، هیچوقت عشق فیلمفارسی هم بودی؟ هیچوقت به این ایده فکر کردی که مثلاً برای بازیگر نقش تکبعلی، بهروز وثوقی زمانه را بگذاری؟
مکری: صادقانه بگویم، دوره فیلمفارسی برایم حوصله سربر است. بارها با خودم گفتم که باید شروع کنم و چیزهایی را ببینم؛ اما مجموع فیلمفارسیهایی که در زندگیم دیدم، شاید ده تا هم نباشد. بابت این مسأله حسرت هم میخورم چیزی نیست که به آن مفتخر باشم.
فرشباف: از سر من هم دیگر افتاده. در نوجوانی از یک طرف یواشکی دیوانه «ممل امریکایی» بودم و از طرف دیگر ژست سینهفیلی میگرفتم و از کیمیایی «بلوچ» را برداشته بودم. راستی جواب ندادی. وثوقی فیلمت کو؟
مکری: به نظرم یکجور گول زدن تماشاچی است. اگر یکی از نامآشناترین بازیگرها را بیاورم و همین فیلم را بسازم، آن وقت تماشاچی از آن بازیگر بدش خواهد آمد. فکر میکند که بازیگر به او دروغ گفته است. نه خصومتی با این دست بازیگران دارم و نه به تواناییشان مشکوکم احساسم این است که دارم سر یک مجموعه کلاه میگذارم.
«ایران»: چیزی که هم برای خود من کنجکاوی برانگیز است و هم احتمالا برای نسل جوان مسیر رسیدن شما به ایده است. خیلی از فیلمها در بهترین حالت که فیلمساز از عهده کار بر آمده است مثل شعر سعدی سهل و ممتنع است و مخاطب می گوید من هم میتوانستم این فیلم را بسازم ولی مسلما در مواجهه با فیلم شما واکنشاش این است شهرام مکری چطور این فیلم را ساخته؟ برای رسیدن و پرورش ایده چه مسیری را طی میکنید؟
مکری: به شدت پرهیز میکنم از این که فیلمنامهها یا ایدههای دیگران را بخوانم یا راجع به آن با من حرف بزنند و راهنمایی و کمک بخواهند. دلیل پرهیزم این است به محض این که شروع می کنم به فیلم ساختن هر آنچه پیرامون من اتفاق میافتد مرا راهنمایی میکند. میخواهم بگویم از آن به بعد هر آنچه که پیش میآید حول و حوش همان ایده است. به همین خاطر از خواندن ایدههای دیگران پرهیز میکنم چون فکر میکنم آن چیزی که حول و حوش من شکل میگیرد متعلق به من است. در موقعیت فکر کردن راجع به فیلمنامه دیگران نمیتوانم خودم را جدا کنم و کنار بگذارم و بنابراین حتما فیلمنامه دیگران را شبیه خودم میکنم. چندی پیش مشغول کار روی یک فیلمنامه بودم و کسی به من تلفن زد. محور صحبتش راجع به یک موضوع متفاوتی بود اما بعد از قطع تلفن مسیر فیلمنامهام تغییر کرد.
فرشباف: آنقدر غرق جهان فیلمت هستی، که هرچه سر راهت قرار میگیرد، به آن ربط پیدا میکند.
مکری: هر آن چیزی که تو می بینی تصادفی نبوده. انگار که این فیلم را باید می دیدی. با خودت فکر میکنی که این فیلم به خاطر همین سر راه من قرار گرفته است. در باره بخش دوم سؤالتان راجع به سهل و ممتنع بودن، اگر بخواهم بین محصول نهایی و پروسه ساخته شدن محصول چیزی را بردارم پروسه ساخته شدن محصول را انتخاب میکنم. از فیلم «تومان» مرتضی فرشباف مثال میزنم. با دیدن این فیلم متوجه چیزی به اسم پروسه تولید «تومان» میشوم نه تنها این را به عنوان امتیاز منفی در نظر نمیگیرم بلکه به نظرم تنها چیزی است که هنر امروز دارد. هنر امروز باید پروسه تولیدش را نمایش بدهد. یک موقعی این را من و مرتضی در محصول مان نمایش میدهیم و یک زمان فیلمسازی مثل عباس کیارستمی که دائم از آن مثال زدیم با سبک زندگیاش قبلا برای ما نمایش داده است. بله ممکن است فیلمی از زندهیاد کیارستمی را ببینید و بگویید من هم میتوانم این فیلم را کپی کنم شاید هم بتواند ولی ارزش ندارد چون پروسه زندگی عباس کیارستمی همان چیزی است که دارد می سازد. تجربه زیسته یک آرتیست محصول هنری را میسازد نه خود محصول. به محض این که اسم عباس کیارستمی میآید یک پروسه پشت سرش قرار میگیرد.
ایران: آینه به عنوان یک مؤلفه تکرارشونده در فیلم وجود دارد. چه در داستان سروان که دخترش را زیر گرفته و آینهها را از ماشین جدا میکند، چه در صحنه پارک کردن ماشین توسط مادر و حتی انتهای دالان زیر زمین موزه سینما که به آینه ختم میشود. از ابتدای فیلم هم انعکاس نوری شبیه انعکاس نور در آینه میبینیم. نوع روایت تاریخ هم به گونهای است که انگار اتفاقات در میان دو آینه روبهروی هم قرار گرفتهاند، مدام در هم میافتند و تکرار میشوند. در نهایت جادوی پایانی فیلم داخل سینما هم بازگشت تصویر به چشمه است.
مکری: این عبارت را از تاریخ دوران راهنمایی به یاد دارم که تاریخ مثل یک آینه در مقابل ما قرار گرفته است، ما همان طور که به آیینه نگاه میکنیم، میتوانیم به تاریخ هم به همان شکل نگاه کنیم. ایده آینه از ایده اولیهباز نمایی میآید و بعد به تدریج قرار است شکلهای متنوعی بگیرد. آیینهای که سروان شاید چیزی را در آن ندیده است و الآن از آن فرار میکند تا تصویری که در چشمه وجود ندارد و بازتاب آیینههایی که دائم به صورت تکبعلی میخورد و ... قرار است برای ما مجموعهای بسازد در مقابل این جمله همیشگی که آیا ما در مقابل تاریخ مثل یک آیینه رفتار میکنیم یا نه یا این آیینه گاهی اوقات دیدن را برای ما سخت میکند؟ آیا همیشه میبینیم یا ممکن است که اصلاً چیزی در آن نبینیم؟ کدام یک از این سه وضعیت وجود دارد؟ این موضوع در جاهای مختلف فیلم، به نحوی پنهان شده است. همان طور که اشاره کردید، در اولین نمای فیلم، یعنی داروخانه، ما اولین بازتابهای آیینه را میبینیم. جلوی موزه میبینیم، در راهروی زیرزمین میبینیم و بعد اینها بلافاصله متصل میشود به داستان سروان که با دیالوگهای آیینه شروع میشود.
فرشباف: اصلاً تمام مسأله این است که آیا جهان فیلم تو میتواند عین اتفاقی که در پایان فیلم «جنایت بیدقت» داخل فیلم میافتد را در واقعیت سینما رکس تکرار کند؟ یعنی آیا میتوانیم روی آن بازتابی که به چشمه فیلم «جنایت بیدقت» برمیگردد و باعث میشود سینما رکس فیلم تو از سوختن نجات پیدا کند حساب کنیم؟ خلاصه که تکلیف سینهفیلها رو روشن کن! آیا وردی جادویی هست و میشود روی جیب بهروز حساب کرد؟ میتوان به سینما باور داشت یا نه...
ایران: در گفتوگوی قبلی که در باره «هجوم» داشتیم بابک کریمی از شما پرسیدند برای یک مریخی (شهرام مکری) فیلمسازی روی کره زمین کار سختی نیست؟ با یادآوری این سؤال و در شرایط امروز که سانس نمایش خوبی برای فیلم اختصاص نیافته است آیا وضعیت امروز اکران شما را مجبور نخواهد کرد که ملاحظاتی را در نظر بگیرید؟
مکری: در روش زندگیام به پول زیادی احتیاج ندارم. چرا از پول شروع کردم چون به نظر جایگزین همه ارزشهای امروز است. یک موقعی برای آدمها، ممکلتشان، زمانی دانششان و وقتی دیگر سواد و هنرشان ملاک بود اما امروز به ازای همه اینها پول را قرار میدهیم. در واقع اگر به عنوان مهمترین ارزش جایگزین پول را در نظر بگیریم احتیاج به یک حداقل یا استانداردی برای زندگی دارم و این برای من کفایت می کند در نتیجه من را رها و آزاد میکند از این که بخواهم مدلی فیلم بسازم که ساختناش برای من سخت است.
فرشباف: پس پیشنهادهای کاریات در آمریکا را رد میکنی؟
مکری: نمیدانم. ماجرا سر پول نیست شاید تجربیاتی در آن وجود داشته باشد که بیارزد. ممکن است چیزهایی پیدا کنم که فکر کنم این تنها شانس من است که در این وضعیت و موقعیت دست روی چنین تجربه ای بگذارم پس احتمالا به همین خاطر انجامش میدهم اما در نهایت فیلمسازی من چیزی جدا از این تجربیاتی که ساختم نخواهد بود. امیدم این است دسته تماشاچی بزرگتر شود نه این که پسند مدل دیگری از تماشاگر را به فیلم وارد کنم بلکه آرزویم این است که گروه بزرگتری از همیشگیها آن را ببینند.
ایران: قبول دارید این اتفاق با فیلم «جنایت بی دقت» افتاده است. تصورم این است که مخاطب با این فیلم راحتتر ارتباط می گیرد. برای خود من فیلم «هجوم» دیرفهمتر بود و «جنایت بیدقت» زودیاب تر.
فرشباف: بله. «جنایت بیدقت» آن دسته از تماشاگرانی را که لج کرده بودند با تو آشتی داده است.
مکری: واقعیت این است که شاید ساختن فیلمی شبیه «هجوم» برایم سخت باشد. «اشکان...»، «ماهی و گربه» و «جنایت بیدقت» شبیه تر به همدیگر هستند. در این بین فیلم «هجوم» که اتفاقا کمتر از بقیه فیلمهایم به فستیوال رفته و کمتر از بقیه نقد مثبت گرفته جای متفاوتی از وجود خودم را به عنوان یک فیلمساز لمس کرده است. ممکن است چنین جایی را دوباره در خودم سخت پیدا کنم. ساختن فیلمی شبیه به «هجوم» انرژی، تمرکز و یک جور کله شقی ویژه میخواهد.
فرشباف: آقای کیارستمی به شوخی میگفتند: «منتقدها که به جان هم میافتند، مؤلف نفس میکشد.» میخواهم بگویم هر بحثی راجع به فیلمهای تو برکت است. چه مخالف و چه موافق.
مکری: رابطه تماشاچی و فیلمساز چیزی جدا از عنوان کلی رابطه نیست؛ پر از بالا و پایین، دوری، نزدیکی و سوءتفاهم است.
فرشباف: ولی اهرم بازدارنده نیست.
مکری: نه اصلا. تهاش تماشاچیهایی که وفادار به فیلم هستند میمانند و آنها باعث ماندگاری فیلم می شوند.
خبرنگار
فیلم «جنایت بیدقت» به کارگردانی شهرام مکری از نیمه آذرماه به سینماها آمده است. ایده محوری فیلم درباره آتشسوزی سینمارکس است که به زمانهای دیگرتسری پیدا میکند. مکری با روایتهای غیرخطی و بازی با زمان قصد دارد زمان را در هم بیامیزد تا جایی که مخاطب حس کند در دل یک اجراست و از جمع مخاطبان یکی ممکن است آن اتفاق شوم را دوباره رقم بزند. به تعبیر مرتضی فرشباف تجربه تماشای فیلم، حس نشستن روی صندلی الکتریکی قبل از جوخه اعدام است. برای شناخت بهتر جهان فیلم تازه شهرام مکری، به همراه مرتضی فرشباف که این روزها فیلم سینمایی «تومان» - به تعبیر مکری از بهترینهای سینمای ایران- را در حال اکران دارد به گفتوگو نشستیم. ماحصل این گفت و گوی دو ساعته را میخوانید.
«ایران»: در فیلم شما نه زمان معنا دارد و نه جغرافیا؛ یعنی مخاطب گم میکند که این واقعه در تهران اتفاق افتاده یا در شهر دیگر، در زمان حال اتفاق افتاده یا در زمان گذشته. حتی از همان ابتدای فیلم تکبعلی بین 4 و 40 مردد است، از میان چهار شخصیت قصه سینما رکس فقط سن اوست که با تاریخ واقعه همخوانی دارد؛ اما در عین حال به جزئیاتی از اتفاق که مربوط به حادثه رکس میشود، امانتدار هستند مثلاً این که اول قصدشان آتشزدن سینما سهیلا بوده و نشده، آمدهاند بیرون جگر خوردهاند، به سینما رکس رفتهاند و موقع اکران گوزنها این اتفاق در سینما رکس افتاده است. کجاها سعی کردید به این واقعیت وفادار باشید و جاهای دیگر این نظم را به هم بریزید؟
شهرام مکری: در این باره صحبت خواهیم کرد که چطور ممکن است بتوانیم دائم یک چیز را تعریف و از تعریف شانه خالی کنیم. اولین باری که تصاویر تکبعلی را در دادگاه دیدم، بهنظرم آمد که ابوالفضل کاهانی میتواند شبیه به این صورت باشد اما این که شبیه باشد یا نه، در چنین کانسپتی چقدر اهمیت دارد؟ من چرا باید بگویم صورت تکبعلی میتواند شبیه باشد ولی لهجهاش میتواند آبادانی نباشد؟ کجا قرار است این مرز را تعیین کنم؟ در زمان پیش تولید ابوالفضل به لحاظ وزن، بیشتر از کاراکتر تکبعلی بود؛ آیا ما باید به او میگفتیم که رژیم بگیر و لاغر شو یا همانی را که بود حفظ میکردیم؟ میدانستم که تکلیفم با رویکرد تاریخی ماجرا روشن است و نمیخواهم مابهازاسازی تاریخی کنم و این که تاریخ خودم را تعریف میکنم نه تاریخی که اتفاق افتاده، شروع کردم به بازی کردن با چنین ایدههایی. اشکال ندارد، ابوالفضل کاهانی کاملاً شبیه باشد ولی لهجه آبادانی نداشته باشد. اشکال ندارد اگر این وقایع به لحاظ روزشمار دقیق اتفاق بیفتند؛ اما کاراکترها در زمان حال همان کارها را انجام دهند. چقدر مهم است که این کاراکترها وقتی این لباسها تنشان است، در پس زمینهشان، پراید و پژو رد میشود یا نه یا در سالن سینما در دست مردم موبایل هست یا نه. مجموع اینها؛ یعنی انتخاب بین چیزهای متنوع که میتواند مانع بردن فیلم به یک دوره تاریخی شود. بعد از اولین نما یعنی داروخانه، تکبعلی را در سالن سینما حجاب میبینیم؛ آن چهار نفر دارند با یک دختر محجبه امروزی، حرف میزنند و میگویند ما به کدام سالن باید برویم. در واقع آن چهار نفر را اولین بار در زمان حال میبینیم. بعد وقتی کات میخورد، انگار دارند وارد سینما سهیلا میشوند. این که انتخاب کنیم اولین بار آنها را از گذشته ببینیم که دارند به زمان حال میآیند یا این که در مقطعی از زمان حال آنها را ببینیم و ببریمشان به گذشته و دوباره بیاوریمشان به حال، چنین انتخابهایی باعث میشود که فیلم کاملاً بدون زمان و مکان به نظر برسد و همانطور که میگویید، از تعریف خودش حول یک محور، مثلاً بازنمایی تاریخی پرهیز کند.
مرتضی فرشباف: از سفر بوسان بهخاطر دارم که پیش از «هجوم»، با نسیم فیلمنامهای بر اساس کشته شدن تراژیک یکی از اعضای گروه موسیقی «سگهای زرد» نوشته بودید که آنجا هم جنایت بیدقت معاصر دیگری را دستمایه فیلمت قرار داده بودی. تو خیلی وقت است که دور واقعیات تاریخی پرسه میزنی که یکی را بهعنوان سنگ محک برداری و در برابر سینما قرار بدهی و پتانسیل سینما را در بازتاب آن محک بزنی. چطور شد سینما رکس را انتخاب کردید؟
مکری: تلفیق در دل ماجرای تاریخ را برای اولین بار نسیم (احمدپور) مطرح کرد. من سینما را میخواستم و او تاریخ را و این دو در سینما رکس به هم میرسیدند.
فرشباف: در دوران اکران فیلم در جشنواره ونیز من هم مثل بقیه نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و بارها فیلم را بلعیدم. اما دیشب که برای اولین بار در سینمای موزه فیلم را روی پرده میدیدم، انگار با تماشای فیلم روی پرده، آنچه وعده میدادی تازه به سرمان آمد. به غیر از تفاوت تأثیر نماها و میزانسنها بر پرده بزرگ، نخ تسبیحی وجود دارد که فقط روی پرده قابل دریافت است. بهنظر میرسد «جنایت بیدقت» مدام میان سه لحن کارگردانی در حرکت است. اولی لحن فیلم-در-فیلمی است که روی پرده سینمای داخل فیلم به نمایش درمیآید. دیگری لحنی است باحضور کاراکتری که تنها فردیت متمرکز فیلم است (تکبعلی)، سومی هم کسانی هستند که مثل ما به سینما آمدهاند و صندلیهای سینمای داخل فیلم را پُر کردهاند. در ابتدا تصور میکردم اینها منفک از هم هستند، اما پیوستگی آن را بالاخره در سینما پیدا کردم. یکهو پی بردم چه مسیر فرمی را تجربه کردی و متوجه سؤالهایی که از خودت کردی و آزمونهایی که برای خودت طراحی کردی و هچلهایی که خودت را انداختی، شدم.
مکری: این ایدهای بود که نسیم به ذهنم انداخت و در زمان اکران تبدیل به تجربه جذابی شد. در «ماهی و گربه» یا «هجوم» پرفورمنسی را مقابل دوربین اجرا میکردیم و گاهی به شوخی میگفتیم اگر این فیلمها به ثمر نرسد و نتوانیم فیلمبرداری کنیم میتوانیم بهصورت تئاتر نشان تماشاچی بدهیم. چیزی که اتفاق میافتاد یک اجرا جلوی دوربین بود که میتوانست بدون حضور دوربین هم هویت داشته باشد. در «جنایت بیدقت» نگران بودم که این پرفورمنس کمرنگ شود اما با ایدهای که نسیم اضافه کرد و تصوری که از سالن و پرده سینما به وجود آورد موقعی که تماشاچی در سینما مینشیند و فیلم را میبیند انگار این پرفورمنس دوباره آنجا زاییده میشود. این روزها کامنتهای زیادی از این دست میگیرم که در هنگام اکران فیلم در سینما دو نفر از سالن بیرون رفتند و ما نگران بودیم که لابد میخواهند سینما را آتش بزنند. یکی نوشته بود برق سالن سینما رفت و تصور کردیم این هم بخشی از فیلم است و میخواهند فیلم را شبیه اجرا در بیاورند. این رابطه فقط در سالن به وجود میآمد نه موقعی که فیلم را روی مانیتور میبینید.
فرشباف: صندلی سینمای فیلم تو برای من که از عاقبت سوختن آن باخبرم، حس صندلی الکتریکی قبل از جوخه اعدام را میداد. موقع تماشا در سینما حسام این بود که یکی از جمع ما تماشاگران هم ممکن است آن اتفاق شومی را که در انتظارش هستیم رقم بزند. تو دو بار در «ماهی و گربه» و «هجوم» به تماشاگرانت ثابت کردی که میشود پرده را برداشت و اتفاقی را که در زمان گذشته افتاده به حال تبدیل کرد و مثل سن تئاتر نفس به نفس کاراکترها در جهان چهارچوبداری که انگار درش را قفل کردهای و نمیگذاری کسی بیرون برود، بدون کات پرسه زد، اما اینبار نشان دادی که میشود در عین این که عامدانه کات میزنی، غلط میشوی، بیمنطق میشوی و زنجیره علت و معلولی قصهگویی را رعایت نمیکنی؛ یعنی تمام ابزار امنی که میتواند یک فیلم را نجات بدهد سرسختانه کنار میگذاری، اما باز هم سینما در نهایت به شکل معجزهآسایی میتواند فاصله پرده تا تماشاچی را رد کند. انگار تو از دورترین نقطه، دوباره بههمانجایی رسیدهای که با دو فیلم قبلات تجربه کردهای.
مکری: در دو فیلم قبلی به خاطر اصراری که در نمایش میزانسن دارم تجربه تماشاچی و تجربه صحنه یکی میشود. از من سؤال میشود که چه اصراری داری همه فیلمها را در یک نمای بلند فیلمبرداری کنی. جواب این است که چطور میتوانیم این دو تا تجربه (تماشاچی-صحنه) را یکی کنیم. آیا میتوانیم تماشاچی را به تماشاچی فعال در سالن سینما تبدیل کنیم؟ انگار قاعده این است که تماشاچی باید کاملاً نظارهگر باشد. نوع دیگرش در این زمینه فیلم «شیرین» عباس کیارستمی است که تجربه تماشاگر در مقابل تماشاگر است؛ تو در سالن نشستی و تماشاچی روی پرده را نگاه میکنی و فیلم جایی بین شماست که وجود ندارد، جایی بین شما دارد اتفاق میافتد که نیست. در فیلم «جنایت بیدقت» فکر میکردم چطور از این تجربه میتوان استفاده کرد و این دو تماشاچی را رو به روی هم نشاند و تماشاچی حساش این شود که انگار در دل یک اجراست. من اگر این فرصت را داشتم در هر اجرا در لحظهای که فرج میآید و به آن سه نفری که داخل سینما هستند میگوید بریم بیرون، دوست داشتم با همان بازیگرها اجرایی شبیه به آن در سالن سینما داشته باشم. آن وقت میتوانستم این تجربه را تبدیل به یک تجربه زنده کنم یا ایدههایی از این دست.
فرشباف: تو و کیارستمی، هر دو با رویکردی فرمالیستی، در حین آنکه علیه ابزار قصهگویی در سینما قیام میکنید فیلمتان در نهایت در خدمت گسترش زبان سینما قرار میگیرد. فکر میکنی آقای کیارستمی چرا از فیلم دیدن پرهیز داشت؟ حرص میخورد از اینکه من اینقدر شیفته «چشمان باز بسته» کوبریک هستم. میگفت سرتاپا دروغ است اما وقتی ابزار سینما را در دست میگرفت از هر با ایمانی ریاضتکشتر میجنگید تا به خودش بباوراند که از این مدیوم الکن عقیم زندگی بخشی بر میآید. او یک مرتد با ایمان بود. با ایمانترین کافری که به عمرم در سینما دیدهام. تو یکبار در مصاحبه با سینما-ادبیات گفتی که «هر فیلمسازی باید عاقبت یک روز «کلوز-آپ» خودش را بسازد.» کیارستمی با «کلوز-آپ» میخواهد ببیند سینما؛ این تصویر دو بعدی دروغین، میتواند حقیقتاً زندگی کسی را نجات دهد؟ اما تو «سینهفیل» عاشق سینمایی هستی که میخواهد ببیند آیا سینما «هنوز» میتواند نجات دهنده باشد؟
مکری: در واقع بهنظرم عباس کیارستمی تمام تلاشش را میکرد بگوید این چیزی که من انتخاب کردم بهنام سینما درشأن من هست؛ یعنی یک کاری با آن میکنم که به خودم بقبولانم چرا سینما را کنار نمیگذارم. به همین خاطر تمام فیلمهایش را راجع به خود سینما میساخت.
فرشباف: کیارستمی انگار مدام سینما را در محک و آزمون قرار میدهد. با عزم راسخ علیه همه آن قراردادهایی که دستاویزی هستند تا کارگردان در نقطه امن قرار بگیرد، قیام میکرد. این همان عزمی است که تو داری، اما یک تفاوت عمده دارد. کیارستمی وقتی میخواست ادیسهای را شروع کند به دل جاده میزد و از واقعیت بیرون، شاعرانگی را دریافت میکرد و آن را بهعنوان فوت کوزهگری به جهان فیلمش قرض میداد. اما تو میخواهی ثابت کنی یک تاریخ به موازات تاریخ زیسته ما وجود دارد به اسم تاریخ سینما که آن هم میتواند منقطع نباشد، دستبهدست شود و جهان فیلمها، در دل آن، در ارتباط مدام با یکدیگر به تاریخ سینما کیفیتی سیال ببخشد. حالا انگار برای تو وقت این پرسش رسیده که آیا میتوان به این تاریخ سیال رجوع کرد و با استفاده از کیفیت بازتابی آن از واقعیت، تراژدیای را در این سمت؛ در دل تاریخ زیستهمان نجات داد؟ پس هنوز مکانیک همان مکانیک است ولی انگار دو فرمالیست مطلق (تو و کیارستمی) از دورترین نقطه از یکدیگر، قرار است در این نقطه به هم برسند و همدیگر را در آغوش بکشند. فرمالیستتر از کیارستمی که نداریم؟! عاشق این بود که خودش را بیندازد توی هچلی که جوابش را نداشته باشد و تا تهِ مسیر میرفت. میگفت «اگر جواب سؤالها را داشته باشم مگر مرض دارم سه سال از عمرم را بگذارم برای ساختناش؟» میگفت «بقیه برای جوابهایی که دارند فیلم میسازند، من فقط پیسؤالم میروم.» این «سؤال» را در تو هم میبینم. برای من دستاورد «جنایت بیدقت» این است که تو میگویی منِ کارگردان فقط وقتی اجازه دارم بگویم تمام مردمی که روی صندلیهای سینمای فیلمم نشستهاند میتوانند تکبعلی باشند و بههمان اندازه در وقوع این جنایت سهم داشته باشند که بلد باشم سازهای بسازم که در دل روایت آن یک پلان بدون تپق و غلط وجود نداشته باشد و تمام مسیر را بندبازی کنم، اما در نقطه پایان سازه پا برجا بماند. در نتیجه فیلم تو، مملو میشود از واحدهای کوچولو کوچولو تپق؛ غایت زیباییشناسی دستانداز. اصل کانسپت نوآ بامبک و گرتاگرویک در فیلم «فرانسیسها» همین زیباییشناسی نقصان است. به قهرمانش میگوید درست است تو رقاص خوبی نیستی اما میتوانی سکندری خوردنات را به رقص خود بدل کنی. این به نوعی برای من پیشنهاد «جنایت بیدقت» هم هست؛ یعنی بهجای اینکه در بازخوانی تاریخ، آدمها انگشت اتهام را به سمت هم نشانه بروند چطور میتوانند با شفقت با آن برخورد کنند. یک جور دعوت به نگاهی تازه است.
مکری: در «هجوم» و «ماهی و گربه» از یک نظم بیرونی حرف میزنیم یک نظم ریاضیوار یا هر آنچه هست محصول مهندسی بیرونی است. در «جنایت بیدقت» اما ایده از دل یک بینظمی اولیه میآمد. این ایده هم از خود سینمارکس میآمد. یک جور بینظمی مطلق در ماجرای سینما رکس وجود دارد که محصول نهایی آن نظمی است که فراتر از آن مجموعه بینظم بهنظر میرسد. در نتیجه ما را به یک دست پنهان ارجاع میدهد. آنقدر ماجرا از بیرون منظم است که ما نمیتوانیم فکر کنیم در درون آن، این همه بینظمی اتفاق افتاده باشد. در تک تک اجزای آن بینظمی وجود دارد اما وقتی از بیرون نگاه میکنی تعجب میکنی که مگر میشود هوشی پشت آن وجود نداشته باشد، چون مجموعه کار کرده و به نتیجه رسیده است. اگر همین اتفاقات نتیجه نداشت حتماً بینظمی آن به چشم میآمد.
فرشباف: آیا در فیلم تو میتوان کنشی را پیدا کرد که بر حسب تصادف نباشد؟ تکبعلی آن کتابی را که تنها شعار فیلم: توی آن نوشته شده «من فقط تعریف میکنم، شمایید که قضاوت میکنید.» را هم موقع فرار از دست پلیسها اتفاقی از جایی برداشته...
مکری: بگذار راجع به همین دیالوگی که گفتی یک توضیحی بدهم. در 20 ساعت فیلم دادگاه سینمارکس مدام تکبعلی و دیگران حرف میزنند و میگویند کجا رفتیم و چه کار کردیم. ناگهان در اپیزود چهاردهم یا پانزدهم یک جا قاضی به تکبعلی میگوید تو چرا این کار را کردی. تکبعلی جواب میدهد که «من فقط دارم تعریف میکنم این شمایید که قضاوت میکنید» این جمله کاملاً بولد و شعاری بیرون آمد و حداقل از نگاه من و نسیم، بهعنوان مانیفست تکبعلی بالای این دادگاه قرار گرفت: «من فقط دارم تعریف میکنم این شمایید که قضاوت میکنید.» تماشاچی وقتی در روند فیلم این جمله به گوشش میرسد میگوید آهان پس ایده شهرام این است اما در واقع ایده تکبعلی این بوده.
فرشباف: آیا این فیلم تلاش توست برای این که همزاد (Alter ego) تکبعلی باشی؟ به نظر میرسد مؤلفان این فیلم؛ تو و نسیم و آقای اثباتی، تنها کسانی هستند که نسخه دوای چشم تکبعلی را دارند و آن را دست به دست میکنند، تا تکبعلی را از درهای تاریخ سینمای ایران رد بکنند تا بتواند اتفاقی در گذشته را جبران کند و خودش را از برزخی که چهل سال است در آن گرفتار شده، خلاص کند. این همدلانه نیست؟
مکری: اگر ما بخواهیم به آن پرفورمنس فینال برسیم یعنی تماشاچی که در سالن نشسته به این فکر کند که نفر بغل دستیاش که همین الان از سالن بیرون رفت ممکن است بخشی از اجرا باشد. در واقع در نفر بغل دستیاش یک تکبعلی میبیند پس خودش هم برای کنار دستیاش تکبعلی خواهد بود. این بیشتر شبیه جایگزینیهای «هجوم» است.
فرشباف: آن قطعه موسیقی که روی سکانس تخم مرغ خوردن جمع چهار نفره آتشافروزان گذاشتی، در خود یک نوع همدلی دارد. خیلی سخت است خودت را بهعنوان فیلمساز موظف کنی با آدم هایی که روزگاری بر پای زنانی مثل مادر من، به جرم مینیژوپ پوشیدن تیغ کشیدهاند، چنین نوای موسیقی همدلانهای بگذاری. شبیه ریاضت کشیدن است.
مکری: تنها مسیری بود که میشد تهش به این پیشنهاد و پرفورمنس رسید. به نسیم میگفتم تصور ما این است آدمهایی که جرم و جنایت انجام میدهند از ما نیستند. دیگرانی که از آنها میسازیم باعث میشود بین خودمان فاصلهای بهوجود بیاید. میگوییم ما که این شکلی نیستیم. ما ربطی به آنها نداریم، آنها لباس دیگری میپوشند و رفتاری غیر از ما دارند. برای اینکه به این پرفورمنس برسیم که نفر بغلدستیات، صندلی کناری ات که داره میره بیرون از سالن ممکن است تکبعلی باشد به این احتیاج داشتیم. تصور این را که جانیان با ما متفاوت هستند، بشکنیم.
«ایران»: با توجه به نوع هندسی روایت که دایره وار است، انگار آدمها در موقعیت اسیر هستند و ما هنوز در همان تاریخ زندگی میکنیم. یک دیدگاه روانشناسانه وجود دارد مبنی بر اینکه زندگی یک حادثه را آن قدر برایت تکرار میکند که تو یاد بگیری چگونه با آن برخورد کنی یا از آن درس بگیری و بتوانی از آن عبور کنی. نگاه شما هم بر همین مبناست یا اینکه میخواهید بگویید در هر شرایطی این تاریخ از حال ما جدا نیست؟
مکری: زندگی ما شامل تجربه حال میشود. این تجربه حال همه چیز را در خودش تعریف میکند. آن چیزی که بهعنوان گذشته میبینیم و آن چیزی که از آینده تصور میکنیم، هر دو در موقعیت حال بر ما واقع میشوند. وقتی به خاطرات فکر میکنم، به چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است، همیشه تصورم این است که چقدر واقعیت این خاطره چیزی که من فکر میکنم بوده است. احتمالاً برای شما هم اتفاق افتاده از کوچه دوران کودکی تصوری داشتیم که وقتی بزرگتر شدیم و دوباره آن را دیدیم متفاوت بود. برای من اولین چیزی که جالب بود، ابعاد آن بود؛ کوچه کوچکتر از چیزی بود که از کودکی تصورش را داشتم. چون من کوچکتر بودم، کوچه بزرگتر به نظر میرسید اما همین الآن که بزرگتر شدم، قدم بلندتر شده و دیدم بالاتر رفته است، ذهنیتام همان چیزی است که از کودکی فرض میکردم. ما این جمله را شنیدیم که تاریخ خودش را به شکل کمدی یا تراژدی تکرار میکند ولی آیا واقعاً میتوانیم چیزی را که دارد تکرار میشود، همانی بدانیم که قبلاً وجود داشته؟ آیا تفاوت کوچکی بین اینها وجود دارد؟ عجیبترین تصویری که من این روزها با آن مواجه شدم، تصویر گردش زمین به دور خورشید است؛ گردش منظومه شمسی را بهعنوان تکرارشوندهترین موضوع زندگی در نظر بگیرید. بر اساس آن زمانبندی میکنیم، ساعت تعریف میکنیم و قرارهایمان را میگذاریم. ما همیشه آن را در بعد کاغذ میبینیم. میگوییم این خورشید است و زمین به این شکل دور آن میچرخد و منظومه شمسی این طور میشود و... اما تصویر واقعی چیزی نیست که ما تصور میکنیم. تصویر واقعی یک مخروط است که زمین دائم در آن میچرخد و بهسمت فضای بالاتر حرکت میکند و خورشید در این انبساط دائم بالاتر میرود و تمام سیارات هم همین کار را انجام میدهند. در واقع هیچ کدام از تکرارها، تکرار قبلی نیست؛ نه در سطح، نه در اندازه، دائم دارند بزرگتر میشوند. فکر کنید تاریخ چطور در دل این مخروط قرار گرفته، حتی اگر خودش را باز تکرار کند.
فرشباف: همان طور که گفتم فیلم تو عامدانه پُر از تپقهای مدام است. خیلی سخت است مدام تپق بزنی و روایتت پیش برود. انگار که از همۀ همکارانت خواستهای که میشود لطف کنید همهتان مدام نقص داشته باشید؟ میشود تو کهداری این جا طراحی لباس میکنی، کسی نفهمد پوشش آدمها برای چه دوره زمانی است؟ میشود تو که فیلمنامه مینویسی، دیالوگ ات کاشتی برای هیچ برداشتی نباشد؟ میشود به فیلمبردار بگویی، در تمام حرکتهای دوربینت از کاراکترت جا بمانی؟
مکری: خیلیها مینویسند که حتی فیلمبردار از میزانسن جا مانده است. میدانید این چقدر ترس در دل فیلمبردار به وجود میآورد که تو به فیلمبردارت با آن کارنامه کاری بگویی اشتباه باش. بگویی جا بمان، موقعیتها را از دست بده.
فرشباف: اولین تپق را خودت میزنی، («چهار سال» و «چهل سال» در داروخانه) و این خیلی قشنگ است. یا اصلاً چند بار آدمها در حرف هم میپرند یا میپرسند «چی؟ چی گفتی؟»
مکری: فیلم دادگاه را نگاه کنید. آدمها همدیگر را نمیشنوند. سیستم صوتی خراب بوده و کارکرد بلندگوها طوری است که قاضی دائم میگوید چی گفتی؟ تکبعلی جملهاش را بلندتر تکرار میکند. بعد از آن پشت یکی میآید و میگوید آقا سرت رو بیار جلو. طرف میگوید پونصد نفری که در سینما سوختند... یکی از پشت میآید و به شانهاش میزند که میشه رو به میکروفن بگی. میگه بله. اون پونصد نفری که در سینما سوختند... یعنی به جای این تأثیرگذاری جمله: «500 نفر در سینما سوختند» یکهو اجرا مهم میشود. برخی آدمها لهجه دارند بازپرس میگوید تو با لهجه دیگری حرف میزنی میشه جوری بگی من بفهممش. انگار ویژگی جالب دادگاه در نشنیدن است. یک جوری اجرای نشنیدن است. وقتی تو نشنیدن را اجرا میکنی ممکن است پساش برداشتهای سیاسی و معنادار بیاید.
«ایران»: از سرخوشی فیلمهای شهرام مکری و اینکه خود را هم در کنار بقیه جهان دست میاندازد گفتید. طنازی بخش دیالوگنویسی فیلم که حتی با خودش هم شوخی میکند «از این فیلمهایی که از این خوشهها دارند (نشان جوایز بینالمللی) خوشم نمی آید» یا مثلاً اسم سینما شبیه اسم ساعت خودمه و یا این عبارت که سینما پول میدهد که لیلا را ببیند و.. آیا در دیگر بخشهای کار او هم دیده میشود؟
فرشباف: شوخیاش همینجاست که تو لحن سینمایی را دست میاندازی که به نظر میرسد خودت فرزند خلف آن هستی؛ سینمای جشنوارهای. راستش جهان فیلمهای تو مثل یک شهر بازی است؛ انگار آدم سوار یک رولر کوستر است که میتواند بارها بلیت آن را بخرد و هر بار دری تازه به رویش باز شود. به این خاطر که کارگردان از کوچکترین جزئیات تا بزرگترین عناصر سازهاش را رندانه به بازی میگیرد و جوابی تازه میدهد. من که عادت کردهام هر فیلم تو را سه بار ببینم؛ بار اول میبینم که در ورودیاش را پیدا کنم. بار دوم، حالا که آدرسها را دارم، میآیم چک میکنم که همه چیز سر جایش است یا نه. بار سوم اما در صندلی فرو میروم و به فیلمت گوش میکنم و حسابی میخندم؛ ریاضی آن را کنار میگذارم و تازه میبینم که فیلم چقدر بامزه است.
مکری: به نظرم مهم است که خودت را اول بگذاری وسط.
فرشباف: این فرم «نقش غلط»، بهغایت در فیلم تو اتفاق افتاده است. یعنی یک پلان بدون تپق وجود ندارد که تمام المانهایش در کنار هم هارمونی دقیقی از یک لحظه واقعی را بسازند؛ درواقع تو لجبازانه تمام دورریزهای سینما را که به جرم تپق معمولاً از روایت حذف شدهاند برداشتی و گفتی من شماها را لازم دارم تا بتوانم تاریخ خودم را تعریف کنم. این خیلی جاهطلبانه است. اینکه تو پلانی بدون تپق نداشته باشی، اما نتیجه نهایی آن به فیلمی با هارمونی دقیقی منجر شود که تکبعلی را در سکانس پایانی به بیرون از سالن سینما هدایت کند و جهان به ظاهر بیحساب و کتاب فیلمت را نجات دهد، دستاورد فرمی فیلم توست. آنقدر در تمامی سطوح مدام بیدقتی میکنی تا به تماشاگرت، مزه حرفی را که میزنی با فرم فیلمت بچشانی. و تازه، بازی مرغ و تخم مرغ را هم در چنین بستری به راه میاندازی. بازیگوشانه این فکر را به جان تماشاگر میاندازی که آیا اول هارولد شاویی بوده و واقعهای را پیشگویانه در تاریخ سینما خلق کرده که بازتابش به واقعه سینما رکس منجر شده، یا سینما رکس واقعهای تاریخی است که در فیلم تو، در سینما بازتاب مییابد؟
مکری: و اینکه چه کسی نظارهگر است. ما وقتی به آیینه نگاه میکنیم، داریم خودمان را میبینیم؛ یعنی نگاه کردن در آیینه با تعریف نگاه به خود معنا پیدا میکند.
فرشباف: پس چرا برای مای فیلمساز، منتقد وطنی، یا تماشاچی حرفهای سینما در ایران، این مدیوم هنوز جنس عاریهای است که از غرب آمده و فیلمسازان ما اجازه ندارند در آن صاحب گرامر باشند، یا جسارت دست بردن در گرامر دیگری را به خود بدهند؟ چرا اینقدر باورش سخت است که در این جا هم میشود یک کار فرمی تازه انجام داد؟ وقتی کار میکنی، این امنیت فکری را از کجا پیدا میکنی که تا این اندازه فرمالیست باشی و از نتیجه نترسی؟
مکری: آنقدرها هم حوزه امنی نیست. آدمهایی مثل من و تو وقتی یک فیلم را میسازیم، باید به فکر امکان و شرایط ساخت فیلم بعدیمان هم باشیم. چون نه پولی داریم و نه سراغ سرمایههای مشخص و معین میرویم البته که نتیجهاش این است که فاصله فیلمهایمان خیلی زیاد است.
فرشباف: اگر خیلی خوب کار کنیم و بخت با ما یار باشد، هر سه سال و نیم یک فیلم داریم.
مکری: هر چقدر هم سعی میکنم این فاصله را کمتر و فشردهتر کنم امکانپذیر نیست. چون از شروع کار تا همین لحظه که راجع به محصول نهایی حرف میزنیم، باید فیلم را یک جور ساپورت کنیم. این روزها دائم در اینستاگرام پست میگذارم که مردم فیلم را ببینید. کاری که جزو وظیفه کارگردان به نظر نمیرسد. مجموع اینها استرسی را میسازد که برمیگردد به آن چیزی که تو روی کاغذ مینویسی. چقدر ممکن است بتوانی جاهطلبانه رفتار کنی؛ یعنی چقدر ممکن است آن چیزی که راجع به سینما فکر میکنی بتوانی روی پرده بیاوری و تماشاچی با جملاتی که به عنوان سلاح یاد گرفته با آن مواجهه ای از قبل برنامهریزی شده نداشته باشد. یک دوره تماشاچیها در سالن تاریک سینما به این فکر میکردند چیزی که میبینند رمز و راز است یا آدمهای دست نیافتنی آن را ساختند پس برای کشف جهانش تلاش بیشتری میکردند اما الان موضوع کاملاً برعکس شده است. به دلیل ایده دموکرات بودن شهرت، دموکرات بودن ابراز عقیده، فیلم را سریع مصرف میکنند و آن را تبدیل میکنند به یک پست در اینستاگرام. جامعهای که فیلمها را اینطور مصرف میکند، احتیاج دارد به اینکه کمی هم مسلح باشد تا چنین کاری (نقد) را انجام دهد. اولین ابزاری که در اختیارش است و سریع و راحت و در زمانی کوتاه یاد گرفته جملاتی است مثل فیلم لاغر، فیلم تکبعدی، فیلم کپی شده، کاراکتر عمیق نشده و... انگار یک سری واژه ساخته شده که چون قابلیت استفاده عام و توئیتری دارد، همینطور بین برخی تماشاچیها تخس شده است. به دلیل تعریف قدرتمندانهای که تماشاچی بعد از همهگیری پوپولیسم به دست آورد او حالا در سینما قدرتمند مطلق است و میتواند مکانیسمی را تعریف کند که مثلاً فیلم مرتضی در طول اکران، چند سانس داشته باشد. اگر تو نخواهی از واژههای آشنای او استفاده کنی، اگر نخواهی به او هنرپیشهای که دوست دارد را نشان بدهی، دیالوگی را که او دوست دارد در دهان بازیگر بگذاری، دوربینی را که دوست دارد استفاده کنی و... نتیجهاش این میشود که با القابی مثل روشنفکرنما پس رانده میشوی و فیلم ساختنت روز به روز سختتر میشود. در حاکمیت اکثریت چیزی فراموش شده است و آن حق حیات اقلیت است.
فرشباف: تو همانقدر که سینهفیل سینمای جهان هستی، هیچوقت عشق فیلمفارسی هم بودی؟ هیچوقت به این ایده فکر کردی که مثلاً برای بازیگر نقش تکبعلی، بهروز وثوقی زمانه را بگذاری؟
مکری: صادقانه بگویم، دوره فیلمفارسی برایم حوصله سربر است. بارها با خودم گفتم که باید شروع کنم و چیزهایی را ببینم؛ اما مجموع فیلمفارسیهایی که در زندگیم دیدم، شاید ده تا هم نباشد. بابت این مسأله حسرت هم میخورم چیزی نیست که به آن مفتخر باشم.
فرشباف: از سر من هم دیگر افتاده. در نوجوانی از یک طرف یواشکی دیوانه «ممل امریکایی» بودم و از طرف دیگر ژست سینهفیلی میگرفتم و از کیمیایی «بلوچ» را برداشته بودم. راستی جواب ندادی. وثوقی فیلمت کو؟
مکری: به نظرم یکجور گول زدن تماشاچی است. اگر یکی از نامآشناترین بازیگرها را بیاورم و همین فیلم را بسازم، آن وقت تماشاچی از آن بازیگر بدش خواهد آمد. فکر میکند که بازیگر به او دروغ گفته است. نه خصومتی با این دست بازیگران دارم و نه به تواناییشان مشکوکم احساسم این است که دارم سر یک مجموعه کلاه میگذارم.
«ایران»: چیزی که هم برای خود من کنجکاوی برانگیز است و هم احتمالا برای نسل جوان مسیر رسیدن شما به ایده است. خیلی از فیلمها در بهترین حالت که فیلمساز از عهده کار بر آمده است مثل شعر سعدی سهل و ممتنع است و مخاطب می گوید من هم میتوانستم این فیلم را بسازم ولی مسلما در مواجهه با فیلم شما واکنشاش این است شهرام مکری چطور این فیلم را ساخته؟ برای رسیدن و پرورش ایده چه مسیری را طی میکنید؟
مکری: به شدت پرهیز میکنم از این که فیلمنامهها یا ایدههای دیگران را بخوانم یا راجع به آن با من حرف بزنند و راهنمایی و کمک بخواهند. دلیل پرهیزم این است به محض این که شروع می کنم به فیلم ساختن هر آنچه پیرامون من اتفاق میافتد مرا راهنمایی میکند. میخواهم بگویم از آن به بعد هر آنچه که پیش میآید حول و حوش همان ایده است. به همین خاطر از خواندن ایدههای دیگران پرهیز میکنم چون فکر میکنم آن چیزی که حول و حوش من شکل میگیرد متعلق به من است. در موقعیت فکر کردن راجع به فیلمنامه دیگران نمیتوانم خودم را جدا کنم و کنار بگذارم و بنابراین حتما فیلمنامه دیگران را شبیه خودم میکنم. چندی پیش مشغول کار روی یک فیلمنامه بودم و کسی به من تلفن زد. محور صحبتش راجع به یک موضوع متفاوتی بود اما بعد از قطع تلفن مسیر فیلمنامهام تغییر کرد.
فرشباف: آنقدر غرق جهان فیلمت هستی، که هرچه سر راهت قرار میگیرد، به آن ربط پیدا میکند.
مکری: هر آن چیزی که تو می بینی تصادفی نبوده. انگار که این فیلم را باید می دیدی. با خودت فکر میکنی که این فیلم به خاطر همین سر راه من قرار گرفته است. در باره بخش دوم سؤالتان راجع به سهل و ممتنع بودن، اگر بخواهم بین محصول نهایی و پروسه ساخته شدن محصول چیزی را بردارم پروسه ساخته شدن محصول را انتخاب میکنم. از فیلم «تومان» مرتضی فرشباف مثال میزنم. با دیدن این فیلم متوجه چیزی به اسم پروسه تولید «تومان» میشوم نه تنها این را به عنوان امتیاز منفی در نظر نمیگیرم بلکه به نظرم تنها چیزی است که هنر امروز دارد. هنر امروز باید پروسه تولیدش را نمایش بدهد. یک موقعی این را من و مرتضی در محصول مان نمایش میدهیم و یک زمان فیلمسازی مثل عباس کیارستمی که دائم از آن مثال زدیم با سبک زندگیاش قبلا برای ما نمایش داده است. بله ممکن است فیلمی از زندهیاد کیارستمی را ببینید و بگویید من هم میتوانم این فیلم را کپی کنم شاید هم بتواند ولی ارزش ندارد چون پروسه زندگی عباس کیارستمی همان چیزی است که دارد می سازد. تجربه زیسته یک آرتیست محصول هنری را میسازد نه خود محصول. به محض این که اسم عباس کیارستمی میآید یک پروسه پشت سرش قرار میگیرد.
ایران: آینه به عنوان یک مؤلفه تکرارشونده در فیلم وجود دارد. چه در داستان سروان که دخترش را زیر گرفته و آینهها را از ماشین جدا میکند، چه در صحنه پارک کردن ماشین توسط مادر و حتی انتهای دالان زیر زمین موزه سینما که به آینه ختم میشود. از ابتدای فیلم هم انعکاس نوری شبیه انعکاس نور در آینه میبینیم. نوع روایت تاریخ هم به گونهای است که انگار اتفاقات در میان دو آینه روبهروی هم قرار گرفتهاند، مدام در هم میافتند و تکرار میشوند. در نهایت جادوی پایانی فیلم داخل سینما هم بازگشت تصویر به چشمه است.
مکری: این عبارت را از تاریخ دوران راهنمایی به یاد دارم که تاریخ مثل یک آینه در مقابل ما قرار گرفته است، ما همان طور که به آیینه نگاه میکنیم، میتوانیم به تاریخ هم به همان شکل نگاه کنیم. ایده آینه از ایده اولیهباز نمایی میآید و بعد به تدریج قرار است شکلهای متنوعی بگیرد. آیینهای که سروان شاید چیزی را در آن ندیده است و الآن از آن فرار میکند تا تصویری که در چشمه وجود ندارد و بازتاب آیینههایی که دائم به صورت تکبعلی میخورد و ... قرار است برای ما مجموعهای بسازد در مقابل این جمله همیشگی که آیا ما در مقابل تاریخ مثل یک آیینه رفتار میکنیم یا نه یا این آیینه گاهی اوقات دیدن را برای ما سخت میکند؟ آیا همیشه میبینیم یا ممکن است که اصلاً چیزی در آن نبینیم؟ کدام یک از این سه وضعیت وجود دارد؟ این موضوع در جاهای مختلف فیلم، به نحوی پنهان شده است. همان طور که اشاره کردید، در اولین نمای فیلم، یعنی داروخانه، ما اولین بازتابهای آیینه را میبینیم. جلوی موزه میبینیم، در راهروی زیرزمین میبینیم و بعد اینها بلافاصله متصل میشود به داستان سروان که با دیالوگهای آیینه شروع میشود.
فرشباف: اصلاً تمام مسأله این است که آیا جهان فیلم تو میتواند عین اتفاقی که در پایان فیلم «جنایت بیدقت» داخل فیلم میافتد را در واقعیت سینما رکس تکرار کند؟ یعنی آیا میتوانیم روی آن بازتابی که به چشمه فیلم «جنایت بیدقت» برمیگردد و باعث میشود سینما رکس فیلم تو از سوختن نجات پیدا کند حساب کنیم؟ خلاصه که تکلیف سینهفیلها رو روشن کن! آیا وردی جادویی هست و میشود روی جیب بهروز حساب کرد؟ میتوان به سینما باور داشت یا نه...
ایران: در گفتوگوی قبلی که در باره «هجوم» داشتیم بابک کریمی از شما پرسیدند برای یک مریخی (شهرام مکری) فیلمسازی روی کره زمین کار سختی نیست؟ با یادآوری این سؤال و در شرایط امروز که سانس نمایش خوبی برای فیلم اختصاص نیافته است آیا وضعیت امروز اکران شما را مجبور نخواهد کرد که ملاحظاتی را در نظر بگیرید؟
مکری: در روش زندگیام به پول زیادی احتیاج ندارم. چرا از پول شروع کردم چون به نظر جایگزین همه ارزشهای امروز است. یک موقعی برای آدمها، ممکلتشان، زمانی دانششان و وقتی دیگر سواد و هنرشان ملاک بود اما امروز به ازای همه اینها پول را قرار میدهیم. در واقع اگر به عنوان مهمترین ارزش جایگزین پول را در نظر بگیریم احتیاج به یک حداقل یا استانداردی برای زندگی دارم و این برای من کفایت می کند در نتیجه من را رها و آزاد میکند از این که بخواهم مدلی فیلم بسازم که ساختناش برای من سخت است.
فرشباف: پس پیشنهادهای کاریات در آمریکا را رد میکنی؟
مکری: نمیدانم. ماجرا سر پول نیست شاید تجربیاتی در آن وجود داشته باشد که بیارزد. ممکن است چیزهایی پیدا کنم که فکر کنم این تنها شانس من است که در این وضعیت و موقعیت دست روی چنین تجربه ای بگذارم پس احتمالا به همین خاطر انجامش میدهم اما در نهایت فیلمسازی من چیزی جدا از این تجربیاتی که ساختم نخواهد بود. امیدم این است دسته تماشاچی بزرگتر شود نه این که پسند مدل دیگری از تماشاگر را به فیلم وارد کنم بلکه آرزویم این است که گروه بزرگتری از همیشگیها آن را ببینند.
ایران: قبول دارید این اتفاق با فیلم «جنایت بی دقت» افتاده است. تصورم این است که مخاطب با این فیلم راحتتر ارتباط می گیرد. برای خود من فیلم «هجوم» دیرفهمتر بود و «جنایت بیدقت» زودیاب تر.
فرشباف: بله. «جنایت بیدقت» آن دسته از تماشاگرانی را که لج کرده بودند با تو آشتی داده است.
مکری: واقعیت این است که شاید ساختن فیلمی شبیه «هجوم» برایم سخت باشد. «اشکان...»، «ماهی و گربه» و «جنایت بیدقت» شبیه تر به همدیگر هستند. در این بین فیلم «هجوم» که اتفاقا کمتر از بقیه فیلمهایم به فستیوال رفته و کمتر از بقیه نقد مثبت گرفته جای متفاوتی از وجود خودم را به عنوان یک فیلمساز لمس کرده است. ممکن است چنین جایی را دوباره در خودم سخت پیدا کنم. ساختن فیلمی شبیه به «هجوم» انرژی، تمرکز و یک جور کله شقی ویژه میخواهد.
فرشباف: آقای کیارستمی به شوخی میگفتند: «منتقدها که به جان هم میافتند، مؤلف نفس میکشد.» میخواهم بگویم هر بحثی راجع به فیلمهای تو برکت است. چه مخالف و چه موافق.
مکری: رابطه تماشاچی و فیلمساز چیزی جدا از عنوان کلی رابطه نیست؛ پر از بالا و پایین، دوری، نزدیکی و سوءتفاهم است.
فرشباف: ولی اهرم بازدارنده نیست.
مکری: نه اصلا. تهاش تماشاچیهایی که وفادار به فیلم هستند میمانند و آنها باعث ماندگاری فیلم می شوند.
تبلیغات مواد غذایی، سلامت مردم را در نظر نمیگیرند
دروغهای خوشمزه
مریم طالشی
گزارش نویس
تخفیفدارها را درست نزدیک در ورودی فروشگاه چیدهاند. در بیشتر فروشگاههای زنجیرهای و سوپرمارکتها همین کار را میکنند. تخفیفدارها باید اول از همه به چشم بیایند تا مشتری را به خرید ترغیب کنند. بستهبندیهای 6 تایی نوشابه هم بینشان هست. نوشابه خانواده که همینطوری هم قیمتش به نسبت تک نفرهها ارزانتر درمیآید و اگر تخفیف هم بخورد که نور علی نور است. اصلاً وقتی نوشابه خانواده هست آن هم با این قیمت، آدم مگر پولش زیادی کرده که نوشابه تک نفره بخرد؟! این همه هم که در تلویزیون تبلیغ میکنند همین نوشابههای خانواده را که روی میزهای خوشرنگ و لعاب چیده شدهاند و آنطور که میگویند صفای میهمانیها و جشنهای شماست و لحظههای خوشی برایتان به ارمغان میآورد. اصلاً میهمانی بدون نوشابه مگر میشود؟! میگویید چرا نمیشود؟ کافی است نگاهی به دور و برتان بیندازید و در احوال خانوادههایی که میشناسید دقت کنید. آیا شده جایی بروید و برای پذیرایی وقت شام یا ناهار، نوشابه نگذاشته باشند کنار غذا؟ البته که نوشابه را همراه دوغ میگذارند تا میهمان حق انتخاب داشته باشد اما مسأله این است که تا وقتی نوشابه هست کسی چندان سراغ دوغ بیچاره نمیرود. اگر میهمانها اهل سالمخوری باشند هم بههرحال باید نوشابه باشد چون شاید یکی آن وسط نوشابه خواست و اگر هم هیچ کس نخواست، باز نوشابه باید باشد چون بدون نوشابه که نمیشود و انگار سفره چیزی کم دارد. یک جورهایی پای ثابت میهمانیهاست و بدون آن سفره صفایی ندارد. غذای بیرون هم که خب معلوم است بدون نوشابه از گلوی آدم پایین نمیرود و بههرحال گاهی وقتها که اشکال ندارد و این حرفها. بعد وقتی سرانه مصرف نوشابهمان 4 برابر میانگین جهانی اعلام میشود، همهمان تعجب میکنیم و نچ نچ میکنیم که ای بابا ما که نوشابه نمیخوریم، اما آمارها چیز دیگری میگویند. طبق آخرین آمار اعلام شده، هر ایرانی به طور میانگین سالی 42 لیتر نوشابه[گازدار] میخورد و البته این آمار سالهاست روی همان عدد 42 لیتر ثابت مانده و خدا را شکر که یک نرخمان بالاخره چند سال است ثابت مانده است. گذشته از شوخی، با وجود تمام مضراتی که بارها گفتهاند و همهمان میدانیم، چرا نوشابه و سایر محصولات غذایی مضر همچنان در سبد خانوادهها به وفور یافت میشود و حتی برای آن تخفیفهای وسوسهکننده در نظر میگیرند و تبلیغات چشمنواز میسازند و از رسانه ملی پخش میکنند؟
بگذارید یک مثال دیگر بزنیم. همین روغن که همهمان میدانیم اصولاً چیز مضری است و هرچه کمتر مصرف بشود بهتر است. با این حال تبلیغ تلویزیونی خیلی اغراق شده مرد جوانی را نشانمان میدهد که مثلاً سنش خیلی بیشتر از آنچه به نظر میآید است و راز جوانیاش هم خوردن فلان روغن است. یعنی شما با خوردن روغن جوان میمانید و کیفیت زندگیتان بهتر میشود. روغنها اصلاً در بردن دل مشتری در تبلیغات با هم حسابی رقابت دارند. هر کدامشان ادعا میکنند از آن دیگری بهترند و خواص بیشتری دارند. این وسط هیچ کس نمیگوید با اینکه روغن مضر است و شما باید کمتر از آن مصرف کنید، ولی ما پیشنهاد میکنیم فلان روغن در سبد خریدتان باشد. همه روی مصرف بیشتر تأکید میکنند. بیشتر مصرف کنید و بیشتر بخرید. قضیه وقتی شکل وخیمتری به خود میگیرد که تبلیغات یکراست کودکان را نشانه میگیرد. اگر توجه کنید بیشتر تبلیغات مربوط به خوراکیهایی مثل چیپس و پفک و آبمیوههای غیرطبیعی که همهشان البته ادعای طبیعی بودن دارند، در زمانهایی پخش میشوند که کودکان احتمالاً پای تلویزیون هستند.
در فروشگاهها هم انواع این آبمیوهها با طرحهای کودکانه آراسته شده تا توجه کودکان و والدینشان را به خود جلب کند.
«کار تبلیغات اساساً همین است که مشتری را به خرید تشویق کند، آن هم خرید بیشتر. البته که در ساخت تیزرهای تبلیغاتی هم باید مصالح مردم در نظر گرفته شود و اینطور نباشد که با دروغپردازی بخواهند حقیقتی را وارونه جلوه دهند. مثلاً اینکه در تبلیغی ادعا کنند نوشابه یا روغن برای بدن مفید است، دروغ است. اگر ماده غذایی تبلیغ میشود معنیاش این نیست که ماده مفیدی برای بدن است. بههرحال تولیدکننده پول میدهد تا محصولش را تبلیغ کند اما باید اصول حرفهای و وجدان را هم در این زمینه در نظر داشت.» این را محمد صالحی، کارشناس تبلیغات میگوید و ادامه میدهد: «تولیدکنندگان باید توجه داشته باشند که در تبلیغ محصول خود باید اصل اعتمادسازی را در نظر داشته باشند و حتی اگر سازنده تیزر خواست برای جذابیت بیشتر مواردی غیرواقع یا اغراقآمیز را در آگهی بگنجاند، با آن مخالفت کنند چون اثر بد چنین تبلیغاتی ممکن است تا مدتها در ذهن مصرفکنندگان باقی بماند. مثلاً نگویند تمام گروههای سنی و هرکس با هر بیماری و مشکلی میتواند این محصول را مصرف کند چون این یک دروغ است. همه میدانند که برخی موادغذایی برای بیمارانی نظیر بیماران دیابتی و کسانی که فشار خون دارند، مناسب نیست و دروغ گفتن در این باره فقط اعتبار تولیدکننده را از بین میبرد. صداقت مهمترین چیز است و اگر شما در آگهی قید کنید که مثلاً مصرف این محصول به بیماران دیابتی و زنان باردار توصیه نمیشود، مسلماً تبلیغات مؤثرتری خواهید داشت چون با مردم صداقت داشتهاید. در مورد کودکان هم قطعاً این حساسیت باید خیلی زیاد باشد. اینکه در تبلیغات ادعا میکنند فلان تنقلات میتواند جایگزین خوبی برای غذای اصلی باشد و دارای انواع ویتامینهاست و میتواند تمام نیازهای بدن کودک را تأمین کند، یک دروغ بزرگ است. من مشابه این تبلیغات را زیاد دیدهام و جای تأسف دارد که چنین دروغهایی به مخاطب گفته میشود. حالا اینکه تبلیغ تنقلات بیفایده و زیانآور میکنیم یک بحث است و اینکه در مورد آن دروغ بگوییم هم یک بحث دیگر که بسیار غیرحرفهای و غیراخلاقی است. در این مورد باید اتفاقاً قید شود که این خوراکی نمیتواند جایگزین غذای اصلی شود که متأسفانه گاهی با عکس آن مواجه هستیم.»
این کارشناس تبلیغات همچنین به اشکال دیگر تبلیغات کارخانههای موادغذایی در شبکههای اجتماعی اشاره میکند که خیلی وقتها توسط افراد چهره و به اصطلاح سلبریتیها در شبکههای اجتماعی بویژه اینستاگرام صورت میگیرد. «وقتی شما چهره شناخته شدهای هستید خصوصاً باید دقت کنید که اثر تبلیغی که میکنید ممکن است برای همیشه در ذهن مردم باقی بماند. قرارداد تبلیغ شما تمام میشود و مردم تبلیغ را فراموش نمیکنند. اتفاقاً تولیدکننده هم همین را میخواهد اما آیا وجدان شما توانایی پاسخگویی به ضرر و زیانی که بواسطه مصرف بیشتر این موادغذایی به مردم میرسد دارد؟ متأسفانه اینجا هم فقط سود مالی در نظر گرفته میشود و کسی فکر سلامت مردم نیست.» علاوهبر تبلیغات، همانطور که در ابتدای گزارش هم گفتیم خیلی وقتها موادغذایی زیانآور در صف پیشنهادهای ویژه فروشگاهها قرار دارند و تقریباً میشود گفت یک پای ثابت اقلام مشمول تخفیف هستند. یعنی حتی اگر چندان هم مایل به خرید نباشید، قیمت بههرحال ممکن است وسوسهتان کند. معمولاً هم این اجناس تخفیف خورده در بستهبندیهای بزرگ 6 تایی یا بیشتر به فروش میرسد و یک جورهایی شکل خرید عمده را پیدا میکند. شما در حالت عادی یک جین نوشابه یا آبمیوه صنعتی نمیخرید اما اگر تخفیف خوبی به آن خورده باشد، بههرحال ممکن است وسوسه شوید. وقتی هم که بیشتر بخرید، قطعاً آن را مصرف میکنید. پیش خودتان میگویید یک لیوان نوشابه بیشتر مگر چه تأثیری دارد و همین یک لیوانها میشود سالی 42 لیتر.
گزارش نویس
تخفیفدارها را درست نزدیک در ورودی فروشگاه چیدهاند. در بیشتر فروشگاههای زنجیرهای و سوپرمارکتها همین کار را میکنند. تخفیفدارها باید اول از همه به چشم بیایند تا مشتری را به خرید ترغیب کنند. بستهبندیهای 6 تایی نوشابه هم بینشان هست. نوشابه خانواده که همینطوری هم قیمتش به نسبت تک نفرهها ارزانتر درمیآید و اگر تخفیف هم بخورد که نور علی نور است. اصلاً وقتی نوشابه خانواده هست آن هم با این قیمت، آدم مگر پولش زیادی کرده که نوشابه تک نفره بخرد؟! این همه هم که در تلویزیون تبلیغ میکنند همین نوشابههای خانواده را که روی میزهای خوشرنگ و لعاب چیده شدهاند و آنطور که میگویند صفای میهمانیها و جشنهای شماست و لحظههای خوشی برایتان به ارمغان میآورد. اصلاً میهمانی بدون نوشابه مگر میشود؟! میگویید چرا نمیشود؟ کافی است نگاهی به دور و برتان بیندازید و در احوال خانوادههایی که میشناسید دقت کنید. آیا شده جایی بروید و برای پذیرایی وقت شام یا ناهار، نوشابه نگذاشته باشند کنار غذا؟ البته که نوشابه را همراه دوغ میگذارند تا میهمان حق انتخاب داشته باشد اما مسأله این است که تا وقتی نوشابه هست کسی چندان سراغ دوغ بیچاره نمیرود. اگر میهمانها اهل سالمخوری باشند هم بههرحال باید نوشابه باشد چون شاید یکی آن وسط نوشابه خواست و اگر هم هیچ کس نخواست، باز نوشابه باید باشد چون بدون نوشابه که نمیشود و انگار سفره چیزی کم دارد. یک جورهایی پای ثابت میهمانیهاست و بدون آن سفره صفایی ندارد. غذای بیرون هم که خب معلوم است بدون نوشابه از گلوی آدم پایین نمیرود و بههرحال گاهی وقتها که اشکال ندارد و این حرفها. بعد وقتی سرانه مصرف نوشابهمان 4 برابر میانگین جهانی اعلام میشود، همهمان تعجب میکنیم و نچ نچ میکنیم که ای بابا ما که نوشابه نمیخوریم، اما آمارها چیز دیگری میگویند. طبق آخرین آمار اعلام شده، هر ایرانی به طور میانگین سالی 42 لیتر نوشابه[گازدار] میخورد و البته این آمار سالهاست روی همان عدد 42 لیتر ثابت مانده و خدا را شکر که یک نرخمان بالاخره چند سال است ثابت مانده است. گذشته از شوخی، با وجود تمام مضراتی که بارها گفتهاند و همهمان میدانیم، چرا نوشابه و سایر محصولات غذایی مضر همچنان در سبد خانوادهها به وفور یافت میشود و حتی برای آن تخفیفهای وسوسهکننده در نظر میگیرند و تبلیغات چشمنواز میسازند و از رسانه ملی پخش میکنند؟
بگذارید یک مثال دیگر بزنیم. همین روغن که همهمان میدانیم اصولاً چیز مضری است و هرچه کمتر مصرف بشود بهتر است. با این حال تبلیغ تلویزیونی خیلی اغراق شده مرد جوانی را نشانمان میدهد که مثلاً سنش خیلی بیشتر از آنچه به نظر میآید است و راز جوانیاش هم خوردن فلان روغن است. یعنی شما با خوردن روغن جوان میمانید و کیفیت زندگیتان بهتر میشود. روغنها اصلاً در بردن دل مشتری در تبلیغات با هم حسابی رقابت دارند. هر کدامشان ادعا میکنند از آن دیگری بهترند و خواص بیشتری دارند. این وسط هیچ کس نمیگوید با اینکه روغن مضر است و شما باید کمتر از آن مصرف کنید، ولی ما پیشنهاد میکنیم فلان روغن در سبد خریدتان باشد. همه روی مصرف بیشتر تأکید میکنند. بیشتر مصرف کنید و بیشتر بخرید. قضیه وقتی شکل وخیمتری به خود میگیرد که تبلیغات یکراست کودکان را نشانه میگیرد. اگر توجه کنید بیشتر تبلیغات مربوط به خوراکیهایی مثل چیپس و پفک و آبمیوههای غیرطبیعی که همهشان البته ادعای طبیعی بودن دارند، در زمانهایی پخش میشوند که کودکان احتمالاً پای تلویزیون هستند.
در فروشگاهها هم انواع این آبمیوهها با طرحهای کودکانه آراسته شده تا توجه کودکان و والدینشان را به خود جلب کند.
«کار تبلیغات اساساً همین است که مشتری را به خرید تشویق کند، آن هم خرید بیشتر. البته که در ساخت تیزرهای تبلیغاتی هم باید مصالح مردم در نظر گرفته شود و اینطور نباشد که با دروغپردازی بخواهند حقیقتی را وارونه جلوه دهند. مثلاً اینکه در تبلیغی ادعا کنند نوشابه یا روغن برای بدن مفید است، دروغ است. اگر ماده غذایی تبلیغ میشود معنیاش این نیست که ماده مفیدی برای بدن است. بههرحال تولیدکننده پول میدهد تا محصولش را تبلیغ کند اما باید اصول حرفهای و وجدان را هم در این زمینه در نظر داشت.» این را محمد صالحی، کارشناس تبلیغات میگوید و ادامه میدهد: «تولیدکنندگان باید توجه داشته باشند که در تبلیغ محصول خود باید اصل اعتمادسازی را در نظر داشته باشند و حتی اگر سازنده تیزر خواست برای جذابیت بیشتر مواردی غیرواقع یا اغراقآمیز را در آگهی بگنجاند، با آن مخالفت کنند چون اثر بد چنین تبلیغاتی ممکن است تا مدتها در ذهن مصرفکنندگان باقی بماند. مثلاً نگویند تمام گروههای سنی و هرکس با هر بیماری و مشکلی میتواند این محصول را مصرف کند چون این یک دروغ است. همه میدانند که برخی موادغذایی برای بیمارانی نظیر بیماران دیابتی و کسانی که فشار خون دارند، مناسب نیست و دروغ گفتن در این باره فقط اعتبار تولیدکننده را از بین میبرد. صداقت مهمترین چیز است و اگر شما در آگهی قید کنید که مثلاً مصرف این محصول به بیماران دیابتی و زنان باردار توصیه نمیشود، مسلماً تبلیغات مؤثرتری خواهید داشت چون با مردم صداقت داشتهاید. در مورد کودکان هم قطعاً این حساسیت باید خیلی زیاد باشد. اینکه در تبلیغات ادعا میکنند فلان تنقلات میتواند جایگزین خوبی برای غذای اصلی باشد و دارای انواع ویتامینهاست و میتواند تمام نیازهای بدن کودک را تأمین کند، یک دروغ بزرگ است. من مشابه این تبلیغات را زیاد دیدهام و جای تأسف دارد که چنین دروغهایی به مخاطب گفته میشود. حالا اینکه تبلیغ تنقلات بیفایده و زیانآور میکنیم یک بحث است و اینکه در مورد آن دروغ بگوییم هم یک بحث دیگر که بسیار غیرحرفهای و غیراخلاقی است. در این مورد باید اتفاقاً قید شود که این خوراکی نمیتواند جایگزین غذای اصلی شود که متأسفانه گاهی با عکس آن مواجه هستیم.»
این کارشناس تبلیغات همچنین به اشکال دیگر تبلیغات کارخانههای موادغذایی در شبکههای اجتماعی اشاره میکند که خیلی وقتها توسط افراد چهره و به اصطلاح سلبریتیها در شبکههای اجتماعی بویژه اینستاگرام صورت میگیرد. «وقتی شما چهره شناخته شدهای هستید خصوصاً باید دقت کنید که اثر تبلیغی که میکنید ممکن است برای همیشه در ذهن مردم باقی بماند. قرارداد تبلیغ شما تمام میشود و مردم تبلیغ را فراموش نمیکنند. اتفاقاً تولیدکننده هم همین را میخواهد اما آیا وجدان شما توانایی پاسخگویی به ضرر و زیانی که بواسطه مصرف بیشتر این موادغذایی به مردم میرسد دارد؟ متأسفانه اینجا هم فقط سود مالی در نظر گرفته میشود و کسی فکر سلامت مردم نیست.» علاوهبر تبلیغات، همانطور که در ابتدای گزارش هم گفتیم خیلی وقتها موادغذایی زیانآور در صف پیشنهادهای ویژه فروشگاهها قرار دارند و تقریباً میشود گفت یک پای ثابت اقلام مشمول تخفیف هستند. یعنی حتی اگر چندان هم مایل به خرید نباشید، قیمت بههرحال ممکن است وسوسهتان کند. معمولاً هم این اجناس تخفیف خورده در بستهبندیهای بزرگ 6 تایی یا بیشتر به فروش میرسد و یک جورهایی شکل خرید عمده را پیدا میکند. شما در حالت عادی یک جین نوشابه یا آبمیوه صنعتی نمیخرید اما اگر تخفیف خوبی به آن خورده باشد، بههرحال ممکن است وسوسه شوید. وقتی هم که بیشتر بخرید، قطعاً آن را مصرف میکنید. پیش خودتان میگویید یک لیوان نوشابه بیشتر مگر چه تأثیری دارد و همین یک لیوانها میشود سالی 42 لیتر.
مادران ورزشکار، فرزندان ایران
بازیکن تیم ملی فوتبال بانوان: ایافسی موافقت کرده است درصورت راه یابی به مسابقات آسیایی با فرزندم در این مسابقات حاضر شوم
ملیپوش روئینگ: بهترین اتفاق زندگیام مادرشدن بود. با تولد دختر عزیزم آدم جدیدی شدم
یکی از دوستان نام «آرنیکا» را که به معنای آریایی نیک است پیشنهاد داد
فرهمند: دنبال شگفتی و صعود به جام جهانی هستیم
اینکه در اردوی تیم ملی هستم، ۵۰ درصد بهخاطر همسرم حسین و حمایتهایش است
پریسا غفاری/ الهام فرهمند هم مادر است و هم فوتبالیست حرفهای. وقتی ابتدای فصل با باشگاه ذوبآهن قرارداد بست و دوباره فوتبال را شروع کرد، همه شوکه شدند. دخترش تازه به دنیا آمده بود و عجیب بود که چطور میخواهد در لیگ بازی کند. ولی حالا فرهمند در اردوی تیم ملی است و مثل همه بازیکنانی که در اردو هستند، آرزویش این است که با تیم ملی در جام ملتهای آسیا بازی کند و بدرخشد. فرهمند برای پوشیدن پیراهن تیم ملی باید دوبرابر بقیه تلاش کند چرا که فکر میکند با یک سال غیبت کمی از بقیه عقب افتاده است. او در این خصوص به خبرنگار «ایران» گفت: «من خیلی زود به میدان بازگشتم چون هدفم شرکت در جام ملتهای آسیا بود. برای همین سختیها را تحمل کردم تا به جایی که میخواهم برسم. دو ماه استراحت کردم و با 16 کیلو اضافه وزن کار را شروع کردم. ابتدا راه رفتن هم برایم مشکل بود اما کمکم وضعیت بهتر شد. تمرینات فوتبال و بدنسازی را با هم شروع کردم. روزهای اول فقط پاس و بغل پا میدادم و نمیتوانستم وارد کارهای گروهی شوم. الان دیگر وضعیت خوب است. با ذوبآهن در لیگ بازی کردم و الان هم در اردوی تیم ملی هستم.»
این بازیکن شرایط اردوی تیم ملی در کیش را هم بسیار مناسب میداند: «در طول اردوها خیلی به مرز آمادگی رسیدهام و در کیش هم با برنامهریزی که کادر فنی دارد به شرایط آرمانی رسیدهایم و آمادهایم تا در صورت انتخاب و قرار گرفتن در لیست نهایی، با تمام وجود برای تیم ملی کشورمان بازی کنیم.»
او در کنار تمرینات دغدغه مهم دیگری هم دارد. چرا که فرزندش «آرنیکا» به همراه مادرش با او به کیش رفتهاند: «اوایل خیلی دغدغه فکری داشتیم و اذیت میشدم. موقع تمرین، مادرم آرنیکا را کنار زمین میآورد تا اگر شیر خواست من بتوانم از زمین بیرون بروم و کنارش باشم. ولی بزودی 6 ماهه میشود و نگرانیهایم کمتر شده است. خدا را شکر بچه بسیار آرامی است.» قرار است اگر الهام فرهمند راهی هند (میزبان جام ملتهای فوتبال زنان آسیا) شد، مادر و فرزندش را هم ببرد: «خدا را شکر در نامهای که به ایافسی زده شد، آنها موافقت خود را اعلام کردند. جالب است که استقبال هم شد. پس من هم با فراغ بال میتوانم در کنار تیم ملی به بازیهایم فکر کنم.»
حسین پاپی که همین چند سال پیش فوتبالیست حرفهای بود و پیراهن سپاهان را میپوشید، همسر الهام فرهمند است. او مدتهاست از فرزند و همسرش دور است ولی همواره الهام را همراهی میکند. فرهمند با اشاره به این موضوع ادامه داد: «هر کس دیگری جای حسین بود نهتنها حمایت نمیکرد، بلکه شاید مانع هم ایجاد میکرد. بیشتر از همه، اوست که به من انگیزه میدهد. اگر من الان در اردوی تیم ملی هستم، ۵۰ درصد بهخاطر حسین و حمایتهایش است. او احساس من را درباره فوتبال بازی کردن درک میکند و همیشه به من میگوید تجربه بازی در جام ملتها چیز دیگری است که نباید این فرصت را از دست داد.»
ملیپوش ذوبآهن با توجه به انتخاب نام آرنیکا برای فرزندش میگوید: «نام آرنیکا را به پیشنهاد یکی از دوستانمان انتخاب کردیم. معنایش آریایی نیک است و امیدوارم در کنار من و پدرش آیندهای بسیار خوب را تجربه کند.»
آرنیکا دختر آرامی است و مادرش را اذیت نمیکند. فرهمند با لبخند از لحظات شیرین با فرزند بودنش تعریف میکند: «او بسیار آرام است و در زمانهای استراحت کلی با هم بازی میکنیم. دیروز هم روز استراحت ما بود و به همراه مادرم به گردش رفتیم و آرنیکا در هوای خوب کیش کلی گردش کرد.»
بازیکن تیم ملی فوتبال کشورمان در پایان از سختیهای پیش رو در جام ملتها صحبت کرد: «مسلماً گروه سختی داریم ولی همه امیدواریم که از گروهمان صعود کنیم و بار دیگر شگفتیساز بازیها شویم. کادر فنی در این مدت زحمات زیادی کشیده ولی تنها مشکل ما نداشتن بازیهای تدارکاتی است که ممکن است در بازی اول مقابل هند میزبان یقه ما را بگیرد. ولی من امید دارم مثل همیشه خدا همراه ما و شانس یارماست. میرویم تا بجنگیم و به جام جهانی صعود کنیم. چرا که استرالیا میزبان جامجهانی است و آسیا یک سهمیه بیشتر دارد. پس کار سخت ما شکست دادن هند است.»
خوشحال می شوم که دخترم ورزشکار حرفه ای شود
جاور: با طلای هانگژو کلکسیونم را تکمیل میکنم
بهترین اتفاق زندگیام به دنیا آمدن مینل و مادرشدن بود، با تولد دخترم مهسای جدیدی شدم
فائزه زمانی/ ملیپوش روئینگ که مدال برنز بازیهای آسیایی اینچئون و نقره جاکارتا را دارد، این بار طلای بازیهای آسیایی را نشانه گرفته تا با صید آن از آبهای هانگژو، کلکسیون مدالهایش در بازیهای آسیایی را تکمیل کند. مهسا جاور که سودای طلای بازیهای آسیایی هانگژو را در سر دارد، به خبرنگار«ایران» گفت: «من مدال نقره و برنز بازیهای آسیایی را دارم و حالا با حضور مینل در زندگیام، تمام هدفم مدال طلای هانگژو است تا کلکسیون مدالهایم در بازیهای آسیایی تکمیل شود. با مربیام افشین فرزام صحبت کرده و تمام هم و غم ما صید طلا در این بازیها است که امیدوارم این اتفاق بیفتد.» او که دوباره به اردوی تیم ملی برگشته، اظهار داشت: «این روزها تمریناتم را زیر نظر افشین فرزام ادامه میدهم و خدا را شکر همه چیز بهخوبی پیش میرود. حالا همه تمرکزم روی بازیهای آسیایی سال بعد است تا انشاءالله بتوانم نتیجه خوبی در هانگژو بگیرم.»
به گفته جاور با رسیدن قایقها انگیزه پاروزنان اردونشین چندبرابر شده است: «ما از نظر تجهیزات در مضیقه بودیم و واقعاً شرایط سختی در اردوها داشتیم. حالا خدا را شکر که بالاخره قایقهای مانده در گمرک به دریاچه رسید. البته هنوز قایقها باز نشده و قرار است بهزودی بین ملیپوشان تقسیم شود ولی با رسیدن قایقها همه خوشحال هستند و انگیزه بچهها چندبرابر شده است. ما همیشه به کمبود قایق و تجهیزات عادت داشتیم و نمیتوانم بگویم اگر این قایقها نمیرسید اردوها تعطیل میشد ولی اگر قایقها از گمرک ترخیص نمیشد، ادامه اردوها برای بازیهای آسیایی با تعداد زیاد قایقرانان واقعاً سخت میشد. از حالا به بعد میتوانیم تمرکز بیشتری روی تمریناتمان داشته باشیم.»
قایقران ملیپوش که دختر 3 سالهای به نام «مینل» دارد، شرایطش را برای تمرین نسبت به بقیه ملیپوشان سختتر میداند: «من مادرهستم و شرایط زندگیام نسبت به بقیه ملیپوشان مجرد، فرق میکند. اگر قایقرانان دیگر بین تمریناتشان استراحت میکنند من با دخترم مینل بازی کرده و وقتم را با او میگذرانم. قبل از این تمام زحمات مینل با مادرم بود و حالا بیشتر پیش خودم است. نمیتوانم بگویم ورزش حرفهای با وجود فرزند کوچک سخت نیست ولی وقتی تصمیم برگشت به تیم ملی را گرفتم سختیهایش را به جان خریدم.»
او بدش نمیآید که دخترش هم جا پای خودش گذاشته و قایقران شود: «اگر بگویم صددرصد دوست دارم که مینل پا جا پای من در قایقرانی بگذارد دروغ است ولی واقعاً خوشحال میشوم اگر ورزشکار حرفهای شود.» او از دلیل انتخاب اسم مینل برای دخترش میگوید: «ما قبل از به دنیا آمدن مینل دنبال اسم بودیم ودر این حین به اسم مینل که به معنای مروارید آسمانی است، برخوردیم و از آنجایی که این اسم به دلمان نشست، برای دخترمان انتخاب کردیم.» به گفته او، دختر 3 سالهاش سر تمریناتش حاضر شده و او را تشویق میکند: «مینل حالا به سنی رسیده که او را سرتمرینات و اردوهایم میبرم و در جریان اردوی آمادهسازی مسابقات قهرمانی آسیا وقتی از آب بیرون میآمدم او و مادرم را میدیدم که روی اسکله منتظر من بودند و حتی حین تمرین من را تشویق کرده و هنگام بالا آمدن از دریاچه به من خسته نباشید میگفت، میتوانم بگویم که این لحظات یکی از قشنگترین حسهایی بود که در کل دوران قهرمانیام داشتم.» جاور تولد دخترش را بهترین اتفاق زندگیاش میداند: «بهترین اتفاق زندگیام به دنیا آمدن مینل و مادرشدن بود. با تولد دخترم مهسای جدیدی شدم و انگیزه و قدرتم دوبرابر شد. خوشحالم که این اتفاق از یک دختر، مادری قوی ساخت و میتوانم بگویم که حالا اولویتم دخترم است و اول به او و بعد به خودم فکر میکنم، حالا تمام تلاشم را میکنم تا مینل دختری قوی، موفق و مستقل مثل مادرم شود.» ملیپوش روئینگ خطاب به مادران ایرانی میگوید: «یک مادر اول باید حالش خوب بوده و شاد باشد تا بتواند کودکی را تربیت کرده و از او آدمی قوی بسازد. اگر من خود انسانی قوی باشم، میتوانم فرزندی قوی تربیت کنم، پس مادران در وهله اول نباید خودشان را فراموش کنند.»
دارنده مدال نقره روئینگ بازیهای آسیایی جاکارتا معتقد است توجه به قایقرانی بیشتر شده: «ما دختران روئینگی خودمان را ثابت کرده و توانستیم سال به سال نتایج بهتری بگیریم. ما در همه میادین و مسابقات مهم مدالآور بوده و رکوردهای خوبی ثبت کردهایم. بعد از حضور در المپیک ریو، روئینگ دختران کمی به چشمم آمد و با درخشش نازنین ملایی در المپیک توکیو توجه به روئینگ بیشتر شد. قایقرانان ثابت کردهاند که در هر میدانی میتوانند نتایج خوب بگیرند و حالا امیدوارم که توجه به ما بیشتر باشد تا بتوانیم با مدالهای خوشرنگتر مردم و مسئولان را خوشحالتر کنیم.»
فرهمند: دنبال شگفتی و صعود به جام جهانی هستیم
اینکه در اردوی تیم ملی هستم، ۵۰ درصد بهخاطر همسرم حسین و حمایتهایش است
پریسا غفاری/ الهام فرهمند هم مادر است و هم فوتبالیست حرفهای. وقتی ابتدای فصل با باشگاه ذوبآهن قرارداد بست و دوباره فوتبال را شروع کرد، همه شوکه شدند. دخترش تازه به دنیا آمده بود و عجیب بود که چطور میخواهد در لیگ بازی کند. ولی حالا فرهمند در اردوی تیم ملی است و مثل همه بازیکنانی که در اردو هستند، آرزویش این است که با تیم ملی در جام ملتهای آسیا بازی کند و بدرخشد. فرهمند برای پوشیدن پیراهن تیم ملی باید دوبرابر بقیه تلاش کند چرا که فکر میکند با یک سال غیبت کمی از بقیه عقب افتاده است. او در این خصوص به خبرنگار «ایران» گفت: «من خیلی زود به میدان بازگشتم چون هدفم شرکت در جام ملتهای آسیا بود. برای همین سختیها را تحمل کردم تا به جایی که میخواهم برسم. دو ماه استراحت کردم و با 16 کیلو اضافه وزن کار را شروع کردم. ابتدا راه رفتن هم برایم مشکل بود اما کمکم وضعیت بهتر شد. تمرینات فوتبال و بدنسازی را با هم شروع کردم. روزهای اول فقط پاس و بغل پا میدادم و نمیتوانستم وارد کارهای گروهی شوم. الان دیگر وضعیت خوب است. با ذوبآهن در لیگ بازی کردم و الان هم در اردوی تیم ملی هستم.»
این بازیکن شرایط اردوی تیم ملی در کیش را هم بسیار مناسب میداند: «در طول اردوها خیلی به مرز آمادگی رسیدهام و در کیش هم با برنامهریزی که کادر فنی دارد به شرایط آرمانی رسیدهایم و آمادهایم تا در صورت انتخاب و قرار گرفتن در لیست نهایی، با تمام وجود برای تیم ملی کشورمان بازی کنیم.»
او در کنار تمرینات دغدغه مهم دیگری هم دارد. چرا که فرزندش «آرنیکا» به همراه مادرش با او به کیش رفتهاند: «اوایل خیلی دغدغه فکری داشتیم و اذیت میشدم. موقع تمرین، مادرم آرنیکا را کنار زمین میآورد تا اگر شیر خواست من بتوانم از زمین بیرون بروم و کنارش باشم. ولی بزودی 6 ماهه میشود و نگرانیهایم کمتر شده است. خدا را شکر بچه بسیار آرامی است.» قرار است اگر الهام فرهمند راهی هند (میزبان جام ملتهای فوتبال زنان آسیا) شد، مادر و فرزندش را هم ببرد: «خدا را شکر در نامهای که به ایافسی زده شد، آنها موافقت خود را اعلام کردند. جالب است که استقبال هم شد. پس من هم با فراغ بال میتوانم در کنار تیم ملی به بازیهایم فکر کنم.»
حسین پاپی که همین چند سال پیش فوتبالیست حرفهای بود و پیراهن سپاهان را میپوشید، همسر الهام فرهمند است. او مدتهاست از فرزند و همسرش دور است ولی همواره الهام را همراهی میکند. فرهمند با اشاره به این موضوع ادامه داد: «هر کس دیگری جای حسین بود نهتنها حمایت نمیکرد، بلکه شاید مانع هم ایجاد میکرد. بیشتر از همه، اوست که به من انگیزه میدهد. اگر من الان در اردوی تیم ملی هستم، ۵۰ درصد بهخاطر حسین و حمایتهایش است. او احساس من را درباره فوتبال بازی کردن درک میکند و همیشه به من میگوید تجربه بازی در جام ملتها چیز دیگری است که نباید این فرصت را از دست داد.»
ملیپوش ذوبآهن با توجه به انتخاب نام آرنیکا برای فرزندش میگوید: «نام آرنیکا را به پیشنهاد یکی از دوستانمان انتخاب کردیم. معنایش آریایی نیک است و امیدوارم در کنار من و پدرش آیندهای بسیار خوب را تجربه کند.»
آرنیکا دختر آرامی است و مادرش را اذیت نمیکند. فرهمند با لبخند از لحظات شیرین با فرزند بودنش تعریف میکند: «او بسیار آرام است و در زمانهای استراحت کلی با هم بازی میکنیم. دیروز هم روز استراحت ما بود و به همراه مادرم به گردش رفتیم و آرنیکا در هوای خوب کیش کلی گردش کرد.»
بازیکن تیم ملی فوتبال کشورمان در پایان از سختیهای پیش رو در جام ملتها صحبت کرد: «مسلماً گروه سختی داریم ولی همه امیدواریم که از گروهمان صعود کنیم و بار دیگر شگفتیساز بازیها شویم. کادر فنی در این مدت زحمات زیادی کشیده ولی تنها مشکل ما نداشتن بازیهای تدارکاتی است که ممکن است در بازی اول مقابل هند میزبان یقه ما را بگیرد. ولی من امید دارم مثل همیشه خدا همراه ما و شانس یارماست. میرویم تا بجنگیم و به جام جهانی صعود کنیم. چرا که استرالیا میزبان جامجهانی است و آسیا یک سهمیه بیشتر دارد. پس کار سخت ما شکست دادن هند است.»
خوشحال می شوم که دخترم ورزشکار حرفه ای شود
جاور: با طلای هانگژو کلکسیونم را تکمیل میکنم
بهترین اتفاق زندگیام به دنیا آمدن مینل و مادرشدن بود، با تولد دخترم مهسای جدیدی شدم
فائزه زمانی/ ملیپوش روئینگ که مدال برنز بازیهای آسیایی اینچئون و نقره جاکارتا را دارد، این بار طلای بازیهای آسیایی را نشانه گرفته تا با صید آن از آبهای هانگژو، کلکسیون مدالهایش در بازیهای آسیایی را تکمیل کند. مهسا جاور که سودای طلای بازیهای آسیایی هانگژو را در سر دارد، به خبرنگار«ایران» گفت: «من مدال نقره و برنز بازیهای آسیایی را دارم و حالا با حضور مینل در زندگیام، تمام هدفم مدال طلای هانگژو است تا کلکسیون مدالهایم در بازیهای آسیایی تکمیل شود. با مربیام افشین فرزام صحبت کرده و تمام هم و غم ما صید طلا در این بازیها است که امیدوارم این اتفاق بیفتد.» او که دوباره به اردوی تیم ملی برگشته، اظهار داشت: «این روزها تمریناتم را زیر نظر افشین فرزام ادامه میدهم و خدا را شکر همه چیز بهخوبی پیش میرود. حالا همه تمرکزم روی بازیهای آسیایی سال بعد است تا انشاءالله بتوانم نتیجه خوبی در هانگژو بگیرم.»
به گفته جاور با رسیدن قایقها انگیزه پاروزنان اردونشین چندبرابر شده است: «ما از نظر تجهیزات در مضیقه بودیم و واقعاً شرایط سختی در اردوها داشتیم. حالا خدا را شکر که بالاخره قایقهای مانده در گمرک به دریاچه رسید. البته هنوز قایقها باز نشده و قرار است بهزودی بین ملیپوشان تقسیم شود ولی با رسیدن قایقها همه خوشحال هستند و انگیزه بچهها چندبرابر شده است. ما همیشه به کمبود قایق و تجهیزات عادت داشتیم و نمیتوانم بگویم اگر این قایقها نمیرسید اردوها تعطیل میشد ولی اگر قایقها از گمرک ترخیص نمیشد، ادامه اردوها برای بازیهای آسیایی با تعداد زیاد قایقرانان واقعاً سخت میشد. از حالا به بعد میتوانیم تمرکز بیشتری روی تمریناتمان داشته باشیم.»
قایقران ملیپوش که دختر 3 سالهای به نام «مینل» دارد، شرایطش را برای تمرین نسبت به بقیه ملیپوشان سختتر میداند: «من مادرهستم و شرایط زندگیام نسبت به بقیه ملیپوشان مجرد، فرق میکند. اگر قایقرانان دیگر بین تمریناتشان استراحت میکنند من با دخترم مینل بازی کرده و وقتم را با او میگذرانم. قبل از این تمام زحمات مینل با مادرم بود و حالا بیشتر پیش خودم است. نمیتوانم بگویم ورزش حرفهای با وجود فرزند کوچک سخت نیست ولی وقتی تصمیم برگشت به تیم ملی را گرفتم سختیهایش را به جان خریدم.»
او بدش نمیآید که دخترش هم جا پای خودش گذاشته و قایقران شود: «اگر بگویم صددرصد دوست دارم که مینل پا جا پای من در قایقرانی بگذارد دروغ است ولی واقعاً خوشحال میشوم اگر ورزشکار حرفهای شود.» او از دلیل انتخاب اسم مینل برای دخترش میگوید: «ما قبل از به دنیا آمدن مینل دنبال اسم بودیم ودر این حین به اسم مینل که به معنای مروارید آسمانی است، برخوردیم و از آنجایی که این اسم به دلمان نشست، برای دخترمان انتخاب کردیم.» به گفته او، دختر 3 سالهاش سر تمریناتش حاضر شده و او را تشویق میکند: «مینل حالا به سنی رسیده که او را سرتمرینات و اردوهایم میبرم و در جریان اردوی آمادهسازی مسابقات قهرمانی آسیا وقتی از آب بیرون میآمدم او و مادرم را میدیدم که روی اسکله منتظر من بودند و حتی حین تمرین من را تشویق کرده و هنگام بالا آمدن از دریاچه به من خسته نباشید میگفت، میتوانم بگویم که این لحظات یکی از قشنگترین حسهایی بود که در کل دوران قهرمانیام داشتم.» جاور تولد دخترش را بهترین اتفاق زندگیاش میداند: «بهترین اتفاق زندگیام به دنیا آمدن مینل و مادرشدن بود. با تولد دخترم مهسای جدیدی شدم و انگیزه و قدرتم دوبرابر شد. خوشحالم که این اتفاق از یک دختر، مادری قوی ساخت و میتوانم بگویم که حالا اولویتم دخترم است و اول به او و بعد به خودم فکر میکنم، حالا تمام تلاشم را میکنم تا مینل دختری قوی، موفق و مستقل مثل مادرم شود.» ملیپوش روئینگ خطاب به مادران ایرانی میگوید: «یک مادر اول باید حالش خوب بوده و شاد باشد تا بتواند کودکی را تربیت کرده و از او آدمی قوی بسازد. اگر من خود انسانی قوی باشم، میتوانم فرزندی قوی تربیت کنم، پس مادران در وهله اول نباید خودشان را فراموش کنند.»
دارنده مدال نقره روئینگ بازیهای آسیایی جاکارتا معتقد است توجه به قایقرانی بیشتر شده: «ما دختران روئینگی خودمان را ثابت کرده و توانستیم سال به سال نتایج بهتری بگیریم. ما در همه میادین و مسابقات مهم مدالآور بوده و رکوردهای خوبی ثبت کردهایم. بعد از حضور در المپیک ریو، روئینگ دختران کمی به چشمم آمد و با درخشش نازنین ملایی در المپیک توکیو توجه به روئینگ بیشتر شد. قایقرانان ثابت کردهاند که در هر میدانی میتوانند نتایج خوب بگیرند و حالا امیدوارم که توجه به ما بیشتر باشد تا بتوانیم با مدالهای خوشرنگتر مردم و مسئولان را خوشحالتر کنیم.»
بخشنامه مهم سازمان زندانها برای تضمین حقوق زندانیان صادر شد
تسهیلات ویژه برای زنان بازداشتی و متهمان سیاسی
گروه سیاسی/ سازمان زندانها بخشنامهای را در تضمین تقویت حقوق زندانیان و بازداشت شدگان و رعایت جنبههای اسلامی، اخلاقی و انسانی در برخورد با آنان صادر کرده است.
این دستورالعمل که در قالب ۸ بند تدوین شده، ابتدا به بیان حقوق متهمان در بدو ورود به بازداشتگاهها و زندان پرداخته و سپس حقوق متهمان از حیث تفکیک و طبقهبندی زندانیان را برشمرده است. این بخشنامه همچنین به موضوع رعایت کرامت انسانی آنان و سنجش وضعیت زندانی از حیث روانی و جسمی اشاره کرده و به ملاقاتهای زندانیان با اعضای خانواده و دسترسی به وکیل پرداخته است. نحوه اعزامهای زندانیان به خارج از زندان، حضور در سلولهای انفرادی، گزارش دهی زندانی به مقامات بالاتر و نیز نظارت بر بازداشتگاهها از دیگر موارد تأکید شده در این بخشنامه است.
این بخشنامه که به منظور اجرای دقیق موازین حقوق شهروندی و حقوق اسلامی و انسانی متهمان در بازداشتگاههای عمومی، امنیتی، انتظامی و نظامی و در اجرای قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی (مصوب ۱۳۸۲) قانون آیین دادرسی کیفری مواد ۲، ۳ و ۱۰۹ و سایر مقررات مذکور در آیین نامه اجرایی سازمان زندانها (مصوب ۱۴۰۰)، آیین نامه اجرایی نحوه اداره بازداشتگاههای امنیتی (مصوب ۱۳۹۷)، آیین نامه نحوه ایجاد، اداره و نظارت بر بازداشتگاههای انتظامی (مصوب ۱۳۹۱)، آیین نامه اجرایی ایجاد و اداره بازداشتگاههای ویژه متهمان جرایم خاص (مصوب ۱۳۸۹)، دستورالعمل نحوه تأسیس واحدهای حمایت از حقوق شهروندی زندانیان (مصوب ۱۳۸۵) و با امعان نظر به مجموعه قواعد حداقل استاندارد سازمان ملل متحد در مورد رفتار با زندانیان (موسوم به قواعد نلسون ماندلا، مصوب سال ۲۰۱۵ میلادی مجمع عمومی ملل متحد) و قواعد ملل متحد در خصوص رفتار با زنان زندانی (موسوم به اعلامیه بانکوک مصوب سال ۲۰۱۰ میلادی) و به منظور فراهم نمودن زمینه نظارت حداکثری سازمان بر بازداشتگاههای مذکور، نوشته شده، ضمن تأکید بر رعایت کلیه حقوق زندانیان مصّرح در قوانین و مقررات کشور، بر اجرای موارد دیگری هم اصرار داشته است. «ممنوعیت انگشت نگاری، بازرسی بدنی بدون لباس و پذیرش زندانی دارای بیماری حاد»، «لزوم طبقهبندی بازداشت شدگان و اعمال نظارتهای سرزده بر بندها»، «ممنوعیت شکنجه، رفتار تبعیض آمیز، اعمال سلیقه براساس نوع، جنس و سطح تمکن مالی زندانی»، «ممنوعیت تندخویی، دستبند و پابند و کوتاه کردن موی سر و صورت»، «تسهیلات ویژه برای زندانیان زن، زنان باردار، مادران و اقلیتهای دینی»، «ضرورت فراهم سازی ملاقات با خانواده و وکیل»، «ممنوعیت استفاده از پابند برای متهمان اعزامی به ویژه افراد زیر هجده سال»، «ممنوعیت اجبار استفاده از پوشش چادر برای زنان» و تسهیلات برای متهمین سیاسی و مطبوعاتی» از جمله موارد مهم مطرح شده در این بخشنامه است. تبیین حقوق زندانیان انفرادی، از دیگر موضوعات مهمی است که در این بخشنامه به آن پرداخته شده است. ممنوعیت زندان انفرادی برای زنان باردار و مادران همراه فرزند و تسهیلات برای متهمان جرایم سیاسی، تبیین شرایط فیزیکی اتاقهای انفرادی در راستای حفظ حقوق متهمان از نمونه این تأکیدات است. تبیین حقوق متهمان از حیث اطلاع رسانی و ارائه شکایات، نظارت فراگیر بر عملکرد زندانبانان و لزوم نصب منشور حقوق زندانیان در تمامی بندها از دیگر موضوعات قابل توجه در بخشنامه سازمان زندانهاست. بند پایانی این ابلاغیه هم به نحوه نظارت بر بازداشتگاهها پرداخته و در آن، انواع حقوق متهمین و محکومین در این زمینه برشمرده شده است. در این بند ضمن تأکید بر لزوم فراگیری دوربینها در تمامی نقاط زندان و بررسی آنها توسط مسئولان زندان، نصب بخشنامه مذکور به عنوان منشور حقوق زندانیان در تمامی بخشهای زندان و در جلو چشم متهمین و زندانیان الزامی شده است. همچنین در این بخشنامه بر انجام نظارتهای سرزده و حتی شبانه بر زندانها و گزارش نمودن تخلفات احتمالی به دفتر صیانت از حقوق زندانیان و نیز رئیس سازمان تأکید شده است.
این دستورالعمل که در قالب ۸ بند تدوین شده، ابتدا به بیان حقوق متهمان در بدو ورود به بازداشتگاهها و زندان پرداخته و سپس حقوق متهمان از حیث تفکیک و طبقهبندی زندانیان را برشمرده است. این بخشنامه همچنین به موضوع رعایت کرامت انسانی آنان و سنجش وضعیت زندانی از حیث روانی و جسمی اشاره کرده و به ملاقاتهای زندانیان با اعضای خانواده و دسترسی به وکیل پرداخته است. نحوه اعزامهای زندانیان به خارج از زندان، حضور در سلولهای انفرادی، گزارش دهی زندانی به مقامات بالاتر و نیز نظارت بر بازداشتگاهها از دیگر موارد تأکید شده در این بخشنامه است.
این بخشنامه که به منظور اجرای دقیق موازین حقوق شهروندی و حقوق اسلامی و انسانی متهمان در بازداشتگاههای عمومی، امنیتی، انتظامی و نظامی و در اجرای قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی (مصوب ۱۳۸۲) قانون آیین دادرسی کیفری مواد ۲، ۳ و ۱۰۹ و سایر مقررات مذکور در آیین نامه اجرایی سازمان زندانها (مصوب ۱۴۰۰)، آیین نامه اجرایی نحوه اداره بازداشتگاههای امنیتی (مصوب ۱۳۹۷)، آیین نامه نحوه ایجاد، اداره و نظارت بر بازداشتگاههای انتظامی (مصوب ۱۳۹۱)، آیین نامه اجرایی ایجاد و اداره بازداشتگاههای ویژه متهمان جرایم خاص (مصوب ۱۳۸۹)، دستورالعمل نحوه تأسیس واحدهای حمایت از حقوق شهروندی زندانیان (مصوب ۱۳۸۵) و با امعان نظر به مجموعه قواعد حداقل استاندارد سازمان ملل متحد در مورد رفتار با زندانیان (موسوم به قواعد نلسون ماندلا، مصوب سال ۲۰۱۵ میلادی مجمع عمومی ملل متحد) و قواعد ملل متحد در خصوص رفتار با زنان زندانی (موسوم به اعلامیه بانکوک مصوب سال ۲۰۱۰ میلادی) و به منظور فراهم نمودن زمینه نظارت حداکثری سازمان بر بازداشتگاههای مذکور، نوشته شده، ضمن تأکید بر رعایت کلیه حقوق زندانیان مصّرح در قوانین و مقررات کشور، بر اجرای موارد دیگری هم اصرار داشته است. «ممنوعیت انگشت نگاری، بازرسی بدنی بدون لباس و پذیرش زندانی دارای بیماری حاد»، «لزوم طبقهبندی بازداشت شدگان و اعمال نظارتهای سرزده بر بندها»، «ممنوعیت شکنجه، رفتار تبعیض آمیز، اعمال سلیقه براساس نوع، جنس و سطح تمکن مالی زندانی»، «ممنوعیت تندخویی، دستبند و پابند و کوتاه کردن موی سر و صورت»، «تسهیلات ویژه برای زندانیان زن، زنان باردار، مادران و اقلیتهای دینی»، «ضرورت فراهم سازی ملاقات با خانواده و وکیل»، «ممنوعیت استفاده از پابند برای متهمان اعزامی به ویژه افراد زیر هجده سال»، «ممنوعیت اجبار استفاده از پوشش چادر برای زنان» و تسهیلات برای متهمین سیاسی و مطبوعاتی» از جمله موارد مهم مطرح شده در این بخشنامه است. تبیین حقوق زندانیان انفرادی، از دیگر موضوعات مهمی است که در این بخشنامه به آن پرداخته شده است. ممنوعیت زندان انفرادی برای زنان باردار و مادران همراه فرزند و تسهیلات برای متهمان جرایم سیاسی، تبیین شرایط فیزیکی اتاقهای انفرادی در راستای حفظ حقوق متهمان از نمونه این تأکیدات است. تبیین حقوق متهمان از حیث اطلاع رسانی و ارائه شکایات، نظارت فراگیر بر عملکرد زندانبانان و لزوم نصب منشور حقوق زندانیان در تمامی بندها از دیگر موضوعات قابل توجه در بخشنامه سازمان زندانهاست. بند پایانی این ابلاغیه هم به نحوه نظارت بر بازداشتگاهها پرداخته و در آن، انواع حقوق متهمین و محکومین در این زمینه برشمرده شده است. در این بند ضمن تأکید بر لزوم فراگیری دوربینها در تمامی نقاط زندان و بررسی آنها توسط مسئولان زندان، نصب بخشنامه مذکور به عنوان منشور حقوق زندانیان در تمامی بخشهای زندان و در جلو چشم متهمین و زندانیان الزامی شده است. همچنین در این بخشنامه بر انجام نظارتهای سرزده و حتی شبانه بر زندانها و گزارش نمودن تخلفات احتمالی به دفتر صیانت از حقوق زندانیان و نیز رئیس سازمان تأکید شده است.
خسارتهای جبرانناپذیر ارزترجیحی
محمدرضا یزدیزاده
کارشناس اقتصادی
تخصیص ارز 4200 تومانی مانند هر طرح دیگری قاعدتاً منطبق بر یک سری اهداف ارائه شده و قطعاً همچون هر طرح دیگری آثار منفی همراه داشته است. در تاریخ اقتصاد کشور بارها نتایج سیاستهای منطبق بر ارزهای دو نرخی آزمون شده و در نهایت به این نتیجه رسیدهایم که اقدام نادرستی است. اما مجدداً بنا به شرایط خاص و از آنجایی که همچنان گمان میشود راحتترین راه حل بهترین راه حل است، برای چندمین بار ارز چند نرخی را اجرایی کردیم. اگر اهداف اجرای این سیاست را حمایت از مصرفکننده، کاهش قیمت برخی کالاهای ضروری برای مصرفکنندگان و کاهش تورم بدانیم باید بررسی کرد که آیا این طرح توانسته اهداف خود را محقق کند و چه آثار منفیای برجای گذاشته است؟
زمانی که یارانه به کالای مصرفی اختصاص مییابد و از آنجا که مصرف، تابع درآمد است یعنی هرچه درآمد بالاتر رود، مصرف نیز افزایش مییابد، پس میتوان گفت در این مرحله عملاً نقض غرض صورت گرفته است؛ یعنی ارزی برای کمک به اقشار کمدرآمد اختصاص پیدا کرده که مصرف پایینتری دارند و چون درآمدشان پایینتر است، پس یارانه کمتری را هم دریافت میکنند، چون یارانه به تناسب مصرف داده میشود. در بحث کنترل تورم نیز بنا به دو دلیل چنین هدفی هرگز تحقق پیدا نکرد. نخستین مسأله سیستم نظارت بر توزیع است و نظارت به اینکه آیا یارانه به مصرفکننده رسیده یا خیر که به نظر این نظارت غیرممکن است. حتی همان مصرفکننده پردرآمدی که بیشتر مصرف میکند و سهم بیشتری از یارانه دارد کاملاً از یارانه منتفع نمیشود چون سیستم توزیع ایراد اساسی دارد و عملاً کاهش قیمت صورت نمیگیرد. از سوی دیگر زمانی که قیمت کالاهای مصرفی داخل پایین نگه داشته میشود قاچاق منفی روی میدهد؛ با این توضیح که اگر صادراتی هم انجام میشود در واقع صادرات ارز سوبسیددار کشور است. موضوع قاچاق و صادرات ارز باعث افزایش قیمت کالاهای داخلی میشود و این خود مجدداً نقض غرض است. نتیجه بسیار مخرب دیگر این سیاست آن است که تصمیمگیران از سوی مردم تصمیم میگیرند که بخشی از امکانات مردم را به مصرف کالاهای خاصی اختصاص دهند که نتیجه آن این است که دولت از درآمد حاصل از فروش ارز محروم میشود و تبعاتی همچون کسری بودجه، استقراض از بانک مرکزی و افزایش پایه پولی و تورم را به همراه دارد که از جنبه دیگری اهداف طرح را زیر سؤال میبرد. البته که تورم ایجاد شده مجدداً زندگی اقشار آسیبپذیر را تحتالشعاع قرار میدهد و اغنیا را منتفع میکند. یکی دیگر از نتایج مخرب تخصیص ارز 4200 تومانی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد، آسیب به تولید داخلی است؛ با این توضیح که وقتی به واردات کالا یارانه اختصاص مییابد نمیتوان انتظار داشت آن کالا در داخل تولید شود چرا که تولیدکننده دیگر توان رقابت ندارد. مشخصاً در رابطه با ارز 4200 تومانی که به مواد غذایی اختصاص یافت در واقع تولید این مواد غذایی در داخل به سمت صفر رفت و امنیت غذایی کشور به خطر افتاد. همچنین در بخش کشاورزی الگوی کشاورزی بههم ریخت. کشاورز بهجای آنکه به دنبال کشت این محصولات برود به سمت کشت محصولات آببر سوق داده شد که قابلیت صادرات دارند؛ این یعنی کشاورز به صادرکننده ارز تبدیل شد. بنابراین هیچ یک از اهداف متصور شده این سیاست محقق نشد و علاوه بر آن بزرگترین ضربه به تولید داخلی وارد آمد.
با این تفاسیر از کسانی که از ادامه این سیاست جانبداری میکنند باید پرسیده شود که دلیلشان چیست. وقتی هیچیک از اهداف طرح محقق نشده است. حالا پس از تشریح و تبیین این سیاست و بررسی آثار مخربش این سؤال مطرح میشود که راهکار چیست. بدون تردید باید در اقتصاد به سمت قیمتهای یکسان حرکت کنیم. چند نرخی بودن تخصیص منابع را بههم میریزد. پیشنهاد میشود مابهالتفاوت ارز به یک حساب یا صندوق مجزا تحت عنوان صندوق رفاه ملی واریز شود. البته که محل هزینه این صندوق باید کاملاً شفاف و مشخص باشد و با بودجه دولت ادغام نشود. یعنی صرف پرداخت یارانه نقدی به اقشار آسیبپذیر، بیمه همگانی و خدمات دیگر تأمین اجتماعی شود. در جمعبندی نهایی باید گفت حذف ارز 4200 تومانی یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است. این ضرورتی برای حرکت به سمت امنیت غذایی کشور، الگوی مناسب تولید و تحقق عدالت اجتماعی است که باید اجرا شود.
کارشناس اقتصادی
تخصیص ارز 4200 تومانی مانند هر طرح دیگری قاعدتاً منطبق بر یک سری اهداف ارائه شده و قطعاً همچون هر طرح دیگری آثار منفی همراه داشته است. در تاریخ اقتصاد کشور بارها نتایج سیاستهای منطبق بر ارزهای دو نرخی آزمون شده و در نهایت به این نتیجه رسیدهایم که اقدام نادرستی است. اما مجدداً بنا به شرایط خاص و از آنجایی که همچنان گمان میشود راحتترین راه حل بهترین راه حل است، برای چندمین بار ارز چند نرخی را اجرایی کردیم. اگر اهداف اجرای این سیاست را حمایت از مصرفکننده، کاهش قیمت برخی کالاهای ضروری برای مصرفکنندگان و کاهش تورم بدانیم باید بررسی کرد که آیا این طرح توانسته اهداف خود را محقق کند و چه آثار منفیای برجای گذاشته است؟
زمانی که یارانه به کالای مصرفی اختصاص مییابد و از آنجا که مصرف، تابع درآمد است یعنی هرچه درآمد بالاتر رود، مصرف نیز افزایش مییابد، پس میتوان گفت در این مرحله عملاً نقض غرض صورت گرفته است؛ یعنی ارزی برای کمک به اقشار کمدرآمد اختصاص پیدا کرده که مصرف پایینتری دارند و چون درآمدشان پایینتر است، پس یارانه کمتری را هم دریافت میکنند، چون یارانه به تناسب مصرف داده میشود. در بحث کنترل تورم نیز بنا به دو دلیل چنین هدفی هرگز تحقق پیدا نکرد. نخستین مسأله سیستم نظارت بر توزیع است و نظارت به اینکه آیا یارانه به مصرفکننده رسیده یا خیر که به نظر این نظارت غیرممکن است. حتی همان مصرفکننده پردرآمدی که بیشتر مصرف میکند و سهم بیشتری از یارانه دارد کاملاً از یارانه منتفع نمیشود چون سیستم توزیع ایراد اساسی دارد و عملاً کاهش قیمت صورت نمیگیرد. از سوی دیگر زمانی که قیمت کالاهای مصرفی داخل پایین نگه داشته میشود قاچاق منفی روی میدهد؛ با این توضیح که اگر صادراتی هم انجام میشود در واقع صادرات ارز سوبسیددار کشور است. موضوع قاچاق و صادرات ارز باعث افزایش قیمت کالاهای داخلی میشود و این خود مجدداً نقض غرض است. نتیجه بسیار مخرب دیگر این سیاست آن است که تصمیمگیران از سوی مردم تصمیم میگیرند که بخشی از امکانات مردم را به مصرف کالاهای خاصی اختصاص دهند که نتیجه آن این است که دولت از درآمد حاصل از فروش ارز محروم میشود و تبعاتی همچون کسری بودجه، استقراض از بانک مرکزی و افزایش پایه پولی و تورم را به همراه دارد که از جنبه دیگری اهداف طرح را زیر سؤال میبرد. البته که تورم ایجاد شده مجدداً زندگی اقشار آسیبپذیر را تحتالشعاع قرار میدهد و اغنیا را منتفع میکند. یکی دیگر از نتایج مخرب تخصیص ارز 4200 تومانی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد، آسیب به تولید داخلی است؛ با این توضیح که وقتی به واردات کالا یارانه اختصاص مییابد نمیتوان انتظار داشت آن کالا در داخل تولید شود چرا که تولیدکننده دیگر توان رقابت ندارد. مشخصاً در رابطه با ارز 4200 تومانی که به مواد غذایی اختصاص یافت در واقع تولید این مواد غذایی در داخل به سمت صفر رفت و امنیت غذایی کشور به خطر افتاد. همچنین در بخش کشاورزی الگوی کشاورزی بههم ریخت. کشاورز بهجای آنکه به دنبال کشت این محصولات برود به سمت کشت محصولات آببر سوق داده شد که قابلیت صادرات دارند؛ این یعنی کشاورز به صادرکننده ارز تبدیل شد. بنابراین هیچ یک از اهداف متصور شده این سیاست محقق نشد و علاوه بر آن بزرگترین ضربه به تولید داخلی وارد آمد.
با این تفاسیر از کسانی که از ادامه این سیاست جانبداری میکنند باید پرسیده شود که دلیلشان چیست. وقتی هیچیک از اهداف طرح محقق نشده است. حالا پس از تشریح و تبیین این سیاست و بررسی آثار مخربش این سؤال مطرح میشود که راهکار چیست. بدون تردید باید در اقتصاد به سمت قیمتهای یکسان حرکت کنیم. چند نرخی بودن تخصیص منابع را بههم میریزد. پیشنهاد میشود مابهالتفاوت ارز به یک حساب یا صندوق مجزا تحت عنوان صندوق رفاه ملی واریز شود. البته که محل هزینه این صندوق باید کاملاً شفاف و مشخص باشد و با بودجه دولت ادغام نشود. یعنی صرف پرداخت یارانه نقدی به اقشار آسیبپذیر، بیمه همگانی و خدمات دیگر تأمین اجتماعی شود. در جمعبندی نهایی باید گفت حذف ارز 4200 تومانی یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است. این ضرورتی برای حرکت به سمت امنیت غذایی کشور، الگوی مناسب تولید و تحقق عدالت اجتماعی است که باید اجرا شود.
«مصطفی» چگونه سنگربانی میکرد؟
مرتضی فیروزآبادی
معاون اشتغال و خودکفایی کمیته امداد امام خمینی(ره)
این یادداشت جزئیاتی از الگوی فعالیت جهادی یک جوان انقلابی در حل مسائل نظام را ارائه میکند. تقریباً همه کارهای مهم و مؤثر کشور حاصل ایثار و از خودگذشتگی عدهای و تمرکز ایشان بر آن مسأله است. اگر کشور به انرژی هستهای دست یافته است، چند عنصر بسیجی همچون شهید «مصطفی احمدی روشن» - که 21 دی ماه سالگرد شهادت او بود- در متن آن کار بودهاند. اگر کشور امروز به دستاوردهای نانو افتخار میکند، دو سه جوان انقلابی یک دهه از عمرشان را برای این کار گذاشتهاند. اگر مسکن مهر در کشور طراحی و اجرا میشود، سه چهار جوان انقلابی پای کار آن بودهاند. اگر «برنامه ثریا» چهار سال تمام بدون وقفه روی آنتن رفته است چند جوان زندگیشان را پای این کار گذاشتند و هر دستاورد دیگری از کشور هم چنین است. این الگوی کار چند ویژگی لازم دارد:
1-سنگر داشتن: مصطفیها سنگر دارند. یعنی مسألهای را برای کار کردن انتخاب کردند و ذهنشان درگیر آن مسأله است و برایش دغدغه دارند؛ ممکن است حتی شب خواب آن مسأله را ببینند. مهمترین ویژگی سنگر داشتن این است که همه کارهای افراد با آن تنظیم میشود. آن سنگر است که تعیین میکند چه درسی خوانده شود؟ چگونه همسری گزیده شود؟ چه شغلی انتخاب شود و...
2-تمرکز: بدون تمرکز هیچ کاری به نتیجه نمیرسد. لیکن بخشی از جامعه حزب اللهی دوست دارند بسرعت نتیجه بگیرند، حال آنکه کارهای ماندگار کشور لااقل یک دهه عمر لازم دارند. باید تمرین کنیم برای «سنگرهای بیمصطفی» عمرمان را وقف کنیم.
3-استقامت: آغاز هر کاری آسان است و در ادامه هر کاری مشکلات پدیدار میشود. هنر امثال «مصطفی» این است که بواسطه مشکلات کار را تعطیل نکرده و سراغ کار دیگری نرفتند، بلکه استقامت ورزیدند و بر مشکلات غلبه کردند.
4-گمنام بودن: شهید عزیز آوینی فرمودند همه اجرها در گمنامی است. ولی به نظر می رسد علاقهمندی به مطرح شدن و مشهور شدن در میان برخی از افراد جامعه حزب اللهی جامعه حزباللهی ما زیاد شده است و این علاقهمندی نیتها و افعال را خراب میکند. اما مصطفیها معمولاً در گمنامی کار میکنند و بعد از شهادت مشهور میشوند.
5-کیفیت: مصطفیها کار را درست و با کیفیت انجام میدهند و اثر کارشان ناشی از کیفیت کارشان است. کیفیت یعنی همان برکت وقت و انرژیای که گذاشته میشود. کیفیت، تفاوت تیتر دو روزنامه خوب است، تفاوت برگزاری دو برنامه دانشجویی، تفاوت نوشتن دو مقاله و....
6- درونزایی: مصطفیها با تکیه بر توان درونیشان کار میکنند و اثر میگذارند و نه با تکیه بر جایگاههای بیرونی. اول کار میکنند و بعداً به خاطر آن کار جایگاه بهدست میآورند. غیر مصطفیها اول منتظرند تا جایگاه را بگیرند تا بعداً با تکیه بر جایگاه کار کنند و معمولاً این بعداً پیش نمیآید. به عبارت دیگر میخواهند اثرگذاری برون زا داشته باشند که در عمل شدنی نیست. کار متکی بر توان درونی و با کیفیت جای خودش را باز میکند حتی اگر متکی به منصب حکومتی نباشد.
7-جهاد: مصطفیها مجاهده میکنند. یعنی تلاش جدی و شبانه روزی برای هدف مشخص انقلابی که دشمن از پیگیری آن ناراحت و افسرده میشود. بنابراین میزان کارشان را ساعات کاری و یا حقوق و... تعیین نمیکند. پیشرفت کار تعیین میکند که مصطفیها چقدر کار کنند. کار بطلبد چند شبانه روز نمیخوابند!
8-عمل و اثر: مصطفیها اقدام و عمل میکنند. حتی اگر در کار مطالعاتی باشند میدانند که زمان محدود است و باید کشور پیش برود، مثل رسانهای که وقت مشخصی برای انتشار دارد. اگر منتشر نشود گویی نیست. شاخص اهل عمل بودن خاصیت داشتن است. یعنی اگر مصطفیها نباشند خالی بودن سنگر احساس میشود. غیر مصطفیها باشند یا نباشند خیلی فرقی به حال کشور نمیکند ولو اینکه در ظاهر زیاد کار کنند و زیاد بخوانند، زیاد بنویسند و....
برای اینکه ببینیم واقعاً «مصطفی گونه» کار میکنیم باید به این سؤال پاسخ بدهیم که اگر ما نباشیم چه میشود؟
معاون اشتغال و خودکفایی کمیته امداد امام خمینی(ره)
این یادداشت جزئیاتی از الگوی فعالیت جهادی یک جوان انقلابی در حل مسائل نظام را ارائه میکند. تقریباً همه کارهای مهم و مؤثر کشور حاصل ایثار و از خودگذشتگی عدهای و تمرکز ایشان بر آن مسأله است. اگر کشور به انرژی هستهای دست یافته است، چند عنصر بسیجی همچون شهید «مصطفی احمدی روشن» - که 21 دی ماه سالگرد شهادت او بود- در متن آن کار بودهاند. اگر کشور امروز به دستاوردهای نانو افتخار میکند، دو سه جوان انقلابی یک دهه از عمرشان را برای این کار گذاشتهاند. اگر مسکن مهر در کشور طراحی و اجرا میشود، سه چهار جوان انقلابی پای کار آن بودهاند. اگر «برنامه ثریا» چهار سال تمام بدون وقفه روی آنتن رفته است چند جوان زندگیشان را پای این کار گذاشتند و هر دستاورد دیگری از کشور هم چنین است. این الگوی کار چند ویژگی لازم دارد:
1-سنگر داشتن: مصطفیها سنگر دارند. یعنی مسألهای را برای کار کردن انتخاب کردند و ذهنشان درگیر آن مسأله است و برایش دغدغه دارند؛ ممکن است حتی شب خواب آن مسأله را ببینند. مهمترین ویژگی سنگر داشتن این است که همه کارهای افراد با آن تنظیم میشود. آن سنگر است که تعیین میکند چه درسی خوانده شود؟ چگونه همسری گزیده شود؟ چه شغلی انتخاب شود و...
2-تمرکز: بدون تمرکز هیچ کاری به نتیجه نمیرسد. لیکن بخشی از جامعه حزب اللهی دوست دارند بسرعت نتیجه بگیرند، حال آنکه کارهای ماندگار کشور لااقل یک دهه عمر لازم دارند. باید تمرین کنیم برای «سنگرهای بیمصطفی» عمرمان را وقف کنیم.
3-استقامت: آغاز هر کاری آسان است و در ادامه هر کاری مشکلات پدیدار میشود. هنر امثال «مصطفی» این است که بواسطه مشکلات کار را تعطیل نکرده و سراغ کار دیگری نرفتند، بلکه استقامت ورزیدند و بر مشکلات غلبه کردند.
4-گمنام بودن: شهید عزیز آوینی فرمودند همه اجرها در گمنامی است. ولی به نظر می رسد علاقهمندی به مطرح شدن و مشهور شدن در میان برخی از افراد جامعه حزب اللهی جامعه حزباللهی ما زیاد شده است و این علاقهمندی نیتها و افعال را خراب میکند. اما مصطفیها معمولاً در گمنامی کار میکنند و بعد از شهادت مشهور میشوند.
5-کیفیت: مصطفیها کار را درست و با کیفیت انجام میدهند و اثر کارشان ناشی از کیفیت کارشان است. کیفیت یعنی همان برکت وقت و انرژیای که گذاشته میشود. کیفیت، تفاوت تیتر دو روزنامه خوب است، تفاوت برگزاری دو برنامه دانشجویی، تفاوت نوشتن دو مقاله و....
6- درونزایی: مصطفیها با تکیه بر توان درونیشان کار میکنند و اثر میگذارند و نه با تکیه بر جایگاههای بیرونی. اول کار میکنند و بعداً به خاطر آن کار جایگاه بهدست میآورند. غیر مصطفیها اول منتظرند تا جایگاه را بگیرند تا بعداً با تکیه بر جایگاه کار کنند و معمولاً این بعداً پیش نمیآید. به عبارت دیگر میخواهند اثرگذاری برون زا داشته باشند که در عمل شدنی نیست. کار متکی بر توان درونی و با کیفیت جای خودش را باز میکند حتی اگر متکی به منصب حکومتی نباشد.
7-جهاد: مصطفیها مجاهده میکنند. یعنی تلاش جدی و شبانه روزی برای هدف مشخص انقلابی که دشمن از پیگیری آن ناراحت و افسرده میشود. بنابراین میزان کارشان را ساعات کاری و یا حقوق و... تعیین نمیکند. پیشرفت کار تعیین میکند که مصطفیها چقدر کار کنند. کار بطلبد چند شبانه روز نمیخوابند!
8-عمل و اثر: مصطفیها اقدام و عمل میکنند. حتی اگر در کار مطالعاتی باشند میدانند که زمان محدود است و باید کشور پیش برود، مثل رسانهای که وقت مشخصی برای انتشار دارد. اگر منتشر نشود گویی نیست. شاخص اهل عمل بودن خاصیت داشتن است. یعنی اگر مصطفیها نباشند خالی بودن سنگر احساس میشود. غیر مصطفیها باشند یا نباشند خیلی فرقی به حال کشور نمیکند ولو اینکه در ظاهر زیاد کار کنند و زیاد بخوانند، زیاد بنویسند و....
برای اینکه ببینیم واقعاً «مصطفی گونه» کار میکنیم باید به این سؤال پاسخ بدهیم که اگر ما نباشیم چه میشود؟
تنشهای قزاقستان و دوران گذار بینالملل
مهدی خورسند
کارشناس مسائل اوراسیا و چین
زمانی که «مکیندر» یکی از بزرگترین ژئوپلیتیسینهای دنیا، آسیای مرکزی را هارتلند دنیا معرفی کرد و معتقد بود هرکس بر این منطقه از دنیا مسلط باشد میتواند دنیا را مدیریت کند، کوران تقابل روسیه تزاری و قطب توسعه دنیا یعنی اروپای قرن هجدهم و نوزدهم بود. پس از دو جنگ جهانی، توسعه از اروپا به امریکا منتقل شد و امروز که در قرن بیست و یکم قرار داریم، با پیشرفت سرسامآور اقتصادی چین، هند و روسیه، بسیاری از اقتصاددانان دنیا، قرن بیست و یکم را قرن آسیا میدانند. امریکا با فهم دقیق از معادلات پیچیده آینده جهان بود که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پس از آنکه نتوانست مقابل خیزش مداوم چین و پس از آن روسیه بایستد، چاره را در حضور در آسیای مرکزی دید و با بهانه قرار دادن مبارزه با افراطگرایی به افغانستان لشکر کشید. کشوری که هم در مجاورت سه قدرت مستقل (ایران، روسیه و چین) قرار دارد که هرکدام مقابل نظم امریکایی دنیا ایستادهاند و هم اینکه امریکا پیش از آن توانسته بود با سازماندهی گروههایی در این کشور، شوروی را تضعیف و به اضمحلال بکشاند.
هنری کیسینجر تحلیلگر امریکایی، سال2013 کتابی با عنوان چین نوشت و در آن کتاب با اشاره به روند تغییر هژمونی در دنیا، تأکید کرد که تغییر هژمونی همواره با مقاومت هژمونی موجود در حال افول در مقابل هژمونی در حال خیزش همراه است که در آخرین مرحله، هژمونی در حال افول در مقابل قطب در حال خیزش، ناچار به توسل به «تله توسیدید» یا تحمیل جنگ بزرگ به طرف مقابل خود میشود. در شرایط کنونی، امریکای در حال افول در آخرین اقدامش برای از دست ندادن جایگاه هژمونی، جنگی علیه قطب در حال خیزش به راه انداخته که به عقیده کیسینجر، میتواند تلفاتی به اندازه جنگ جهانی اول داشته باشد. البته امروز، نشانههای این دیدگاه تئوری را در رفتار امریکا علیه روسیه و چین میبینیم. لشکرکشی امریکا به دریای چین جنوبی و همچنین فشارها و تهدیدات نظامی و اقتصادی این کشور علیه روسیه در قضایایی چون غائله اوکراین مصادیق بارز تحقق این تئوری هستند.
اما چرا اغتشاشات اخیر در قزاقستان را باید در پازل تغییر هژمونی در دنیا دید؟ در تبیین این دیدگاه، باید نگاهی دقیق به عوامل ایجاد اعتراضات، تبدیل اعتراضات به اغتشاشات و نوع رفتار مسکو به تحولات پیرامونی داشت. اعتراضات در قزاقستان با مطالبات اقتصادی مردم در واکنش به افزایش قیمت حاملهای انرژی آغاز شد. قزاقستان، یکی از غنیترین کشورها در منابع اورانیوم، کشوری با اقتصادی متکی بر صادرات نفت، گاز، گندم، مس و اورانیوم است. اما با همهگیری کرونا و تعطیلی گاه و بیگاه دوسوم از استحصالات نفتی و گازی این کشور و همچنین بیثباتی نسبی قیمت انرژی در دنیا و از سوی دیگر کاهش توان بازارهای هدف قزاقستان در خرید گندم و مس این کشور، قزاقستان و مردمش با مشکلات عدیده اقتصادی روبهرو شدند که این افزایش قیمت حاملهای انرژی زمینه اعتراضات مردمی را فراهم کرد. اما خیلی زود مدیریت فضای اعتراضات از مطالبات مردمی به سمت سوءاستفاده جریاناتی پیش رفت که مدیریت آنها در داخل قزاقستان صورت نمیپذیرفت. بریده شدن سر دو افسر پلیس در جریان اغتشاشات قزاقستان، مؤید فرضیه حضور تکفیریها در این کشور بود. تکفیریهای آسیای مرکزی که پس از سرکوب در سوریه و عراق به خانه بازگشته بودند، سریعاً خود را به غائله اعتراضات قزاقستان رساندند. در این شرایط، دولت قزاقستان که عضو سازمان پیمان امنیت دستهجمعی است با استناد به بند چهارم اساسنامه این سازمان، از دیگر اعضا تقاضای نیروی صلحبان کرد که بلافاصله با همراهی و همکاری روسیه، قرقیزستان و ارمنستان روبهرو شد. نیروهای صلحبان با حضور در این کشور، به حراست از مراکز حساس قزاقستان پرداختند و حضور قاطع این نیروها بود که بازی تکفیریها در این منطقه را برهم زد و امریکاییها و اروپاییهایی را که دلخوش به ایجاد جبهه دیگری جهت فشار بر مسکو بودند ناامید کرد.
اما در این بین، سرعت عمل مسکو برای کمک به قزاقستان، غیر از مبنای حقوقی و قانونی آن، چند پیام واضح نیز به همراه داشت. روسیه که با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین، تحت راهبرد «اوراسیاگرایی» تئوریزه شده توسط الکساندر دوگین، مسیر توسعه را در پیش گرفته و از جمهوریهای استقلالیافته از اتحاد جماهیر شوروی به خارج نزدیک خود یاد میکند، دو تجربه تلخ از دست رفتن بخش مهمی از خارج نزدیک خود را در انبان داشت؛ جایی که گرجستان و اوکراین تحت برنامهریزی غربیها و با انقلابهای رنگی، حاکمیت نزدیک به روسیه در آنها به حاکمیتی غربگرا بدل شد. روسیه با اقدام بموقع در قبال تحولات قزاقستان، زمینه عدم تکرار آن تجربه تلخ را رقم زد. ولادیمیر پوتین دوشنبه گذشته درخصوص تحولات قزاقستان، صراحتاً اعلام کرد که مسکو اجازه انقلابهای رنگی در حوزه خارج نزدیک خود را نمیدهد. از سوی دیگر، اقدام بموقع روسیه، زمینه ایجاد یک بحران در نزدیکی مرزهای این کشورها را مدیریت کرد. امروز که روسیه در مرز با اوکراین، با هجمه وسیعی از سوی غربیها روبهرو است، ادامه غائله در قزاقستان، میتوانست فشارها بر مسکو را بیش از پیش افزایش دهد. روسیه بهخوبی ارزش ژئوپلیتیک آسیای مرکزی (هارتلند) را درک کرده و میداند که این منطقه به دلیل اهمیت راهبردی در دوران گذار روابط بینالملل، نقشی حیاتی در رقم زدن جایگاه روسیه در دوران پساگذار بینالمللی است.
از سوی دیگر، سرعت خروج نیروهای صلحبان از قزاقستان که پس از آرامش نسبی در این کشور رخ داد نیز بهانهجویی و فشار رسانهای غربیها علیه روسیه را با بنبست روبهرو کرد و در جایی که رسانههای غربی بنا داشتند با پروپاگاندا علیه مسکو، عرصه را بر این کشور تنگ کنند، تدبیر خروج زودهنگام نیروهای صلحبان، این ابزار را نیز از دست آنها گرفت.
کارشناس مسائل اوراسیا و چین
زمانی که «مکیندر» یکی از بزرگترین ژئوپلیتیسینهای دنیا، آسیای مرکزی را هارتلند دنیا معرفی کرد و معتقد بود هرکس بر این منطقه از دنیا مسلط باشد میتواند دنیا را مدیریت کند، کوران تقابل روسیه تزاری و قطب توسعه دنیا یعنی اروپای قرن هجدهم و نوزدهم بود. پس از دو جنگ جهانی، توسعه از اروپا به امریکا منتقل شد و امروز که در قرن بیست و یکم قرار داریم، با پیشرفت سرسامآور اقتصادی چین، هند و روسیه، بسیاری از اقتصاددانان دنیا، قرن بیست و یکم را قرن آسیا میدانند. امریکا با فهم دقیق از معادلات پیچیده آینده جهان بود که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پس از آنکه نتوانست مقابل خیزش مداوم چین و پس از آن روسیه بایستد، چاره را در حضور در آسیای مرکزی دید و با بهانه قرار دادن مبارزه با افراطگرایی به افغانستان لشکر کشید. کشوری که هم در مجاورت سه قدرت مستقل (ایران، روسیه و چین) قرار دارد که هرکدام مقابل نظم امریکایی دنیا ایستادهاند و هم اینکه امریکا پیش از آن توانسته بود با سازماندهی گروههایی در این کشور، شوروی را تضعیف و به اضمحلال بکشاند.
هنری کیسینجر تحلیلگر امریکایی، سال2013 کتابی با عنوان چین نوشت و در آن کتاب با اشاره به روند تغییر هژمونی در دنیا، تأکید کرد که تغییر هژمونی همواره با مقاومت هژمونی موجود در حال افول در مقابل هژمونی در حال خیزش همراه است که در آخرین مرحله، هژمونی در حال افول در مقابل قطب در حال خیزش، ناچار به توسل به «تله توسیدید» یا تحمیل جنگ بزرگ به طرف مقابل خود میشود. در شرایط کنونی، امریکای در حال افول در آخرین اقدامش برای از دست ندادن جایگاه هژمونی، جنگی علیه قطب در حال خیزش به راه انداخته که به عقیده کیسینجر، میتواند تلفاتی به اندازه جنگ جهانی اول داشته باشد. البته امروز، نشانههای این دیدگاه تئوری را در رفتار امریکا علیه روسیه و چین میبینیم. لشکرکشی امریکا به دریای چین جنوبی و همچنین فشارها و تهدیدات نظامی و اقتصادی این کشور علیه روسیه در قضایایی چون غائله اوکراین مصادیق بارز تحقق این تئوری هستند.
اما چرا اغتشاشات اخیر در قزاقستان را باید در پازل تغییر هژمونی در دنیا دید؟ در تبیین این دیدگاه، باید نگاهی دقیق به عوامل ایجاد اعتراضات، تبدیل اعتراضات به اغتشاشات و نوع رفتار مسکو به تحولات پیرامونی داشت. اعتراضات در قزاقستان با مطالبات اقتصادی مردم در واکنش به افزایش قیمت حاملهای انرژی آغاز شد. قزاقستان، یکی از غنیترین کشورها در منابع اورانیوم، کشوری با اقتصادی متکی بر صادرات نفت، گاز، گندم، مس و اورانیوم است. اما با همهگیری کرونا و تعطیلی گاه و بیگاه دوسوم از استحصالات نفتی و گازی این کشور و همچنین بیثباتی نسبی قیمت انرژی در دنیا و از سوی دیگر کاهش توان بازارهای هدف قزاقستان در خرید گندم و مس این کشور، قزاقستان و مردمش با مشکلات عدیده اقتصادی روبهرو شدند که این افزایش قیمت حاملهای انرژی زمینه اعتراضات مردمی را فراهم کرد. اما خیلی زود مدیریت فضای اعتراضات از مطالبات مردمی به سمت سوءاستفاده جریاناتی پیش رفت که مدیریت آنها در داخل قزاقستان صورت نمیپذیرفت. بریده شدن سر دو افسر پلیس در جریان اغتشاشات قزاقستان، مؤید فرضیه حضور تکفیریها در این کشور بود. تکفیریهای آسیای مرکزی که پس از سرکوب در سوریه و عراق به خانه بازگشته بودند، سریعاً خود را به غائله اعتراضات قزاقستان رساندند. در این شرایط، دولت قزاقستان که عضو سازمان پیمان امنیت دستهجمعی است با استناد به بند چهارم اساسنامه این سازمان، از دیگر اعضا تقاضای نیروی صلحبان کرد که بلافاصله با همراهی و همکاری روسیه، قرقیزستان و ارمنستان روبهرو شد. نیروهای صلحبان با حضور در این کشور، به حراست از مراکز حساس قزاقستان پرداختند و حضور قاطع این نیروها بود که بازی تکفیریها در این منطقه را برهم زد و امریکاییها و اروپاییهایی را که دلخوش به ایجاد جبهه دیگری جهت فشار بر مسکو بودند ناامید کرد.
اما در این بین، سرعت عمل مسکو برای کمک به قزاقستان، غیر از مبنای حقوقی و قانونی آن، چند پیام واضح نیز به همراه داشت. روسیه که با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین، تحت راهبرد «اوراسیاگرایی» تئوریزه شده توسط الکساندر دوگین، مسیر توسعه را در پیش گرفته و از جمهوریهای استقلالیافته از اتحاد جماهیر شوروی به خارج نزدیک خود یاد میکند، دو تجربه تلخ از دست رفتن بخش مهمی از خارج نزدیک خود را در انبان داشت؛ جایی که گرجستان و اوکراین تحت برنامهریزی غربیها و با انقلابهای رنگی، حاکمیت نزدیک به روسیه در آنها به حاکمیتی غربگرا بدل شد. روسیه با اقدام بموقع در قبال تحولات قزاقستان، زمینه عدم تکرار آن تجربه تلخ را رقم زد. ولادیمیر پوتین دوشنبه گذشته درخصوص تحولات قزاقستان، صراحتاً اعلام کرد که مسکو اجازه انقلابهای رنگی در حوزه خارج نزدیک خود را نمیدهد. از سوی دیگر، اقدام بموقع روسیه، زمینه ایجاد یک بحران در نزدیکی مرزهای این کشورها را مدیریت کرد. امروز که روسیه در مرز با اوکراین، با هجمه وسیعی از سوی غربیها روبهرو است، ادامه غائله در قزاقستان، میتوانست فشارها بر مسکو را بیش از پیش افزایش دهد. روسیه بهخوبی ارزش ژئوپلیتیک آسیای مرکزی (هارتلند) را درک کرده و میداند که این منطقه به دلیل اهمیت راهبردی در دوران گذار روابط بینالملل، نقشی حیاتی در رقم زدن جایگاه روسیه در دوران پساگذار بینالمللی است.
از سوی دیگر، سرعت خروج نیروهای صلحبان از قزاقستان که پس از آرامش نسبی در این کشور رخ داد نیز بهانهجویی و فشار رسانهای غربیها علیه روسیه را با بنبست روبهرو کرد و در جایی که رسانههای غربی بنا داشتند با پروپاگاندا علیه مسکو، عرصه را بر این کشور تنگ کنند، تدبیر خروج زودهنگام نیروهای صلحبان، این ابزار را نیز از دست آنها گرفت.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
جنگ امروز جنگ روایتهاست
-
تیغهای آبدیده
-
افزایش عادلانه حقوق کارمندان
-
مجازات کیویکاران به جرم ناکرده
-
اول همسایه
-
تکلیف2ساله
-
مدل تعاونی برای مدیریت مردم بر سرخابیها
-
نمایندگان از پاسخ خاندوزی قانع شدند
-
در دل ماجرای تاریخ
-
دروغهای خوشمزه
-
مادران ورزشکار، فرزندان ایران
-
تسهیلات ویژه برای زنان بازداشتی و متهمان سیاسی
-
خسارتهای جبرانناپذیر ارزترجیحی
-
«مصطفی» چگونه سنگربانی میکرد؟
-
تنشهای قزاقستان و دوران گذار بینالملل
اخبارایران آنلاین